گفت وگو با علیرضا کلاهچیان نویسنده و کارگردان نمایش «ایستگاه ابری»
نمیخواهم کارگردان دیکتاتوری باشم
ایران تئاتر:نمایش «ایستگاه ابری» اثری با ساختاری غیر رئالیستی به تاثیرات جنگ در زندگی آدمها می پردازد. آدمهایی که خودشان درگیر جنگ هستند و شاید هم کسانی را در طول حضورشان در جبهه های جنگ کشته اند.ایستگاه ابری تلاش می کند با تلفیقی نگاهی مدرن و کلاسیک به پدیده جنگ نگاه کند واینکه این چنگ می تواند توام با پوچی ، ویرانی و مرگ باشد.
علیرضا کلاهچیان با این اثر نمایشی نخستین تجربه حرفهای کارگردانی در عرصه تئاتر را پشت سر میگذارد. او تاکنون تله تئاترهایی چون «ماه و چاه» و «یک وعده صبحانه» را کارگردانی کرده است.نمایش «ایستگاه ابری» داستان ۲ خلبان است که یکی از آنها خلبان جنگی و دیگری خلبان پستی است که در یک جا گرفتار شدهاند. این گرفتاری باعث میشود که به شناخت بیشتری از موقعیت و شخصیت این ۲ خلبان برسیم. در نمایش از مکان و زمان خاصی صحبت نمیشود و بهصورت کلی به مباحثی پرداخته میشود که مقید به زمان و مکان مشخصی نیست. نمایش «ایستگاه ابری» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا کلاهچیان دی ماه ساعت ۱۸:۳۰ در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. عوامل اجرایی این نمایش عبارتاند از: بازیگران: وحید آقاپور و مهدی حاجیان هستند، طراح صحنه: سینا ییلاق بیگی، طراح نور: رضا خضرایی، طراح لباس: سروناز امیدی، طراح گریم: بهمن صنیعی، طراح پوستر: صبا موسوی، برنامهریز و دستیار: الهه افخمی، دستیار کارگردان: سعید برجعلی، عکاس: شیرین جهانزاده و دستیاران طراح صحنه: لیلا طاهری و یاسمین حریریان. با علیرضا کلاهچیان درباره اجرا و ساختار نمایش «ایستگاه ابری» گفتوگویی انجام دادهایم.
نمایش «ایستگاه ابری» چگونه برای اجرا آماده شد؟
این نمایشنامه را سالها قبلتر با عنوان پرواز بر فراز ابرهای تاریک نوشته بودم و کار به عنوان یکی از آثار برگزیده تئاتر دانشجویی چاپ و منتشر شد. پس از گذشت سالها احساس کردم با توجه به نابسامانی و بغرنج بودن جامعه جهانی این نمایشنامه همچنان حرفهایی برای گفتن دارد و بنابراین در اواخر تابستان استارت اجرای نمایش آغاز شد و تمرینات نمایش حدود سه ماه به صورت فشرده انجام گردید و نمایش «ایستگاه ابری» اثری کمدی و فانتزی است اما درونمایه تلخی دارد و در واقع متن کمدی سیاه است و در عین حال شخصیتها کاملاٌ فانتزی هستند. نمایشنامه زمان و مکان خاص ندارد و بیشتر محتوای اندیشه و عمل شخصیتها اهمیت دارد.
آیا «ایستگاه ابری» را میتوانیم در گروه نمایشهایی هایی ارزیابی کنیم که نگاهی نقادانه به جنگ دارند؟
بله، جنگ و اثراتش بر زندگی فردی و اجتماعی برایم بسیار حائز اهمیت است. برای من مهم بود که در «ایستگاه ابری» به نفی جنگ طلبی بپردازم. جنگ در طول بشریت همواره به اشکال مختلف بروز و ظهور داشته است.
فضای و نوع روابط بین دو شخصیت فضایی خارجی را به مخاطب نشان میدهد و به سراغ ایرانی نشان دادن فضا نرفتید. دلیل این رویکردتان چه بود؟
فضای نمایش جهان شمول است و خودم را به روایت داستانم در بوم خاصی محدود نکردم. البته منکر تأثیر پذیریم از آثاری نظیر زندگی، جنگ و دیگر هیچ نیستم.
یک جور در فضای نمایش حس و حال رمان «شازده کوچولو» هم دیده میشود؟
اشاره درستی داشتید. به خصوص تحت تأثیر شازده کوچولوی چولی بودم و در کنارش «در انتظار گودو»، «پرواز شبانه» و برخی از دیگر آثار مشابه هم ذهنم را درگیر کرده بود.
«ایستگاه ابری» جزو نمایشهایی که به سختی میتوان موقعیت محور و یا موضوع محور را تعیین کرد؟
معمولاً کارهای شخصیت محور و موضوع محور را خیلی از هم نمیشود تفکیک کرد. «ایستگاه ابری» هم تلفیقی از این دو فضا است و نمیشود تفکیکش کرد. در نمایش دو شخصیت کاریکاتور گونه فانتزی حضور دارند که در گیر موقعیت، جنگ، هستند.
دو شخصیت نمایش به لحاظ شخصیتی و رفتاری تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند؟
به این دلیل متفاوت هستند که کشمکش دراماتیک در داستان نمایش رخ بدهد. بهر حال «ایستگاه ابری» نمایش پسا دراماتیکی نیست. علی رغم اینکه ساختار پازل گونه، منقطع و پارهپاره دارد، اما از عناصر دراماتیک و کشمکش بین شخصیتها بهره بردهام. البته این دو شخصیت شباهتهایی با یکدیگر دارند.
آیا این شباهت به بلاهت هردوشان بر میگردد؟
نه، این دو نفر خلبان هستند و خصوصیات یکسانی دارند. یکی از آنها معمولی و دارای احساس بیشتری نسبت به دیگری است. نفر دوم هم بدون احساس به نظر میرسد. یک جاهایی در فضای نمایش شباهتشان مشخص میشود.
این شباهتها در بحث شغلشان است؟
هر دوی اینها در یک موسسه آموزش خلبانی دیدهاند و دومی فقط به خاطر اینکه در امتحان تخصصی مردود شده نتوانسته خلبان جنگی بشود و به آرزویش دست پیدا نکرده است و مسیر زندگی او را به سمت دیگری کشانده است و به همکارش غبطه میخورد و او را در حکم قهرمانش متصور است.
آیا برای خلق این دو شخصیت ارجاعی هم به شخصیتهای آثار کمدی داشتید؟
این نوع تیپهای شخصیتی بیشتر کارکرد تیپیکال گونهای دارند و بارها در کارهای نمایشی مورد استفاده قرار گرفته و نمیتوان شخصیت کامل تصورشان کرد.
در جنس بازی دو بازیگر از بازی کاملاً رئالیستی فاصله گرفتهاند؟
دو بازیگر نمایش در شروع تمرینات تلاش کردند بازی رئالیستی انجام بدهند. وحید آقا پور هم که سابقه قابلتوجهی در بازی در نقشهای رئالیستی داشت در شروع میدیدم تلاش میکرد بر اساس همین الگوها بازی کند و من به او گفتم که از ویژگی فاصله بگیرد. البته به عنوان کارگردان جاهایی هم دموکراتیکتر برخورد میکردم و اجازه میدادم در بخشهایی بازیشان به سمت رئالیسم پیش برود و خیلی واقعیت زدایی نکردم. من این دو نفر را خیلی کاریکاتوری دیدم، به شکلی که انگار که از دل یک انیمیشن بیرون آمدهاند. یک جور شاید تلاش کردم تام و جری وار در صحنه بازی کنند و بیشتر رویکردم به این سمت معطوف بود تا دو خلبان جدی جنگی را نشان ندهم.
چهره پردازی این دو خلبان از جنسی است که انگاری دو دلقک سیرک با دماغهای قرمز هستند؟
همینطور است و به طراح چهره پرداز گفتم سوای اینکه میخواهم این دو نفر حالت روح داشته باشند دلقکی و لودگی هم باید از نوع چهرهشان حس شود. کسانی که نماینده یک طیف عقیده و تفکر خاصی هستند.
در ترسیم فضای کمدی در نمایش طوری خط کشی کردید که کار نرود به سمت لودگی و شوخیهای صرف؟
بله، هر شب هم قبل از شروع اجاره به بازیگران تأکید میکنم که خنده تماشاگر باعث نشود که بازیشان به سمت لودگی و کمدی بیش از حد شیب پیدا کند. معتقدم خنده تماشاگر ممکن است ما را به سمتی ببرد که علیرغم جذاب و مفرح بودنش برای آنها باعث شود جنس کار به سمت دیگری برود. آلان هم از برخی از حرکات بازیگران که به سمت لودگی میرود احساس رضایت ندارم. اما چون نمیخواهم کارگردان دیکتاتوری باشم از آن صرف نظر میکنم.
کمدی خاصی را مد نظر دارید؟
بله، برخیها از من میپرسند فضای کار کمدی است، اما باعث خنده ما نمیشود. در حالی که طبق الگوهای نامآشنای ژانر اصلاً لازم نیست تماشاگر در حین دیدن یک اثر کمدی قهقهه بزند یک ته لبخند که گوشه لب مخاطب ایجاد میشود کفایت میکند و مناسب است.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی