نقد نمایش 6410 کاری از علی برجی حاضر در جشنواره مقاومت
مقاومت در اسارت برای سرافرازی و پیروزی یک ملت بزرگ
ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : نمایش ۶۴۱۰ به نویسندگی محسن عظیمی وکارگردانی علی برجی داستان دوران اسارت اولین اسیر جنگی ایران " خلبان حسین لشکری است " که بیش از شانزده سال اسیر عراق بوده است .
حسین لشکری به عنوان اولین اسیر ایرانی که سه روز قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی برای یک پرواز شناسایی از پایگاه دزفول بلند شده بود هواپیمایش در خاک عراق سقوط میکند و خودش اسیر میگردد.
به دلیل اینکه خلبان لشکری اولین اسیر ایرانی بوده است صدام قصد داشته تا او را وجهالمصالحه قرار دهد و اینگونه اثبات کند که ایران آغازگر جنگ بوده است؛ اما با مقاومتهای جانانه خلبان لشکری و ندادن هیچ گونه اطلاعاتی در دوران اسارت، علیرغم تمام شکنجههای شدیدی که میشده است، صدام و حزب بعث نتوانستند از طریق او به هدفشان برسند و خودشان از سوی مجامع بینالمللی شروع کننده جنگ شناخته شدند. از همین رو کار شهید لشکری و مقاومتش به لحاظ بینالمللی و کشوری بسیار حائز اهمیت است و جای کار دارد.
نویسنده، دوران اسارت خلبان حسین لشکری را به صورت برشهایی از سالهای اسارتش نوشته است. نمایش از زمان حال شروع میشود. همسر خلبان لشکری گویی که دارد مصاحبه میکند شروع به تعریف خاطراتش مینماید. از آشناییاش با حسین لشکری تا خواستگاری و ازدواج و بچه دار شدن و اسارت و گذراندن بیش از شانزده سال تنهایی با یک فرزند و آرزوها و آمال و غم ها و دل شکستگیها و تنهایی ها و دلهره و هراس و عشق و امید به باز گشت شهید و در نهایت آزادی و بازگشت سرفرازانه خلبان لشکری و شهادت او به دلیل جراحات ناشی از شکنجههای سخت روحی و جسمی در دوران اسارت او پس از ده سال از آزادیاش.
ابتدا باید گفت که جای چنین نمایشهایی که زندگی قهرمانان دوران جنگ را روایت میکنند در تئاتر ما خالی است و انگار که پرداختن به موضوعهای دوران دفاع مقدس و به ویژه موضوعهای این چنینی دیگر موزهای شده و حتما باید به مناسبت جشنوارههای دفاع مقدس و مقاومت و... به روی صحنه بروند.
هرچند که می دانیم این تفکر اصلاً درست نیست . هنرمندان و مسئولان هنرهای نمایشی کشور باید پرداختن به موضوعهای بکر دفاع مقدس را در اولویت کارها و تولیدات خود قرار دهند. این از موارد تاکید شدهی مقام معظم رهبری در خصوص قابلیتها و استعدادهای قصههای و موضوع های دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و به صحنه کشیدن آن توسط هنرمندان تئاتر است که جز ضرورتهای اجتماعی به لحاظ فرهنگی و هنری و ایضاً آگاهی دادن به نسل جوان است.
به همین دلیل حمایتهای مالی و معنوی صد درصد این نمایشها جز وظایف مسئولین ذیربط میباشد. البته با حفظشان هنرمندان این حوزه و به اصطلاح سر ندواندن آنان و منت نگذاشتن به آنان جهت ارائه کمکها و حمایت هایی که باید انجام دهند و به گونهای وظیفه آنان است.
نام نمایش "6410 " در واقع کنایه از شبهایی است که همسر شهید خلبان حسین لشکری در زمان اسارتش در پای تلفن منتظر تماس او رأس ساعت نه شب میمانده است. این قراری بوده بین شهید لشکری و همسرش.
