نگاهی به نمایش «مودیلیانی» به کارگردانی علیرضا یزدانی
پیکاسو به چشم ژان یک شخصیت منفور است
ایران تئاتر، کیارش وفایی: جهان انسانهای شناخته شده بر حسب اتفاقهایی که در آن رخ میدهد مملو از موقعیتهایی است که هواداران آنها هرگز تجربه نکردهاند اما در مقابل بسیار به این موارد تعصب دارند.
تفاوت ندارد که هوادار در چه دسته و گروهی باشند، بلکه مهم این است که گاهی آن شخصیت و اعمال او را از زاویه یک انسان نگاه میکنند و گاهی در مقام یک قهرمان میخواهند تا الگویشان همیشه در مرتبه اول باشد. درست مانند اینکه بخواهند همیشه به آن شخص تاسی کنند.اجتماع تودهای در هم تنیده است که در خود اتفاقها، موقعیتها و ماجراهایی را شکل میدهد که در آنها مقولههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و هنری وجود دارد. اتفاقهایی که در پارهای از مواقع چند مقوله را در خود جای داده تا آن اتفاق را بتوان از چند جهت مورد بررسی و تحلیل قرار داد. البته بعد تاریخی به طور معمول در تمام رویدادهایی که در سطح جهان رخ میدهد از این داشته تبعیت میکنند، زیرا بالاخره باتوجه به مقوله زمان ثبت در جان تاریخ شدهاند. رویکردی که بیشک دستمایهای میشود تا انسانهایی که در دوران بعد از حیات افراد موردنظر با آن رخدادها روبرو میشوند بتوانند پردازش مناسبی را صورت بدهند. حال این ضرورت در جهان هنر و مدیومهای مختلف زمان بسیاری است که کاربرد دارد و هر هنرمندی باتوجه به قابلیتهای خود به موضوع مورد علاقه خود میپردازد که البته مدیومهای تصویری چون تئاتر و سینما از جنبه تاثیرگذاری بیشتری برخوردار هستند. لذا آگاهی داشتن از جزئیات لازمه پرداخت را حساس و البته کارآمد میکند. با این توضیح که اگر شخصی یا اتفاقی بخواهد بعنوان سوژه یک اثر به شمار آید باید مطالعات وسیعی درباره آن صورت بگیرد تا مخاطب فارغ از داشتههای خود بهتر بتواند به عمق ماجرا رسیده و درباره سوژه موردنظر نگاه و رای خود را اعلام کند. بنابراین باید بدانیم که جسارت پرداخت یک سوی قضیه است و باورپذیری مخاطب سوی دیگر که در ازای دادههای مناسب ارتباط کامل با یک اثر صورت میگیرد، در غیر این صورت چنین عملکردی نشان از آب در هاون کوبیدن دارد.
نمایش «مودیلیانی» از جمله آثاری است که در خود پتانسیلهای تاریخی و هنری را جای داده تا بتواند به زندگی یکی از شخصیتهای اثرگذار هنر نقاشی بپردازد. شخصیتی که در کنار یکی از نقاشهای مطرح تاریخ یعنی «پیکاسو» زیست کرده و با آن روزگار گذارنده است. جهان متن این اثر در ساختار اصلی خود با رعایت خواص تاریخی و هنری زندگی و روزگار «مودیلیانی» یکی از نقاشهای چیره دست را در درامی با شرح اتفاقها روایت میکند و از راز و رمزهایی میگوید که میتواند برای مخاطب جالب به نظر برسد. بنابراین در ابتدا سعی شده است در این نمایش فضای محتوایی با وام گرفتن از داشتههای تاریخی و هنری آن زمان شخصیتهای خود را تعریف داده تا صحنه نمایش جایگاهی شود برای آنکه اهمیت این پرداخت به درستی حس شود. لذا برای این باورپذیر بودن، موقعیت مکانی و زمانی جزو عناصری هستند دادههای خود را با زمان زندگی این شخصیت در محتوا تطبیق داده تا ساختار روایی اثر با دلایل دراماتیک آن هم سو پیش بروند. البته این کنش از سوی نویسنده و کارگردان جزو یکی از تصمیمهایی است که شکل و نوع محدوده ارتباط شخصیتها را نیز مشخص میکند تا واکنشهای متقابل بتوانند داشتههای روایت را نه به شکل قصه گویی بلکه در قالبی روایی هدایت کنند. حال در این میان نقش ارتباط، شکل گیری اتفاقها و واکنش سه موضوعی هستند که تمامی موارد این اثر را تحت تاثیر خود قرار میدهند. جهان اثر با استفاده از مقوله تخیل در عالم خواب شخصیتی به نام «ژان» یعنی همسر مودیلیانی میگذرد. خوابی که در آن شخصیتهایی چون پیکاسو، همسرش، یک مرد کافه دار، پدر روحانی و... حضور دارند تا اتفاق اصلی را به نوعی هدایت کنند که تابلویی شود برای آگاهی مخاطب.
موقعیت مکانی در این نمایش یعنی کافه، بیشک مرکز شکلگیری تمام اتفاقها است. زیرا در آنجا است که شخصیت «ژان» به خواب میرود و رویدادهای رو در رو شدن پیکاسو و مودیلیانی و نزاع بر سر تبحر در نقاشی شکل میگیرد. همچنین موقعیت زمانی به دوران جنگ جهانی اول بازمیگردد که جنبه تاریخی آن و البته شرح ماجراهایش و البته واکنش مودیلیانی به آن برای جذب مخاطب بی تاثیر نیست. در واقع باید اشاره داشت که جهان اثر تحت تاثیر واکنش شخصیتهای نمایش است تا موقعیت. بنابراین میتوان اذعان کرد تغییر موقعیتها یکی از کارکردهای تاثیرگذاری است که در آن رقابت، نفرت، انسان دوستی، تباهی و... را نمایان میسازد. حال از جایی که تمام شخصیتها در خاطر و خیال شخصیت «ژان» زندگی میکنند باید گفت که جهان متن و اثر زاده تخیل او به شمار میآید. شخصیتها با آنکه انسانهای برون ریزی هستند اما بسیار به ادراک درونی خود درباره جهان پیرامون اهمیت میدهند بی آنکه بخواهند ذرهای از آن باور را به اطرافیان خود منتقل کنند. حال یکی از مزایای استفاده از روایت آن است که در این نمایش رازهای درونی شخصیتها بر اساس موقعیتی که در آن قرار گرفتهاند عیان میشود تا مخاطب از طریق این داده به عمق ماجرا پی برده و حتی در اوقاتی در مقام قضاوت قرار بگیرد.
لذا شایان ذکر است استفاده درست از فضای نمایش و طراحیهای لازم این قابلیت را پیش آورده تا شخصیتها بر اساس اصولی دراماتیک به مخاطب معرفی شوند که این تمهید بیهیچ استثنایی به رویکرد اپیزودیک آن در ساختار اصلی مربوط میشود. در واقع اشاره به امیال انسانی، بروز رفتارهای متغیر، کنش و واکنشهای مشخص جزئیاتی هستند که این اثر لازم داشته تا بتواند از کلیت و جهانی که ساخته است دفاع کند. البته این نکته را هم باید اضافه کرد میزانسنهای طراحی شده در برآورده کردن خواسته اثر بیتاثیر نبوده، اما کمبود فضای نمایش گاهی مانع از بروز خلاقیت در طول نمایش شده است.
نمایش «مودیلیانی» را اگر بخواهیم با ته مایه محتوایی تعریف کنیم باید بگوییم این اثر، تابلویی است که در آن همه هستند و کسی نیست. زیرا با بیدار شدن شخصیت «ژان» تمام شخصیتها از جمله شخص مودیلیانی به خاطرهای که از او در ذهن همسرش باقی مانده تبدیل میشود و دیگر هیچ.