مدیر فرانسوی پروژه بینا فرهنگی فضاسازی در گفتگو با ایران تئاتر بیان کرد:
تئاتر برای پرسش از جهان و جامعه جهانی است
ایران تئاتر به بهانه برگزاری پروژه بینا فرهنگی فضاسازی پروژه مشترک ایران و فرانسه با محمد القاسمی یکی از مدیران این پروژه گفتگویی انجام داد.
به گزارش ایران تئاتر همزمان با برگزاری سی و هفتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، پروژه بینا فرهنگی فضاسازیcreate space پروژه مشترک تئاتر ایران و فرانسه با مدیریت تینوش نظم جو مترجم، کارگردان و محمد القاسمی نمایشنامهنویس فرانسوی، در تئاتر مستقل تهران برگزار میشود.
پروژه مشترک تئاتری ایران و فرانسه با عنوان «فضاسازی» با حضور ۴ نمایشنامهنویس معاصر فرانسوی و خوانش آثارشان توسط کارگردانهای تئاتر ایران انجام میشود. این نمایشنامه خوانی از 22 الی 30م بهمن ماه برگزار میشود.
ایران تئاتر به بهانه این گفتمان فرهنگی و هنری با محمد القاسمی، یکی از 4 نمایشنامهنویس فرانسوی ویکی از ایده پردازان این گفتمان بینا فرهنگی، به گفتگو نشست.
توضیح: ترجمه همزمان این گفتگو بر عهده مهشاد مخبری بازیگر زباندان و مدیر اجرایی این پروژه بود و گاهی در حین این گفتگو رشته کلام را درد ست میگیرد یا ابهاماتی که در هنگام گفتگو ایجاد میشود را برطرف میکند و گاهی اوقات گفتگویی دوسویه میان خبرنگار ایران تئاتر و مهشاد مخبری مدیر اجرای این پروژه شکل میگیرد و مخبری برای سندیت یافتن گفتارش همزمان پرسشهایی را از محمد القاسمی میپرسد. در حقیقت مخبری در این گفتگو نقش یک کاتالیزور فرهنگی را به بهترین شیوه ممکن انجام میدهد با سپاس از او که بییاریاش انجام این گفتگو ناممکن بود.
آیا پیشتر سفری به ایران داشتهاید؟
محمد القاسمی: دومین باری است که به ایران میآیم و برایم بسیار هیجانانگیز است که دنیای تئاتر را کشف کنم و شاهد کوشش هنرمندان جوان در تئاتر مستقل و آزادباشم. این احساس شورانگیز در میان جوانها باعث میشود هنر در ایران زنده بماند.
در ابتدا میخواستم با زندگینامه هنری شما آشنا شوم؟
محمد القاسمی: من الجزایری هستم نزدیک به چهل سال است که به فرانسه مهاجرت کردم و رمانهای بسیاری نوشتم. حدود بیست سال است به فعالیت تئاتری میپردازم و نمایشنامه مینویسم با دو تئاتر بسیار معروف فرانسوی همکاری دارم. تئاتر کمدی فرانسز که میراث مولیر است و با کارگردانهای سرشناسی مانند «آرین منوشکین» «ژان لویی مارتینی» و «ژان کلود فال» همکاری داشتم و نمایشنامههای من را به روی صحنه آوردند.
کدام نمایشنامه شما را آرین منوشکین به صحنه آورده است؟
محمد القاسمی: نمایشنامه «شراب، باد وزندگی» را ایشان کارگردانی کردند.
درباره پروژه بینا فرهنگی فضاسازی صحبت کنید همکاری شما با تینوش نظم جو چگونه شکل گرفت؟
محمد القاسمی: من با همراهی تینوش نظم جو سه سال است که مدیر موسسهای به نام «نوشتههای دنیا» هستم ما میخواهیم تئاتر معاصر ایران را به مردم فرانسه معرفی کنیم ما در فرانسه سینمای ایران را می شناسیم اما از تئاتر معاصر ایران شناختی نداریم من با تینوش نظم جو همکاری داشتم تا نمایشنامه نویسان ایرانی را به تئاتر فرانسه معرفی کنم. تینوش نظم جو سه سال پیش به من کمک کرد تا از سوی جشنواره فجر به ایران دعوت شوم و با تئاتر ایران آشنا شوم.
میخواستم درباره نمایشنامهنویسانی که در این پروژه بینا فرهنگی حضور دارند همصحبت کنید؟
محمد القاسمی: این چهار نمایشنامهنویس پیشنهاد من به تینوش نظم جو بودند «صدف اسر» نمایشنامهنویس ترکتبار و از منتقدان دولت اردوغان به شمارمی رود. «ژان – رنه لوموآن» تبار آفریقایی دارد و شیوه نمایشنامهنویسی او شاعرانه است او با کمدی فرانسز همکاری دارد و همکاری با این تئاتر بسیار دشوار است. «سلین دلبک» بلژیکی تبار است و پست دراماتیک (پستمدرن) مینویسد که یک گرایشی تازه نمایشنامهنویسی دارد و در بین این نمایشنامه نویسان از دیگران جوانتر است و در نمایشنامههای او پرسوناژی وجود ندارد.
مهشاد مخبری: در نمایشنامه های بدون پرسوناژ، یک آدم حضور دارد. درون آدمها رامی بیند قصه آنها رانمی بیند و یک برش از روح و افکارشان را مشاهده میکنید. وقتی میگوییم پرسوناژ ندارد شخصیتی وجود ندارد. تفاوت این مسئله با شکل کلاسیک مونولوگ در این است که در شکل مدرن ممکن است گفتگوی آدمی را با خودش بشنوید بدون آنکه آن آدم را بشناسید.
برای اجرای این نمایشنامهها در ایران هم تدبیری اندیشید؟
مهشاد مخبری: این نمایشنامهها قرار بود که در انتشارات نی و در مجموعه دورتادور دنیا منتشر شود و هم زمان با این پروژه کتابها در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد؛ بهزودی کتابها منتشرمی شود اما هنوز برای اجرای نمایشنامهها صحبتی نشده است.
درباره اصطلاح فضاسازیcrate spaceصحبت کنید؟
مهشاد مخبری: در زبان فرانسوی میزانسن به معنای کارگردانی است میزانسن در دستور زبان فرانسوی به معنای گذاشتن بر روی صحنه است و شما متنی را با تمام امکانات نور بازیگر و... بر روی صحنه میگذارید. ما یک خوانش داریم که نمایشنامه را از روی آن میخوانیم و شکلی از نمایشنامه خوانی است و نمایشنامهنویس هم میتواند تمام نمایشنامهاش را از آغاز تا انجام بخواند.
Mise en espaceبه معنای گذاشتن بر روی فضا است. ما نمایشنامه را بر روی صحنه نمیگذاریم این روش یک فضاسازی است تا ما به اتمسفر آن نمایشنامه نزدیک شویم فضایی را به وجود بیاوریم و در این فضا، نمایشنامه سیال شود؛ که میشود از هزار روش استفاده کرد. مانند استفاده از موسیقی، افزودن حجم بر روی صحنه و استفاده از دکور، شیوههای خواندن متفاوت نمایشنامه و استفاده از رنگ و... این شیوه با یک کارگردانی ناقص تفاوت دارد. یک کارگردان در هنگام میزانسن دادن این نمایشنامه از این روش هرگز استفاده نمیکند.