نمایش به صورت گدازش زمانی از حال نمایشی به گذشته نمایشی صورت میپذیرد. هرچند که روند کار یک روایت خطی از داستان اسارت خلبان حسین لشکری است؛ اما علی برجی به عنوان کارگردان زمانها را در هم تنیده تا به روندی دراماتیک دست پیدا کند. تماشاکنان مدام از حال به گذشته میروند و میآیند. در گوشهای از صحنه که زمان حال است همسر شهید دارد خاطراتش را میگوید و در گوشه دیگری از صحنه ما در واقع اسارت و ماجراهایی که بر خلبان حسین لشکری گذشته است را میبینیم.
در نهایت کارگردان با یک تعلیق غافلگیر کننده در انتهای نمایش علیرغم حدس تماشاکنان مبنی بر اتمام آن، نمایش را ادامه میدهد و با پخش فیلم تشییع جنازه شهید خلبان حسین لشکری نمایش را با یک رورانس دراماتیک که جزئی از نمایش نیز محسوب میشود تمام میکند.
اما چیزی که در این میان باید گفت نشان دادن ماجراهای دوران اسارت شهید خلبان حسین لشکری به لحاظ دراماتیک و منطق درام و روایت قصه است. در واقع همسر وی مسائل قبل از اسارت و زندگی خودش و فرزندش در زمانی که همسرش اسیر بوده و درنهایت دوران پس از اسارت را میداند تعریف میکند.
ولی تمام مسائلی که ما از دوران اسارت شهید لشکری میبینیم در واقع مشخص نمیشود که از زبان کیست. با شروع نمایش از گفتههای همسر شهید این گونه برمی آید که راوی همسر خلبان است اما به لحاظ دراماتیک و ساختاری این اتفاق نمیتواند بیافتد. چرا که دوران اسارت شهید لشکری یا باید از زبان خود او گفته شود یا مثلاً توسط نامههایی که او نوشته و... در غیر این صورت روند ساختاری و منطق روایی متن و همچنین نمایش درست از آب در نمیآیند.
دو دیگر آنکه در طول نمایش میشد که کمتر از حال به گذشته رفت، چرا که این رفتوآمد مکرر تمرکز حسی مخاطب را میگیرد. جاهایی هست که بشود صحنههایی را به یکدیگر متصل کرد تا این رفت و آمد کمتر تکرار شود و به یک کلیشه اجرایی تبدیل نگردد.
سه دیگر آنکه به جز بازی علی برجی که ریتم و طنزی تلخ و گزنده ای را در خود دارد که ناشی از شناخت او نسبت به شخصیتی است که بازی میکند، اضافه نمودن بازی کمدی توسط شخصیتی دیگر محلی از اعراب ندارد. مثلاً کمدی نشان دادن فردی که کارهای خلبان را انجام میدهد و آنگونه لباس پوشیده و رفتار لودهای دارد نچسب مینماید و در ساختار اجرایی نمایش و پرداختهای دراماتیک آن نمیگنجد.
اما از اینها که بگذریم متن و اجرا از ریتم مناسبی برخوردار بود. بازیها نسبتاً روان و دراماتیزه صورت پذیرفتند، بخصوص بازی سپیده پهلوان زاده در نقش همسر شهید، بازی بابک نوری در نقش حسین لشکری، علی برجی و سرباز عراقی که عربی صحبت میکند و طنز قابل قبول خاص خود را دارد. در نمایش لحظات دراماتیک نابی هم وجود دارد مانند لحظهای که گلدان از دست همسر شهید می افتد و می شکند.
گلدانی که گلش تبدیل به نشانهای از شهید لشکری میشود که همسرش لحظه آخر بالای سرش میآید و دستش را میگیرد. همان گونه که زن گل را بر میدارد و نوازش میکند و به آغوش میکشد و اشک میریزد، ما نیز به آغوش کشیدن همسر شهیدش را میتوانیم ببینیم و حس کنیم و با او اشک بریزیم. باید گفت کارگردانی علی برجی با دقت خاص صورت پذیرفته و توانسته این لحظات ناب را خلق کند. " نمایش 6410 " را میتوان یکی از نمایشهای خوب روز اول جشنواره مقاومت برشمرد. به علی برجی و گروه خسته نباشید می گویم.