نقد نمایش «قحطالرجال» به کارگردانی محمدرضا آزاد فرد
تلخکی که سیاه شد ،مطربی که شاه شد
ایران تئاتر_هومن نجفیان:قحطالرجال زندگینامه تلخکان (دلقکان) است. قحطالرجال به زندگی دو تلخک میپردازد تلخکی که شاه میشود و تلخکی که سیاه میشود.
نخستین تلخک این نمایش مطرب مردک خان است که نسب نامه او به پادشاه قاجار میرسد. پادشاهی که روزگاری گل بس مادر مطرب مردک را به زنی گرفته است. مطرب مردک هم مطرب شادیآور است هم نوحهخوان اندوه و ماتم و با خانوادهاش ؛مونس همسر دومش و یخابه؛ دخترش از همسر اولش دریک گروه مطربی حضور دارند. دومین تلخک این نمایش؛ محرم خان است تلخک درباری که با فروپاشی حکومت مطرب مردک خان؛ سیاه نمایش شادیآور میشود.
در نمایش قحطالرجال این دو تلخک تجربه تختنشینی رادارند مطرب مردک که خون پادشاه در رگان اوست تختنشین میشود. محرم خان نیز در هنگام شاهنشینی مطرب مردک این تختنشینی رامی آزماید محرم خان شاهنشینی را حق خود میداند. محرم خان: «من نگونبخت چه کم دارم از سریر نشینی که از دیگران لایقترم»
تنها ابزار صحنه در این نمایش یکتخت شاهانه است .که بهصورت سکویی ساختهشده است . شیوه کارگردانی محمدرضا آزاد فرد در نمایش قحطالرجال بر اساس این ایده مرکزی شکل میگیرد و شخصیتپردازی کاراکترهای نمایشی را بر مبنای دوری یا نزدیکی و نشستن شخصیتهای نمایش بر روی این تخت طراحی میکند. در نمایش قحطالرجال این نکته بسیار مهم است چه کسی؟ چه زمانی؟ و چگونه به این تخت نزدیک میشود؟ و چگونه از آن دورمی شود؟
این تخت نیز یکتخت شاهانه نیست یکتخت ساده فقیرانه است شکوه شاهی در این تخت نیست این تخت تنها بالانشینی را در ذهن نشان میدهد. این تخت شاید کنایهای باشد به کماهمیت وبی اهمیت بودن تختی که این اندازه برای به دست آوردن آن کوشش میشود. شاید هم دلالتی باشد بر شیوه نمایشهای ایرانی که نمایش قحطالرجال بر اساس آن طراحیشده است.
به گمان من تفسیر این تخت بهمثابه یک نشانه اهمیت ندارد آنچه مهم است؛ پی بردن به این نکته است که حضور این تخت است که شخصیتهای نمایشی را تعریف میکند.
من در بخشی از این نوشتار تأکید کردم محرم خان این تختنشینی را تجربه میکند من از پادشاهی محرم خان ننوشتم بلکه از یک تجربه صحبت کردم. محرم خان بر روی این تخت میایستد حتی در لحظهای از نمایش مبدل پوش میشود تاج مطرب مردک خان و سبیل او را برمیدارد و شاه پوش میشود. گاهی نیز رندانه میکوشد روی تخت بنشیند که مونس همسر مردک به او میگوید: بخی (برخیز) و اوبار دیگر مینشیند و بازیگوشانه میخواهد تختنشینی را تجربه کند. محرم خان در لحظههایی نیز ملحفهای بر سرش میاندازد وانمود میکند روح پدر مطرب مردک خان است. میخواهم بنویسم دو تلخک این نمایش مطرب مردک خان و محرم خان هردو این تجربه تختنشینی را تجربه میکنند. تنها کسانی که هرگز بر روی این تخت نمینشینند و همواره با آن فاصلهدارند کیس الوزرا و مطبخ سالار هستند.
کیس الوزرا؛ وزیر بودن خود را پذیرفته است او دلسوزانه خواهان بهبود امور کشور است. مطبخ سالار نیز پهلوانی است که خواهان تختنشینی نیست و دیگران فکر میکنند او مطبخ سالار است گفتار، پندار و کردار مطبخ سالار و کیس الوزرا اصیل است ازاینرو که خدعه نمیکنند پسازاین دو شخصیت میتوان به محرم خان اشاره کرد که احساساتی اصیل دارد او خواهان بهبود اوضاع کشوراست اما به خاطر ماهیت تلخک بودنش باید نیش بزند دیگران را دست بیندازد دسیسه چین باشد ازاینرو صادقانه میگوید: «من نگونبخت چه کم دارم از سریر نشینی که از دیگران لایقترم».اما خدعه محرم خان برای سودجویی فردی نیست او خواهان سامان یافتن زندگی مردم است.
کیس الوزرا و مطبخ سالار هرگز لودگی نمیکنند کیس الوزرا یکبار پنهانی وارد قصرمی شود و چهرهاش را پنهان میکنند. محرم خان شوخ طبعانه او را زن پوش میداند محرم خان نیز چهرهاش رامی پوشاند رندانه مطرب مردک را دست میاندازد و به او نهیب میزند؛ اما دیگر شخصیتها برای سودجویی رفتاری متظاهرانه دارد ازاینرو رفتارشان لودهوار است. در حقیقت کیس الوزرا، مطبخ سالار و محرم خان هویت خو د را پنهان میکنند و وانمود به دیگری میکنند اما دیگران با تظاهر سازی و ریاکاری خواهان منافع مادی هستند ازاینرو اینان لودگی میکنند.
نکته مهم قحطالرجال این است که محرم خان تلخک است اما لودگی نمیکند اما دیگران لودگی میکنند تا چیزی به دست بیاورند که شایستگی آن را ندارند. ازاینرو رفتارشان متظاهرانه است و میان جایگاه دیروزشان و موقعیت امروزشان تضاد وجود دارد و این تضاد رفتارشان را دچار تناقض میکند. ازاینرو لودگی میکنند مثال بارز این نمایش مونس همسر مطرب مردک است. مونس نمیتواند از جایگاه فرودست و کم فرهنگ دیروز خود تبدیل به ملکه امروز شود ازاینرو رفتارش متناقض است لحن او چندپاره است گاهی لمپن وار و گاهی شاهانه است این دوگانی باعث اضطراب او شده است ازاینرو مونس دچار تیکهای رفتاری است و باید بگویم مهسا ایرانیان این نابسامانی را به بهترین شکل بازی میکند پس از او بهترین کاراکتر این نمایش یخابه است یخابه دختر مونس نیست دخترخوانده اوست و مونس نامادری یخابه است. یخابه نیز از همان جایگاه فرودست و کم فرهنگ جامعه ناگهان به دربار پرتاب میشود تناقض یخابه در مواجه مطبخ سالار پدیدار میشود یک پهلوان با پر نسیب اجتماعی که بااینکه مطبخ سالاراست همچنان والا تباراست و این تناقض فرهنگ کهتر و مهتر را ما به زیبایی دربازی الهه پور جمشید بازیگر نقش یخابه تماشا میکنیم.
آزاد فرد با طراحی یخابه و مونس نیمنگاهی به نمایشهای شادیآور زنانه نیز دارد زنانی بازیساز که شادی میآفرینند و شوخ طبعانه مردان وزنان دیگر را دست میاندازند و نسبت به رفتار آنها واکنشی نقادانه دارند.
به گمانم آزاد فرد آن اندازه که در مواجه با زنان بازیگرش هوشمندانه عمل میکند در مواجه با بازیگر مردش کامیاب نیست تنها کامیابی آزاد فرد در مواجه با داوود معینی کیا است. معینی کیا بازیگر ریزنقشی که بر بدنش تسلط شگفتی دارد او میتواند با این تسلط رقصهای سیاه را به بهترین شیوه انجام دهید معینی کیا برخلاف سیاه بازان همکارش به بیان بدن بیشتر از بداهه گویی و متلکپرانی اهمیت میدهد. شاید این به خاطر استراتژی آزاد فرد باشد که قحطالرجال متن محور باشد. بااینوجود ذهن بداههساز معینی کیا ستایش برانگیز است شبی در اجرایی از نمایش قحطالرجال برق عمومی تماشاخانه سنگلج قطع شد اما معینی کیا این تاریک شدن ناخواسته را به بازی بدل کرد او شوخ طبعانه از تماشاگران خواست تا با نور تلفن همراهشان صحنه را روشن کنند. تماشاگران وارد این بازی معینی کیا شدند و نمایش با زیبایی اجرا شد.
اگر بخواهم قحطالرجال را بر اساس دراماتورژی و پروژه آن در چند سطر بنویسم . باید بنویسم نمایش قحطالرجال نمایش گذار نمایشهای تلخکی به نمایشهای سیاهبازی است در این نمایش مردی تلخکی کوسه (مردک) وارد عمارت شاهانه میشود و با احکام نابخردانهاش آن عمارت را نابود میکند کوشش تلخکی (محرم خان) و هشدارهای او کوچکترین تأثیری در رفتار این میر نورزی (مردک) ندارد و سرانجام سریر پادشاهی سرنگون میشود، حکومت جمهوری میآغازد و محرم تلخک دربار دیروز به سیاه امروز تبدیل میشود. مادر نمایش قحطالرجال گونههای متفاوت نمایش ایرانی، کوسه برنشین (میر نوروزی)، نمایشهای دلقکی یکنفره و سیاهبازی را مشاهده میکنیم. نمایش قحطالرجال میتواند تقابل مردک (تلخک کوسه برنشین و میر نورزی) و محرم (تلخک دربار) باشد. در این تقابل دربار شاهانه نابود و محرم به سیاه نمایشهای تبدیل میشود. به گمانم این نمایش بیانگر شناخت آزاد فرد نسبت به نمایشهای سنتی است نگاه آزاد فرد تاریخ محور نیست او تاریخ نمایش را بیان نمیکند بلکه برای انسجام پروژهاش گونههای متفاوت نمایشهای شادیآور را بازتعریف میکند.