در حال بارگذاری ...
گفت و گو با محمد نژاد کارگردان نمایش زمستان:

«تکرار» شناسنامه کاری ام است

ایران تئاتر: محمد نژاد این روزها نمایشی را به روی صحنه برده است که تمرکز خود را بر یک نوع آسیب اجتماعی خاص به نام خیانت -در مفهومی عامیانه تر بی قید و بندی به اصول و مبانی زندگی- و یکی از نتایج محتمل آن قرار داده است.

نمایش «زمستان» که اولین بار در پانزدهمین جشنواره تئاتر دانشجویی توسط باقر سروش رونمایی شده بود، سال گذشته توسط محمد نژاد در ششمین جشنواره تئاتر شهر به روی صحنه رفت و توانست جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگری اول و بهترین طراحی دکور را از آن خود کند.

این نمایش که تمرکز خود را بر یک نوع آسیب اجتماعی خاص به نام خیانت قرار داده است، این روزها با تغییرات محسوس در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه است. گفت و گوی پیش رو با کارگردان این نمایش انجام شده و خواندن آن خالی از لطف نیست.

با وجودی که گرایش به استفاده از نمایشنامه های خارجی و اقتباسی در میان کارگردانان از اقبال خوبی برخوردار است، چه عاملی باعث شد بر روی یک موضوع ایرانی تمرکز کنید؟

باقر سروش از دوستان نزدیک من است. زمانی که در کسوت نویسنده و کارگردان، این نمایش را در سالن قشقایی به روی صحنه برد، از من دعوت کرد که به تماشای آن بروم و نظرم را در خصوص اجرا بگویم. من در آنجا کار خوبی را دیدم اما احساس کردم مشکل کارگردانی دارد و در اجرا می توان تاثیرگذارتر ورود کرد. به او گفتم من برای جشنواره شهر دنبال یک نمایشنامه بودم و علاقه مندم این نمایشنامه را اجرا کنم. او هم پذیرفت. ایده های خوبی در ذهنم بود و کار را برای ششمین جشنواره تئاتر شهر آماده کردیم. خوشبختانه در سه بخش کارگردانی، بازیگر اول مرد و طراحی نور رتبه برتر را کسب کردیم.

 

در این نمایش با یک آسیب اجتماعی روز روبرو بودیم. معضلی به نام خیانت و شاید در واژه ای عامیانه تر بی قید و بندی به اصول و مبانی زندگی، که به راحتی می شود انواع و اقسام آن را در لابلای صفحه‌های حوادث روزنامه ها خواند. بیشتر توجه به این محتوا در انتخاب متن تاثیر داشت یا ساختار شما مجذوب خود کرد؟

واقعیت این است که من از این نوع موضوعات زیاد می خوانم و علاقه داشتم که یک روز یک نمونه از آن را اجرا کنم چون در اطرافم از این دست آدم ها دیده بودم و اینگونه شخصیت ها را درک می کنم. حتی یکبار شیش و بش را برای اجرا آماده کردم که موفق به اجرا نشدیم.

ساختار متن هم برایم لذت بخش بود. داستان بسیار پیچیده و درهم است و تا آخرین لحظه راز آن لو نمی رود این موضوع باعث می شود تماشاگر تا پایان نمایش بر روی صندلی میخکوب شود و این برایم لذت بخش بود.

 

در خیلی از کارهایتان «تکرار» از یک جایگاه خاص برخوردار است و به نظر علاقه مندید این موضوع را به مخاطب مدام گوشزد کنید که شخصیت آدم ها تغییر نمی کند، این ذهنیت را خودتان می پذیرید؟

بله. تکرار در بسیاری از نمایشهایم وجود دارد و به نوعی باید بگویم شناسنامه کاری ام است. من اعتقاد دارم زندگی ما انسانها مدام در حال تکرار است. روز، شب؛ صبحانه، ناهار، شام؛ سلام، خداحافظ و...

اگر رگه هایی از تغییرات ناگهانی را که گذرا بر زندگی ورود می کنند را کنار بگذاریم، بی شک هیچ تحولی به وجود نمی آید. شخصیت ها در همین تکرارها شکل می گیرند و خیلی به ندرت اتفاق می افتد که حادثه ای یا تلنگری فردی را عوض کند. به همین دلیل در آثارم تکرار را می آورم تا نشان دهم اگر بازهم این حادثه اتفاق بیفتد همان عملی رخ می دهد که در ذهن فرد بود. نشان دادن این موضوع برایم مهم است.

 

مثلث یکی از پایدارترین اشکال هندسی است که گرچه در اصل ایستایی و توازن را نشان می دهد اما وقتی بر یک پایه استوار می شود، بهترین شیوه برای نمایش ناپایداری است. تاکید بر این نماد در نمایش شما با چه هدفی صورت گرفت؟

من همواره در کارهایم به المان ها، نمادها و مفاهیم فکر می کنم، چون معتقدم دکور و آکسسوار در کنار زیباشناختی، می توانند به هدایت ذهن مخاطب در مسیر اهداف کارگردان کمک کنند؛ لذا در بهره گیری از آنها با وسواس عمل می کنم. در این نمایش نیز صحنه یک مثلث است. بازیگران درون این مثلث بازی می کنند و وقتی از مثلث خارج می شوند دیگر بازی ندارند. چون هدفم نمایش نامتعادل بودن هاست. هیچ یک از شخصیت ها نمی تواند به شخصیت دیگر تکیه کند و اعتمادی در میان نیست لذا مثلث در این خصوص کارکرد خوبی برایم داشت.

البته من در جشنواره طراحی دکور متفاوتی داشتم. تماشاگران بازی ها را در یک قاب مثلثی می دیدند و در انتهای نمایش نیز که راز قصه برملا می شد مثلث فرو می ریخت اما در اینجا به دلیل نوع سالن اجرا، مجبور شدیم تغییرات زیادی بر آن بدهیم.

 

عموما کارگردانان حرفه ای تمایل زیادی به بازیگری در نمایش خود ندارند، اما شما به عنوان بازیگر نقش اصلی نیز در نمایش حاضر شدید، چرا؟

واقعیت این است که من هم در نمایش هایم بازی نمی کنم، تجربه شخصی ام ثابت کرده این اقدام نتیجه موفقیت آمیزی ندارد. اما شخصیت عظیم را دوست داشتم و احساس کردم می توانم به خوبی از عهده آن برآیم. لذا محمد امین رحیم نیاکان را کنار خودم گذاشتم تا لحظاتی که بازی می کنم بر کارم نظارت داشته باشد. در حقیقت به عشق کاراکتر عظیم بازی کردم.

 

به خاطر دارم در جشنواره، کاراکتر عظیم بر روی ویلچر ایفای نقش می کرد و به نوعی در جذابیت کار خیلی تاثیرگذار بود، اما در اجرای عمومی این شیوه تغییر کرد، چرا؟

4روز قبل از اجرا در جشنواره تئاتر شهر تصادف کردم و پایم از مچ تا ساق شکست و همان روز استخوانم جراحی شد. چون در بیمارستان بودم، به آقای نیاکان گفتم نقش را خودت بازی کن اما نپذیرفت؛ این شد که با ویلچر به روی صحنه رفتم. خیلی سخت بود اما خدا را شکر خوب بود و توانستم به عنوان بازیگر برتر انتخاب شوم. 

 

مصاحبه از: علی رحیمی




نظرات کاربران