گفت وگو با امیر علی تقی زاده کارگردان نمایش غربتی ها
یک سری از اتفاقات درون داستان مک دونا به جامعه ایران نزدیک است
ایران تئاتر:مارتین مک دونا نویسنده و کارگردان معاصر ایرلندی تبار در سال های اخیر تبدیل به نامی بزرگ و قابل رجوع برای تئاتری های جوان و باسابقه ایرانی مثل همایون غنی زاده شده است. ملکه زیبایی لنین ، ستوان آنیشمور و... از جمله آثار مهم مک دونا هستند که در ایران روی صحنه اجرا شده اند.
جهان نوشتههای مک دونا خاص و ویژه هستند و خشونت نهادینه در رفتار و موقعیتهای دراماتیک داستان، شرایط خاصی را برای قهرمانهای آثارش فراهم میکند. امیر علی تقی زاده کارگردان جون تئاتر با اقتباسی آزاد از غرب مغموم مارتین مک دونا نمایش "غربتیها" را در عمارت نوفل نوشاتو روی صحنه برده است. نمایش "غربتیها" ساعت ۲۱ میزبان علاقهمندان است.
عوامل اجرایی نمایش عبارتاند از: دراماتورژ، تهیه کننده و کارگردان: امیرعلی تقی زاده، مشاور کارگردان: نسیم ادبی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: سارا جوادی، مدیر فیلمبرداری: مهدی شمس، ساخت تیزر: امیرعلی تقی زاده، سارا جوادی، بازیگران: عزیز تبیان، امیرعلی تقی زاده، میثم همایونی فرد، شیلا نوروزی، بیتا عالمی، عرفان دادآفرید، طراح حرکت: محمدرضا بذرافشان، بازیگران فرم: محمد مغربی، امیرحسین قرائی، هستی کنعانی، مریم قسمت کننده، آهنگساز و سرپرست: وحید مصلحی فرد نوازندگان: واهب مصلحی فرد، پارسا مصلحی فرد، پرهام مصلحی فرد، طراح گریم: ماریا زینالی، مجری گریم: تارا جوادی طراح لباس: الهام ناصری، طراح صحنه: ماریا زینالی. با امیر علی تقی زاده درباره اجرای نمایش غربتیها و جهان آثار مارتین مک دونا گفتوگویی انجام دادهایم.
بر اساس چه ویژگیهایی برای اجرای نمایش به سراغ یکی از آثار مارتین مک دونا رفتید؟
مارتین مک دونا از جمله شاخصترین و اثرگذارترین نمایش نامه نویسان معاصر است که به آثارش علاقه خاص و ویژهای دارم. هر جمله از آثار مارتین مک دونا دنیای درون خودش دارد که باید کشفش کرد. البته معتقدم در حق مارتین مک دونا به خاطر تغییراتی که در متنش انجام دادیم بد کردیم. اما به بیس اصلی اثر وفادار بودیم.
یکی از ویژگیهای متنهای مارتین مک دونا این است که نمیشود به دنبال تغییرات زیاد در آنها رفت و یا ایرانیزه اش کرد؟
مارتین مک دونا نوشتههایش برگرفته از محیط زندگیاش در بریتانیا است. تمام آثار مارتین مک دونا در جاهایی رخ میدهند که او آنجاها را خوب میشناسد و از این ویژگی در خلق درام استفاده میکند.
در اغلب کارهای مارتین مک دونا یک سری موتیف تکرار شونده مثل جنایت و خشونت وجود دارند. این موتیف ها و استفاده از آن در اثر برایتان چه جذابیتهایی داشت؟
این مباحثی که اشاره کردید از نقاط کلیدی آثار مک دونا هستند. نکتهای که باعث شد که به سمت استفاده از این متن بروم این بود که یک سری از اتفاقات درون داستان به جامعه ایران نزدیک است. سه گانه های مارتین مک دونا که اشاره به مرگ قانون، مرگ دین و مرگ خانواده دارد، دارای نکات خاصی هستند و در این اثرش به چالشهای موجود در دین میپردازد. من تلاش کردم از زاویه متفاوتتری به این قضیه بپردازم. درست که در انتها مرگ دین را میبینیم، اما کمبودش را در آن جامعه احساس میکنیم. با نبود و خلأ دین در جامعه شاهد بی بند و باریهایی خواهیم بود.
هدف اصلی که در اجرای نمایش در ذهن داشتید چه بود؟
ایده این بود که برای رخ دادن هر اتفاق خوبی باید ابتدا از خودمان شروع کنیم و در جاهایی در نمایش چنین رویکردی داشتم.
در جاهایی با استفاده از مسائلی مثل گم شدن دکلهای نفتی تلاش کردید معانی روز جامعه ما را به متن الصاق کنید؟
بله، همانطوری که که اشاره نمیخواستم صرفاً یک اقتباس وفادارانه انجام بدهم و در چند جای دیگر هم به مسائل دیگری هم اشاره داشتم.
اما به نظر میرسد الصاق این اِلِمان روز چندان با بافت نمایش سنخیتی ندارد و باعث دوگانگی و تشت در ساختار نمایش میشود؟
معتقدم باید در حین دیدن اجرا به مخاطب تلنگری وارد کرد تا حس هم ذات پنداری با نمایش را به دست بیاورد. بنابراین من تلاش کردم مسائل درشت و واضحی را برایش مطرح کنم و این نکته را متوجه شود که باید طور دیگری به نمایش فکر کرد و فقط به صرف دیدن یک اثر اقتباسی از مارتین مک دونا نرفته است.
آیا قهرمان نمایش کشیش است و یا گرلین؟
قهرمان نمایش کشیش است.
در اواخر نمایش درباره شخصیت کشیش شاهد تحول اساسی در منش و رفتارش هستیم. شخصیتی که در ابتدا یک آدم مفت خور و هیز نشان داده میشود. اما در نیمه انتهایی ناگهان تبدیل یه یک ایده الیست و متفکر میشود. این تناقض بر اساس چه ویژگیهایی شکل گرفت؟
زمانی که شخص در محیطی قرار میگیرد به صورت ناخودآگاه تحت تأثیر آن محیط قرار میگیرد. کشیش هم تحت تأثیر جو و فضای شهر کوچکی است که در آن زندگی میکند و شروع تحولش با میل او برای دور شدن از محیط این شهر و رفتن به مکان جدیدی رخ میدهد و این امر را در نامهاش برای دو برادر مینویسد. البته این در نمایش نامه مک دونا هم وجود دارد که ما مقدری گل درشتش کردهایم.
دلیل این مسئله به دلیل سمپاتی شما با شخصیت کشیش است؟
بله، از شروع صحنه 4 که کشیش متوجه میشود که شرایط مطابق میلش نبوده این روند طی میشود.
این تحول کشیش فقط در نامه مشخص میشود و در بخشهایی که اشاره کردید تحول عملی و عینی از او نمیبینیم؟
زمانی که گرلین نزد کشیش میآید این تحول حس میشود و در لحن و منش کشیش نیز این تحول دیده میشود.
این تغییر لحن کشیش در کنار گرلین بیشتر مربوط به علاقه او به این دختر جوان است تا شروع تحول شخصیتش؟
علاقه، بخشی از این ماجرا است. اما کشیش مسائل بزرگتری از عشق را مد نظر دارد و به رفتن فکر میکند و تاکید هم میکند که شاید روزی برگردد. مارتین کلانتر شهر هم برایش کما و بیش چنین اتفاقی رخ داده بود و بعد از مدتی دوری از شهر به آنجا باز گشته است.
در اصل نماد قانون و نماد دین از شهر دور شدهاند؟
در اصل نشان میدهد قانون هم زورش به مردم شهر نرسیده است.
دو برادر خیلی راحت قتل پدرشان را مخفی میکنند؟
در اصل قانون را دور میزنند و قتل را اتفاقی جلوه میدهند و تبانی دو برادر نتیجه میدهد. کشیش زمانی که این اتفاقات را میبیند. دچار ناراحتی و استرس میشود و شاید در کنار دریا به سرنوشت کلانتر شهر فکر میکند.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی