در حال بارگذاری ...
ایران تئاتر بررسی می کند؛

پوشیدن لباس عوضی

ایران تئاتر- احمد عظیمی: در تئاتر معاصر به کار بردن بازیگران زن در نقش مرد یا برعکس همواره بحث‌برانگیز بوده است زیرا منجر به بروز تضادی جدی در متن و اجرا می‌شود. به کار بردن چنین تمهیداتی با برداشت‌هایی نشانه شناسانه همراه است و باید با تحلیل خاصی از سوی کارگردان یا گروه اجرایی همراه باشد.

ایران تئاتر- احمد عظیمی: حضور زنان در تئاتر و روی صحنه در تاریخ ماجرای جالبی دارد.  این زمین هم مثل هر عرصه‌ای برای زنان محدودیت‌هایی را داشته است. ممکن است تصور کنید احتمالاً کشورهای شرقی یا عمداً مسلمان در  زمینه  محدودیت‌ها پیش رو بوده‌اند اما تاریخ به ما می‌گوید این مسئله اتفاقاً در مهد تئاتر جهان یعنی اروپا رواج داشته است تا جایی که بسیاری از نمایشنامه‌های شکسپیر در شروع عصر الیزابتی نقش زنان توسط مردان یا پسران نابالغ اجرا می‌شد. پیش از آن نیز در دوران قرون‌وسطی این سنت در تئاترها رواج داشت و دلیل اصلی آن‌هم سلطه کلیسا بر تئاتر بود. کلیسا اعتقاد داشت حضور زنان در نمایش معنایی ندارد و این موضع چنان سرسختانه بود که حتی گروه کر کلیسا  به‌عنوان عضو جدانشدنی مراسم مذهبی این موضع تغییر نکرد و برای بخش سوپرانو گروه کر از پسران نابالغ استفاده می‌شد تا نیاز این بخش صدایی رفع شود. چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهد عنصر مذهب- سنت تا چه میزان عاملی قوی بوده تا جایی که حتی در صورت نیاز به حضور زنان نیز حاضر نبوده تا اصول خود را زیر پا بگذارد و کمی از خط قرمزها عدول کند. این مسئله در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد و بسته به‌شدت و ریشه‌دار بودن تابوها می‌تواند به‌انحاءمختلف نمود پیدا کند. البته امروزه در تئاتر دنیا به دلیل اینکه دیگر چنین خط قرمزهایی برای حضور زنان در تئاتر وجود ندارد و یا اصل مسئله- جنسیت بازیگر- جزو خطوط قرمز نیست استفاده از زن پوش بیشتر یک امکان است و با تحلیل‌ها و زیر متن معنادار می‌شود. در تئاتر معاصر به کار بردن بازیگران زن در نقش مرد یا برعکس همواره بحث‌برانگیز بوده است زیرا منجر به بروز تضادی جدی در متن و اجرا می‌شود. به کار بردن چنین تمهیداتی با برداشت‌هایی نشانه شناسانه همراه است و باید با تحلیل خاصی از سوی کارگردان یا گروه اجرایی همراه باشد. البته در انواع دیگر تئاتر که رویکردی فرس یا مضحکه دارند می‌توانند منجر به شکل‌گیری موقعیت‌های کمدی شود. همه این حالات می‌تواند از تضاد جنسیت کاراکتر با بازیگر به‌عنوان عنصر اصلی تئاتر به وجود بیاید که در این نوشتار سعی شده برخی نمونه‌های اخیر در تئاتر ایران که چنین مسئله‌ای روبرو بوده‌اند بررسی شوند.

 

 

زن پوشان مدرن

اثر یگانه و تأثیرگذار ژان ژُنه که در تاریخ تئاتر همواره یکی از پرطرفدارترین متون مدرن در بین کارگردان‌هاست. بارها و بارها اجراهای مختلفی از آن شده است و به همین ترتیب تعبیرات و تحلیل‌های کارگردانان در مورد این نمایشنامه متفاوت بوده است و درنتیجه اجرایی که از آن شده فرمی دیگر داشته است. یکی از کسانی که به‌صورت ویژه در مورد ژنه به‌تفصیل سخن گفته ژان پل سارتر است. سارتر ژنه را پدیده‌ای می‌داند شورشی که اگرچه زندگی او را به سمت شرارت سوق داده بود اما استعداد او در نوشتن و توجه کوکتو به او باعث می‌شود از زندان بیرون بیاید و به‌عنوان نویسنده به او توجه شود. سارتر در مقاله‌ای دیگر بر اساس جمله‌ای از خود ژنه دست به تحلیل نمایشنامه کلفت‌ها می‌زند. ژنه پیشنهاد می‌دهد نقش دو کلفت را دو پسر نابالغ بازی کنند! او به‌عنوان نویسنده با این پیشنهاد سعی می‌کند تا وجهی از اثرش را نمایان سازد که تا حدودی وابسته به گرایش جنسی اوست هرچند به نظر می‌رسد چنین تحلیلی سطحی باشد اما فراموش نکنیم در آن دوره اشاره به همجنسگرایی حتی در اروپا امری غیرقانونی و خارج از عرف اجتماعی بود. به همین ترتیب تضاد در نگاه و سبک زندگی ژنه می‌تواند منبعی برای این پیشنهاد باشد. البته مسئله دیگری که در این نمایشنامه وجود دارد نفس بازی در بازی بودن و درون‌مایه دروغ است و به همین ترتیب تضاد جنسی بازیگران با کاراکترهای نمایشنامه می‌تواند در جهت مفهوم دروغ و دسیسه پیوند معناداری داشته باشد. علی‌اکبر علیزاد در آخرین اثر خود از همین پیشنهاد ژنه سود جسته است. او برای دو نقش کلر و سولانژ از دو بازیگر مرد علیرضا کیمنش، مرتضی حسین زاده استفاده کرده و به نظر می‌رسد حتی هیچ تأکیدی هم بر زن پوش بودن آن‌ها نداشته. بازیگرانِ علیزاد به‌هیچ‌روی تلاش نمی‌کنند تا همچون یک زن رفتار کنند بلکه تنها در ظاهر لباس زنانه پوشیده‌اند و همچون مرد رفتار می‌کنند. به نظر می‌رسد علیزاد با این تمهید هر چه بیشتر شکل دیوانه‌وار و مسخ گونه کاراکترها را شدت بخشیده و لحنی کمیک را در سراسر کار خود تعمیم داده است بدون اینکه تأکیدی داشته باشد تا بازیگران کمدی بازی کنند یا از زن پوش بودن آن‌ها در جهت خنده گرفتن از مخاطب استفاده کند.

 

انعکاس مسائل اجتماعی

همه‌چیز را همه می‌دانند! این جمله شاید تا چند دهه پیش می‌توانست با استثنائاتی همراه باشد اما امروز با همه‌گیر شدن دنیای مجازی و گردش آزاد اطلاعات همه‌چیز را همه می‌دانند بنابراین در این دنیای جدید دیگر سانسور یا نادیده گرفتن معنایی ندارد بلکه باید با هر پدیده‌ای روبرو شد و درباره آن صحبت کرد. تراجنسیتی ها جزو اقلیت‌های جنسی در سراسر جهانند که حالا چند دهه‌ای هست که در ایران بااطلاع رسانی و تلاش‌هایی که کرده‌اند والبته با دستور و فتوی ماٌکد امام راحال ، توانسته‌اند نسبت به مسائل خود دیگران را نیز آگاه کنند. در عرصه هنر هم فیلم‌های مستندی هرچند انگشت‌شمار اما امیدبخش در مورد آن‌ها ساخته‌شده است.  به همین ترتیب در سینمای بدنه می‌توان نمونه‌هایی از شخصیت‌های تراجنسیتی را دید که البته در این نوع فیلم‌ها این شخصیت‌ها کاربردی کمیک دارند و با نگاه توأم با تمسخر عامه جامعه فرقی ندارد. در تئاتر اما نگاه به این مسئله با چالش همراه بوده و بنابر ذات آن دیالکتیک وار پیش رفته است. نمایشی همچون "دا" در دوره بیستم جشنواره تئاتر دانشگاهی به این مبحث می پرداخت که مورد توجه داوران جشنواره هم قرار گرفت. دا قصه پسری را روایت می‌کند که در روستاهای غرب کشور به دنیا می آید اما با بزرگتر شدن در می یابند او از درون یک دختر است و این مسئله در روستایی دور افتاده برای او مشکلات فراوانی را ایجاد می‌کند تا جایی که کشته می‌شود. در ادامه همین شکل موضوعی می‌توان  به اثر تحسین شده ساناز بیان "آبی مایل به‌صورتی" اشاره کرد که در آن بازیگران زن و مرد جنس‌های مخالف خود را بازی می‌کنند. نسیم ادبی در این نمایش با بازی درخشان خود نقش مردی را بازی می‌کند که با جنسیت زن به دنیا آمده و در ادامه حیات خود تصمیم می گیرد تا جنسیتش را تغییر دهد و مرد شود. از این حیث این نقش قائده را می شکند و جزو معدود کارکترهایی می‌شود که یک زن نقش مرد بازی می‌کند. به همین ترتیب بهنام شرفی و محمد هادی عطایی نقش دو مرد را بازی می‌کنند که یکی در آستانه عمل تغییر جنسیت است و دیگری همچون زنان لباس می پوشد. این دو کاراکتر هم به نوعی شمایل زن پوش را در بازی شان دارند هرچند در اینجا فرض تراجنسیتی بودن خود مفهومی دیگر می سازد که به ذات اصالت دارد. در آبی مایل به‌صورتی نقش متفاوت دیگری وجود دارد که بازیگر نوجوان آن ملیکا پارسا نقش دختری را بازی می‌کند چون کودک کار است و باید در خیابان ها روزهایش را بگذراند به ناچار جنسیتش را پنهان می‌کند تا از آزار و اذیت های احتمالی در امان باشد.

 

دور زدن مرزها با خنده درمانی

زن پوش در فرم های سنتی تئاتر امری رایج بوده. مهمترین دلیل این امر می‌توان غیرقانونی/ عرف بودن حضور زنان به‌عنوان بازیگر دانست. قائده ای که جامعه سنتی آن را وضع می‌کند و زیرمجموعه ای همچون تئاتر به واسطه ارتباط پایدار و مداوم با بدنه اجتماع سعی دارد تا این خط قرمزها را رعایت کند تا مبادا از سوی اجتماع پس زده نشود. البته این پایبندی به قانون/ عرف دو ساحت دارد؛ ممکن است این مسئله از لحاظ قانونی و از سوی حکومت به‌عنوان مدعی العموم معنادار شود، در این حالت چنین رویکردی(استفاده از زن پوش) بیشتر شبیه به یک امکان است تا به وسیله آن موانع ممیزی را دور بزنند. در مواردی هم که بیشتر مربوط به گذشته هستند استفاده از زن پوش این امکان را به گروه های تئاتری می داد تا بدون اینکه با شکستن تابو یا عرف مورد خشم جامعه قرار بگیرند و با عدم استقبال مخاطب روبرو باشند نیاز خود را رفع نمایند و بتوانند نمایشنامه‌هایی را اجرا کنند که کارکترهای زن در آن وجود دارند. استفاده از زن پوش در تئاتر سنتی به نظر در هر دوساحت گام بر میدارد؛ از یک سو محدودیت های قانونی را از خود دور می‌کند و از سوی دیگر التزام خود را به فرهنگ عمومی اعلام می‌کند. به این ترتیب هم وجه قانونی و اجتماعی خود را حفظ می‌کند و از این طریق اعتبار کسب می‌کند و هم نیاز های هنری و تکنیکی خود را رفع می‌کند. تئاتر ایرانی یکی از نمونه‌های معاصر و پویایی است که از قدیم در خود چنین امکانی را به کار می برد. این وجه در فلکلور ما هم وجود دارد، نوعی رقص در گیلان وجود دارد که مرد در آن با پوشیدن لباس زنانه در عروسی ها  به شکلی مضحک در قسمت مردانه مجلس می رقصد. این کارکردها کماکان در اجتماع حفظ شده و در دنیای تئاتر نیز از قدیم کاکرد آن در نمایشهای کمدی به یک سنت شده. در نمایش هایی همچون دلاک ها، پیشنهاد سرآشپز، آقا دلبر که همه آن‌ها به اتفاق داستانشان در دوره ای تاریخی می گذرد. دلاک ها و آقا دلبر داستانشان در دوران قاجار می گذرد و پیشنهاد سرآشپز به داستان اسطوره ای  ضحاک را موضوع خود قرار می‌دهد و برخوردی پارودیک و مضحکه وار از آن می سازد. در این آثار استفاده از زن پوش بنا بر همان سنت تئاتری کارکردی کمیک و پارودیک دارد؛ از یک سو تضاد فیزیکی مرد در جامه زنانه در همان برخورد اول موجب خنده و جذب مخاطب می‌شود و از سوی دیگر امکانات متفاوتی را در اختیار کارگردان می گذارد. البته باید توجه کرد نمونه‌هایی هم وجود دارند که گاه به شکلی مبتذل از این امکان استفاده کرده‌اند اما در تئاتر حرفه ای آنقدر انگشت‌شمارند که نمی‌توان آن‌ها را یک جریان دانست.

 

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران