مروری بر ظرفیتهای تحولپذیری نمایشهای رادیویی
سیوهفتمین جشنوارۀ تئاتر فجر و نشانهگذاری اقتضائات نمایش رادیویی
ایران تئاتر: سیوهفتمین جشنواره تئاتر فجر با اختصاص بخش ویژهای به نمایشهای رادیویی تلاشهایی برای افزایش توجه به این مدیوم هنری صورت داده است.
با وجود پیشینۀ قابل اعتنا و فراگیر بودن عرصۀ نفوذ نمایشهای رادیویی، در خصوص ابعاد، ظرفیتها و اقتضائات این گونه از هنرهای نمایشی کمتر سخن به میان آمده و در اطراف آن دقت صورت گرفته است. اگرچه در سالهای اخیر رخدادهایی چون جشنوارههای اختصاصی در ارتباط با تولیدات نمایشی عرصه رادیو تلاشهایی را برای افزایش توجه به این مدیوم هنری صورت دادهاند، اما همچنان به نظر میرسد آنچه در این باره کماکان ناگفته باقی مانده، ظرفیتها و پتانسیل بالقوه موجود در این عرصه است. سیوهفتمین جشنواره تئاتر فجر با اختصاص بخش ویژهای به نمایشهای رادیویی بهانهای برای ورود به این بررسیها را فراهم کرده است. هرچند واضح است که شناسایی و سنجیدن این ظرفیتها نیازمند بررسیهای تخصصی و مفصل است و در مجالی چنین اندک نمیتوان حق مطلب را ادا کرد، ایران تئاتر قصد دارد با طرح پرسشهایی باب گفتگوهای بیشتر را در اینباره باز کند.
خصلتها و کارکردهای ویژه نمایشهای رادیویی
نمایش رادیویی را به واسطۀ حذف عناصر و کارکردهای بصری «درام نادیدنی» هم نامیدهاند. نمایش رادیویی همه چیز را بدل به کلام میکند و تنها شنیدنی است. علیرغم این که بخشی از مخاطبان نمایش رادیویی شاید از سر وقت گذرانی به پای آن نشسته باشند یا جزو دسته معروفی باشند که رانندگان و مسافران رانندگان در خیابانهای شهر هستند، بخش دیگری از مخاطبان هستند که به جای انتخابِ رفتن به سالن تئاتر ، خود خواسته تصمیم میگیرند این بار نبینند، بلکه بشنوند!
بسیاری از نویسندگان رادیو بر این امر باور دارند که نمایش رادیویی شاید اغنا کننده ترین شکل از میان اشکال و ظرفهای اجرایی دراماتیک است، و این به واسطه باز بودن دروازه عظیمی به نام تخیل برای مخاطب است. او میتواند به صداها گوش دهد، فضا را خود برای خود بسازد، در آن قدم بزند و بازنمایی هنرمند از جهان را در شکلی دراماتیک بشنود. فرم و ساختار اکثر نمایشهای قابل قبول رادیویی امروز همچنان درگیر ساختار ارسطویی یا کلاسیک است، که البته به هیچ وجه مذموم نیست و حتی میتوان آن را کاملترین شکل و ساختار دراماتیک نامید.
در سالهای اخیر بسیاری براین عقیده بودند که با ورود تلویزیون و حضور رسانههای تصویری و نفوذ آنها بر مخاطبین، بهتدریج، رادیو و نقش صدا (رادیو) کمرنگ میشود و در ادامه نیز جای خود را در میان مخاطبین از دست خواهد داد؛ اتفاقی که هنوز پس از گذشت سالها اتفاق نیفتاده است زیرا نقطه قوت رادیو در این میان، شیوه خاص روایت نمایشهای رادیویی است. در رسانههای تصویری مخاطب با تصاویر حقیقی از شخصیتهای داستان روبهرو است پس ذهن او از ترسیم چگونگی وقایع و چهرهها تهی میشود. مخاطب تلویزیون تمام جلوههای بصری چهره و حالات مختلف شخصیتها را میبیند و دیگر نیازی به صحبت درباره آنها و درگیری ذهنی و خلق آن نیست. این موضوع باعث شده تا ذهن مخاطب تنبل شود و دیگر کمتر خود را درگیر داستان کند. اما نمایشهای رادیویی این ویژگی مهم را که تلویزیون از مخاطبانش گرفته به آنها بازمیگرداند. این، نقطهعطف و کارکرد اصلی نمایشهای رادیویی بهحساب میآید؛ کارکردی که از سالهای آغازین تولید این نوع از برنامهها به آن توجه ویژهای شده است.
از سوی دیگر گروهی از فعالان در این عرصه کارکردهای اجتماعی ویژه ای برای نمایشهای رادیویی قائل هستند و اعتقاد دارند که این گونه از هنرهای نمایشی دریچهای است که مخاطبین را بیشتر بهسمت فرهنگسازی و الگوسازی فرهنگی گرایش میدهد و مخاطب را به این سرمنزلهای فرهنگی سوق میدهد. چنین باوری تا انجا پیش رفته که این گروه معتقدند؛ رادیو نمایش به دلیل نزدیک بودن به زبان مخاطب و پرداختن به مسائل اجتماعی، نسبت به سینما و تلویزیون پیشروتر بوده است.
در شرایطی که به نظر میرسد فعالان این عرصه متفق القول بر این عقیدهاند که نمایش رادیویی در ایران به دورۀ بلوغ خود پای گذاشته، این انتقاد هم در میان است که تقلیل دادن نمایش رادیویی به شکلی که پیشتر ذکر شد، موجب شکلگیری ساختاری محدود برای رادیو گشته، ساختاری که صرفاً محدود به عمل، کنش و حرکتی از سوی شخصیت است که تماماً در کلام و بیان انسانی خلاصه میشود. در حقیقت میتوان گفت درام رادیویی در این ساختار محدود، تنها به زمان و خط سیر رو به جلو کلاسیک وابسته است، فقط در طول حرکت میکند و از رشد عرضی باز مانده است.
ظرفیتهای تحولپذیری نمایشهای رادیویی
آیا نمایش رادیویی ظرفیتهایی در پذیرش تحولهای ساختاری را نیز در خود دارد و بر خلاف آنچه عده ای معتقدند امکان تجربههای جدید در این عرصه وجود دارد؟ آیا اساساً بازنگری در ساختار درام رادیویی و بررسی جامعه شناسانه کارکرد آن-ساختار- در جامعه را میتوان ضرورتی در راستای به روز رسانی کارکردهای این رسانه دانست؟ به نظر میرسد در این راستا ابتدا باید دریافت که شکلهای معمول بازنمایی در نمایش رادیویی چه اثری بر جامعه گذاشته، تا چه حد قابلیت تغییر دارد و چگونه میتوان در ساختار موجود دست به تجربههای جدید زد؟ باید بفهمیم چگونه میشود این ساختار محدود را دستخوش تغییر کرد تا درام رادیویی، مطابق خواست و انتخاب آگاهانه مخاطب برای ندیدن و تنها شنیدن شکل بگیرد.
آشا محرابی از هنرمندان فعال در این عرصه در ارتباط با ظرفیتهایی که میتواند به تحولاتی در این رسانه منجر شود میگوید: بهبود کیفیت نمایشهای رادیویی به عوامل مختلفی بستگی دارد. به نظر من، نمایشهای رادیویی هنوز از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند؛ اما مطمئن هستم هرچه تولید نمایش بیشتر شود، کیفیت کارها هم ارتقا پیدا میکند و تبادل نظر میان بازیگران و دیگر عوامل نمایش بیشتر میشود. اینها اتفاقات خوبی است که باعث رونق نمایشهای رادیویی میشود. ما باید بتوانیم خودمان را در رادیو به روز کنیم و با توجه به شرایط روز، خودمان را بسنجیم و کارهای متفاوت تری اجرا کنیم؛ اما اگر میخواهیم مخاطب به روز و جوان داشته باشیم .متن خوب، گام اول است که ما همیشه در این زمینه مشکل داریم. اگر این مشکل حل شود حتماً سازوکار نمایشهای رادیویی نیز تغییر خواهد کرد.
نادر برهانی مرند در ارتباط با ظرفیتهای نمایش رادیویی که امکان تحول در این عرصه را فراهم میکند میگوید: تا چند وقت پیش تنها شکل محتوم اجرای یک نمایش رادیویی این بوده که حتماً در استودیو، تولید و از گیرنده رادیو شنیده شود، اما میشود یک نمایش با عناصر شنیداری رادیو را در بین تماشاگران و شنوندگان و در فضای واقعی و مستند اجرا کرد. رادیوتئاتر، پیشنهادی است برای رادیو که در آنویژگیهای دیداری و شنیداری تلفیق شده و دریچههای تجربی بیشماری را برای نگاه متفاوت و عمیقتر به یک نمایشنامه رادیویی ایجاد میکند. از سوی دیگر یک شکل پیشنهادی برای تئاتر نیز هست؛ پرفورمنسی که اساس آن بر صدا گذاشته میشود و بر جهان زیباییشناسی صدا بنا شده است.
نگاه برهانیمرند به متنها برای اجرای رادیوتئاتری محدودیتپذیر نیست و بهنظر او میتوان هر متنی را در این قالب تجربه کرد که ممکن است به فرمهای دیگری نیز برسد. او در این ارتباط میگوید: یکی از امتیازهای رادیو تئاتر، ضبط شدن و ماندگاری اثر است. رفتارشناسی بازیگر در این مدیوم هم مفهومسازی ذهنی را و هم تقویت نشانههای دیداری را در کنار خود دارد. هنر کارگردان در رادیوتئاتر، برقراری تعامل بین خصوصیات مجزای رادیو و تئاتر بهگونهای است که تخیل و دیدار در تلفیق به کمک یکدیگر بیایند و از ظرفیتهای هر دو برای ایجاد ارتباط استفاده شود.
بیوک میرزایی از هنرمندان پیشکسوت رادیو نیز در راستای ارتقا و تحول در این عرصه میگوید: باید با تعمق بیشتری به سمت و سوی رادیو نمایش برویم و فقط هدف، انجام وظیفه و تولید نباشد، باید از اساتید مجرب و عوامل حرفهیی استفاده شود. رسالت رادیو نمایش این است که کلیهی کارهایی که نمایشی است تفسیر و تبیین شود و همچنین از افراد بنام استفاده شود و صرفاً هدف پرکردن آنتن نباشد.افرادی باید تریبون را به دست بگیرند که توانایی، تخصص و صدای خاص داشته باشند، تفسیرگر و تحلیلگرهای ماهری باشند تا شنونده این باور را داشته باشند که دارد یک مطلب یاد میگیرد و برنامه خوبی را گوش میکند. من نمیگویم که رادیو نمایش باید سطح خودش را پایین بیاورد و یا به گونهای عمل کند که آن چیزی را که بیشتر مردم طالبش هستند ارائه دهد ولی حداقل میتواند با مشارکت مردم به موضوعات بپردازد.
فریدون محرابی هنرمند فعال در عرصه نمایشهای رادیویی در ارتباط با جایگاه نمایشهای رادیویی میگوید: نمایشهای ما طبق استانداردهای بینالمللی تولید و پخش میشود، حتی در خاورمیانه حرف اول را میزنیم و آثار ما در دنیا جزو چند کار برتر است. بنابراین این مدیوم نهتنها قابل دفاع، بلکه قابل تحسین است. اما به نظرم از ظرفیت نمایشهای رادیو خیلی استفاده نمیشود. این اشکال به آدمها برمیگردد نه به نمایشهای رادیویی. به همین دلیل در دورههایی درخشان است. این مساله فقط شامل نمایشهای رادیویی نمیشود. اگر تئاتر الان ایدهآل نیست، فی نفسه به خاطر تئاتر نیست، بلکه برای نمایشهایی است که کار میکنیم. اگر نگاه حرفهای و دلسوزانه به نمایشهای رادیویی داشته باشیم و از افراد متخصص بهره ببریم، نمایشها فوقالعاده خواهند شد.