نگاهی به «خروس لاری» به کارگردانی امید سهرابی
کودکان کار، مقصر کیست؟
ایران تئاتر – مسعود موسوی: «خروس لاری» نمایشی با موضوع کودکان کار به نویسندگی و کارگردانی امید سهرابی است که در سالن استاد ناظر زاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می رود.
اجازه بدهید در همین ابتدای مطلب بدون هیچ شک و شبههای بر این مسئله پافشاری کنم که امکان ندارد شما روزی را به شب برسانید، ترددی هرچند کوتاه در خیابانهای شهر و شهرستان خود داشته باشید، در سر چهارراهی پشت چراغ قرمزی توقف کرده باشید و کودکان کار را ندیده و نشناسید. کودکانی که به شکلهای گوناگون و متفاوت سعی و تلاش دارند که درآمدی هرچند کم و اندک را در طول روز با روزنامهفروشی، فال فروشی، گلفروشی، شیشهشویی، سی دی فروشی و حتی آبمعدنی فروشی نداشته باشند، افرادی که روزمرگی را متأسفانه به بدیهیترین و جدیترین شکل ممکن برای شما به نمایش میگذارند، کسانی که حتی نمیدانند آیا میتوانند برای فردا هم همین چندرغاز درامد را داشته باشند و یا بهعنوانمثال با آمدن اندکی باران دیگر نمیتوانند نانی را برای شب خود فراهم کرده و حتی بر روی نیمکتی در پارکی، شبشان را به صبح برسانند و در این میان شاید تنها و سادهترین راه برای به فکر فرونرفتن و درگیر نشدن احساسی با این کودکان کار، میتواند این باشد که بدون آنکه نیمنگاهی کرده و یا حتی سکهای به آنها بپردازیم راه خود را ادامه داده و به سرپناه گرم خود پناه ببریم و با خوردن ناهار یا شامی متنوع و پرکالری آنها را به فراموشی بسپاریم؛ اما از سوی دیگر در نگاهی متعهدانه و انسانی دیدن اینگونه افراد گذشته از تلنگرهایی انسان سازانه ای که میتواند به ما بزند قطعاً این سؤالها را در ذهنمان تداعی میکند که این افراد کیستند، چه پیشینهای دارند، پدر و مادر آنها کجا هستند، چرا در این وضعیت بد اجتماعی و اقتصادی بسر میبرند و اصولاً آینده چنین نوجوانان و جوانانی با این وضعیت چه خواهد بود. افرادی که بخش عظیمی از شرایط اسفبار کنونی آنها دست خودشان نبوده و جبرهایی همهجانبه چنین وضعیتی را به آنها تحمیل کرده است
و حال شرایط تعدادی از همین کودکان کار آنهم در وضعیتی کاملاً متفاوت با یکدیگر، بستر نمایشی به نام خروس لاری را فراهم کرده است نمایشی که با نویسندگی و کارگردانی امید سهرابی در سالن استاد ناظر زاده ایرانشهر به نمایش درآمد است. نمایشی که شاید به شکل نمادین و استعارهای به بخشی از سؤالهای شما در رابطه با کودکان کار پاسخ گفته و زمینه شناخت بیشتر شمارا نسبت به آنها فراهم میکنند. شخصیتهای نمایش، همگی دخترکانی هستند که هرکدام لاکپشت وار، زیر لاک شخصیتی پسرانه پنهانشدهاند تا در وهله اول از آسیبهای جنسیتی در امان باشند و در وهله دوم بتوانند درآمدی داشته و شب خود را در بیغولهای که "خانم اغا " برایاتان فراهم کرده است به صبح برسانند، خانم آغایی که بخش زیادی از درآمد آنها را درازای دادن سر پناهی سرد و خالی از هرگونه امکانات گرفته و با منت زیاد اجازه تردد و استراحت روزانه و شبانه را به آنها میدهد. داستان برخی از این دخترکان که با اسمهایی پسرانه به حیات نمایشی خود ادامه میدهند شنیدنی است:"هاشم " در کودکی تن به ازدواج با پیرمردی میدهد تا خانوادهاش با پول شیربهای او بتوانند سقف فروریخته خانه کوچکشان را تعمیر کنند وی درنهایت از خانه فرار میکند، "ماشالله قاطی " دختری که در نوجوانی در جریان یک درگیری با چاقو فردی را به قتل رسانده و فرار کرده است."لالی " دختری که در کودکی شاهد قتل مادرش بوده و به دلیل مشخص نبودن هویت پدرش، حتی پرورشگاهها هم از قبول کردن وی سرباز میزنند."پاپتی " دختری که در خردسالی او را به گدایی، اجاره میدهند و خانم آغا ادعا میکند که او را در سطل اشغال پیداکرده است."زاغول " که پدرش معتاد بوده و مادرش را مدام کتک میزده است وی پدرش را به مأموران لو میدهد و سپس فرار میکند و بالاخره نفر آخر که نام استعاری صفدر را با خود یدک میکشد، وی بهمحض حامله شدن ناخواسته از خانه پدری فرار کرده سقطجنین کرده، به همراه دیگر دختران در زیر سقفی که خانم اغا برای آنها تدارک دیده است جمع شده و بهاصطلاح زندگی میکنند، خانم آغایی که خود در بچگی پس از فوت پدر، مادر وی نیز معتاد شده و با مردی دائمالخمر ازدواج میکند، ناپدری کثیفی که نگاهی تجاوزگرانه به وی داشته سرانجام توسط خانم اغا به قتل رسیده و وی فرار میکند. شاید تمامی این قصهها در نگاه اول غیر باور و قبول نشان بدهند اما با حضوری هرچند کوتاه در ندامتگاهها، پرورشگاهها و نشستن پای صحبت و درد دل بسیاری از کودکان و نوجوانان مستقر در این اماکن و برخی اماکن مشابه دیگر، به واقعی بودن بسیاری از سرنوشتهای دردناک شخصیتهای نمایش پی خواهید برد که بخشهایی از این واقعیتهای اجتماعی، بهصورت نمادین در داستان نمایش خروس لاری به شما ارائه میشوند.
اجرای نمایش فوق با انتخاب هوشیارانه بازیگران توسط کارگردان، بهخوبی آغازشده، جلو رفته و به پایان میرسد.
نگاه رئالیستی امید سهرابی در جایگاه کارگردان به ترکیب بندیها و طراحیهای مختلف ازجمله صحنه، لباس، اکسسوار و گریم زمینهای را فراهم میکند که به راحتترین و ملموسترین شکل تماشاگران با اجرا همراه شده و فضای فراهمشده را به باور مینشینند و در این میان شخصیتپردازی نقشهای مختلف علیرغم اینکه تمامی نقشها توسط دخترانی در نقش پسران بازی میشود بهدوراز هرگونه غلو، درشتنمایی و اگزجره تا جایی پیش میرود که برای تماشاگران جذابیت و زیبایی داشته، همزادپنداریها به شکلی مطلوب شکلگرفته و درمجموع شرایطی فراهم میشود که شما هیچگاه شاهد اتلاف وقت و کشدار و طولانی بودن بیدلیل اجرا، صرف هزینههای آنچنانی بیدلیل برای طراحیها و ...نیستید و این نمایش در بهترین و مناسبترین شرایط ازلحاظ زمانی و میزان تحمل تماشاگران به پایان میرسد.
اجرایی که هم لحظات طنز گروتسک و هم لحظات تراژیک و انسان سازانه آن به باور مینشیند. در این میان و علیرغم مشاهده اجرایی تقریباً بینقص و صمیمی که از نمایش خروس لاری شاهد هستیم مشکلات خاصی در متن وجود دارد که با تمام تلاش کارگردان این مشکلات برطرف نشده و تا پایان اجرا با آن همراه میمانند که ازجمله این موارد میتوان به پیام پایانی کار اشاره کرد که صفدر علیرغم تمامی بدبختیها و مشکلاتی که خانم آغا ازجمله خریدن عشق سلیم، بر وی تحمیل کرده است پا جای پای خانم آغا گذاشته و به شیوه وی یکی دیگر از این مکانهای بیهویت را ایجاد کرده و سازماندهی میکند که منطقی و درست نشان نمیدهد و یا بیان و مطرح کردن سرنوشت تکتک افراد نمایش از سوی خانم اغا آنهم در حداکثر دوتا سه جمله است که اصولاً اجازه نمیدهد که تماشاگران با این سرنوشتهای مصیبتبار ارتباط فنی و محتوایی برقرار کرده و نگاهی موشکافانه و جامعهشناسانه با موارد فوق داشته باشند. انگار که جامعه و اجتماع موردنظری که این نوجوانان و جوانان در آن زندگی میکنند هیچگونه تقصیری در وضعیت نابسامان زندگی پدر و مادر یا خود آنها نداشته و همگی فقط و فقط خود مقصر سرنوشتشان هستند. از سوی دیگر دیالوگهای نمایش بهگونهای پیش میروند که در بخشی از آنها خانم اغا به اسطورهای تبدیل میشود که اگر وی و بیغوله لعنتیاش نبود اصولاً دخترها حتی تکه نانی و برای خوردن و وجب جایی برای خوابیدن نداشتند که قطعاً تأکید نابجا و غلطی در متن است و سومین مسئله به این امر اشاره دارد که تنها مردی که در این جمع حاضرشده و نمادی از مردان جامعه موردنظر نمایش است چرا خائن از کار درآمد و عشق واقعی صفدر را به پول میفروشد که این امر هم نمیتواند پیامی درست و اصولی برای افراد نمادین این نمایش باشد که بسوزند و بسازند و به هیچ مردی و عواطف وی پاسخی نداده و تا آخر عمر در منجلاب زندگی خود و لانهای که برایشان تدارک دیدهشده بمانند. بهراستی اگر عدهای از کودکان واقعی کار به سالن اجرا دعوتشده و نمایش خروس لاری را میدیدند با چه پیامی سالن را ترک میگفتند عدم اعتماد به زمین و زمان و تن دادن به هر فلاکت و بدبختی که امثال خانم آغا ها و در شکل جدید صفدرها برای آنها تدارک دیده و میبینند؟
اما علیرغم تمامی سؤالهای مطروحه در مورد متن، یادمان باشد که تمامی بازیگران این نمایش ازجمله الناز حبیبی، نازنین بیاتی، سوده شرحی، مهسا ایرج پور، سوگل خلیق، سیمین کرامتی، یاسمین ادبی زیبا و بهیادماندنی به ایفای نقش میپردازند، بازیهایی که قطعاً در حافظه تصویری بسیاری از تماشاگران به یاد خواهد ماند و سرانجام سؤال آخر اینکه راستی چرا اسم خروس وحشی نمایش "خسرو " بود اگر جواب این باشد که همگی مردهای جامعه موردنظر متن نمایشی از پدرها گرفته تا شوهرها و ناپدریها، وحشی بودند که دختران را به این حالوروز اسفناک انداختهاند، آیا این پاسخ میتواند جوابی حسابشده، قابلقبول و دراماتیک باشد؟ موفقیت امید سهرابی کارگردان نمایش خروس لاری را از یکتا هنرمند هستی خواستاریم و به انتظار دیدن آثار اجرایی آتی وی مینشینیم.