نگاهیبه نمایش خانه برناردا آلبا به بهانه اجرای آن در فجر37
اسپانیا ، استبداد فرانکو و خانهای رو به اضمحلال
ایران تئاتر- سید علی تدین صدوقی : لورکا هماره چهره روز جامعه خود و زمان وخود و بحران های اجتماعی سیاسی کشور خویش را در نمایش نامه هایش منعکس کرده است .
لورکا هماره چهره روز جامعه خود و زمان و خود و بحرانهای اجتماعی سیاسی کشور خویش را در نمایش نامههایش منعکس کرده است.شاید بتوان گفت دکتر علی رفیعی از معدود هنرمندانی است که این مهم را در آثار لورکا درک کرده است. زبان شاعرانه لورکا میتواند با همه فرهنگها ارتباط خاص خود را برقرار نماید.
اولین چیزی که در نمایش رفیعی نظر را جلب میکند طراحی صحنه آن است که با ساختار متن و مفاهیم درون متنی نمایش نامه همسو است به دیگر سخن حرفی را که لورکا میخواسته بزند و آن را به نوعی در لایه های زیرین متنش گنجانده است، رفیعی کشف و نشان میدهد.
پنج دختر در خانهای بزرگ تحت سلطه مادری دیکتاتور و سخت گیر که تعصبات خشک و خرافی مذهبی خود را نیز دارد زندانی شدهاند. این پنج دختر به همراه خدمتکاران زن خانه همگی در خانه آلبا اسیر شدهاند. رفیعی به درستی دیوار خانه را چون کلیساهای دوران قرون وسطی ساخته وپرداخته کرده است. پرداختن شخصیت مادر که نقشش را رؤیا تیموریان به خوبی بازی میکند به جز جاهایی که بعضاً به یک مونوتنی حسی و حرکتی وبیانی میرسد، نیز به همین ترتیب است. رفیعی او را چونان ایوان مخوف نشان داده است. زنی خشک، متعصب، بی رحم، مذهبی، مستبد، خودخواه، خرافی و... که هیچ چیز جز افکار و اعتقادات متعصبانه خودش و اشرافیت رو به اضمحلالش برایش مهم نیست. رفیعی در واقع «خانه برناردا آلبای» خود را خلق کرده است که با امروز و اکنون جامعه خودش همسو باشد.
اما لورکا در واقع هدفش تنها گفتن سرنوشت چند دختر که در دستان مادری متعصب و مستبد گرفتار شدهاند نیست. او هدفی بزرگتر وجهان شمول تر را دنبال میکند. «خانه برناردا آلبا» در واقع اسپانیای رنج دیده دوران است. اسپانیایی که اسیر دست دیکتاتوری فرانکوست. فرانکوی دیکتاتور و مستبدی که کلیسا نیز از او حمایت میکند و توانسته است با پشتوانه مذهبی و البته زور به اسپانیا مسلط شود و دوران تاریکی را برایش رقم بزند.
دخترها اما هرکدام میتواند خود اسپانیا باشند اسپانیایی که اکنون سترون است و نازا. اسپانیایی که جوانیاش به دست فرانکو کشته میشوند و زندانی میگردند و کسی نیست که آن را بارور کند و نسل جدید و آزادی خواه را به وجود بیاورد که بتواند اسپانیا را نجات دهد. دخترها چون مردم اسیر و دیکاتور زده اسپانیا تشنه آزادی هستند و مادر با چنگ و دندان سعی دارد از اشرافیت و اعتقادات متعصبانه و پوسیده خود به هر صورتی است حفاطت کند. چرا که سرکشی دخترها را به ضرر خود و افکارش و حکمرانیاش بر خانه آلبا میداند و به هیچ عنوان آن را بر نمیتابد.
او میترسد که هر لحظه قدرتش را از دست بدهد پس با تعصب خشک و استبداد و زور سعی در کنترل دخترها دارد. همانطور که فرانکو و ارتشش با اسپانیا این کار را میکنند. اما لورکا امید را همچنان زنده نگه میدارد صدای شیهه اسب په په چون ندای آزادی در گوش جان دخترها نشسته است و در نهایت کار خود را میکند. مادر این را خوب میداند. رفیعی این اشرافیت مذهبی و اعتقادی رو به اضمحلال را به خوبی نشان میدهد. لورکا میگوید اسپانیا به نفسهای تازه و خون تازه جوانان نیاز دارد تا از دست دیکتاتوری فرانکو که کلیسا نیز پشت آن است خلاص شود و تنها راهش همان خون دادن است. همانطور که یکی از دخترها خواهرش را میکشد همان دختری که مادر بیشتر به او علاقه دارد و به ظاهر پیرو روش و افکار مادر است اما خودش نیز در درون عاشق په په شده او که زشت رو و زشت خو است بر اساس همان افکار خرافی و متعصبانه خواهر زیبایش را به جرم عاشق شدن میکشد و رفیعی در واقع از کشتن زیباییایی میگوید که لورکا آن را به آزادی و عشق و اسپانیا تشبیه کرده است.
لورکا در خانه برناردو آلبا اسپانیای ستمدیده و رنج کشیده را به تصویر کشیده است و دکتر رفیعی نیز این مهم را درک کرده است.
اما از اینها که بگذریم باید گفت نمایش کمی طولانی شده است جا دارد که با حذف بخشهای تکراری از این ریتم کند نجات پیدا کند. به همین دلیل حرکات و میزان نیز درجاهایی تکراری شدهاند و در خود تکرار میشوند اما بازیها به نسبت همگی روان و خوش ترکیب از آب درآمده به خصوص بازی مریم سعادت که میتوان گفت یکی از بازیهای شاخص این نمایش است.
در نهایت باید گفت نمایش لورکای دکتر علی رفیعی یکی از متفاوت ترین اجراها از «خانه برناردا آلبای» لورکا بود که در سال های اخیر شاهد آن بودیم .