فضاسازی در حقیقت ماکت اولیه کارگردان از متن است؟
مهشاد مخبری: نه دو چیز کاملاً مجزا است. این روش چرکنویس کارگردان نیست. شما شرایط خاصی برای خوانش و تماشاگری که آمده تا نمایشنامه را بشنوند را با این روش به وجود میآورید. شما با توجه به امکاناتی که دارید اتمسفر نمایشنامه را خلق میکنید تا شنونده بهتر متن را درک کند اما در هنگام کارگردانی از شیوههایی استفاده میکنید که هیچ ارتباطی با Mise en espaceندارد این روش با نمایشنامه خوانی تفاوت چشمگیری دارد چون ما ممکن است در نمایشنامه خوانی تنها به روخوانی ساده از متن بسنده کنیم و آن را بدون کوچکترین احساسی بخوانیم اما در این روش میخواهیم تماشاگر به اتمسفر نمایشنامه نزدیک شود.
این شیوه چه زمانی در فرانسه انجام میشود؟ زمانی که نمایشنامهنویس متن تازهای نوشته است؟
مهشاد مخبری: معرفی اولیه نمایش به مخاطب. در حال حاضر تولید یک نمایش در فرانسه بسیار پرهزینه است. برای هر شخصیت 15 هزار یورو تصور کنید اگر یک نمایشنامه سه شخصیت داشته باشد و این رقم به 45 هزار یورو میرسد که مبلغ قابلتوجهی است و بسیاری از کارگردانان فقیر ترجیح میدهند بهجای میزانسن از این روش استفاده کنند. ناشران هم از این روش برای معرفی نمایشنامههای منتشرشدهشان استفاده میکنند. کارگردانان دانشجویان کم بضاعت هم از این روش استفاده میکنند. این شیوه یک مدرسه است که در آن بازیگر یاد میگیرد متن را اجرا کنند آنها ممکن است کتابخانهای را به زمین بیندازند و به دیوار لگد بکوبند. کارگردانی مانند «اولیویه پی» در هنگام اجرای این شیوه تنها به نشستن پشت میز بسنده نمیکند و تمام اعمال فوق را انجام میدهد. در این شیوه از اجرا بازیگر میتواند توانمندی خود را بسنجد بازیگر تازهکار یا بازیگرانی که میخواهند نقشهای متفاوتی را که هرگز بازی نکردند را اجرا کنند و در این شیوه میتوانند خود را محک بزنند.
شما با تاریخ تئاتر در ایران هم آشنا هستید؟
محمد القاسمی: من تاریخ کشورهای عربی را تا قرن بیستم میدانم اما در ایران به دلیل وجود تعزیه روح تئاتر پیشرفت کرد و خود را احیا کرد. با تعزیه که ریشه آن در مذهب است آشنا هستم. با وجود آنکه تعزیه به آیینهای پیش از اسلام و سیاوش خوانی باز میگردد من ترجیح میدهم به اسطوره فاطمه زهرا (س) نگاه کنم تا به شخصیت تاریخی ایشان.
آیا شما تأثیر تعزیه را در نمایشنامههای ایرانی که خواندید مشاهده کردید؟
محمد القاسمی: من نمایشنامهای سنتی که بر اساس شاهنامه نوشته بودند از محمد چرم شیر خواندم اما باوجود سنتی بودن حس و حال تعزیه در این نمایشنامه وجود نداشته است.
ورود شما به ایران همزمان است با جشنواره بینالمللی فجر آیا به دیدن نمایشهای جشنواره هم میروید؟
محمد القاسمی: هدفم از آمدنم به ایران این بود که نمایشهای این فستیوال را تماشا کنم و امشب (چهارشنبه) میخواهم نمایشخانه برناردا آلبا علی رفیعی را تماشا کنم. میخواهم همانگونه که تئاتر آلمان در ایران شناختهشده است میخواهم بهواسطه دوستانم (علی رفیعی و تینوش نظم جو) صدای تئاتر فرانسه هم به گوش تئاتر ایران برسانم و همینطور هنرمندان تئاتر فرانسه را با تئاتر ایران آشنا کنم.
در ایران آثار نمایشنامهنویسانی مانند یاسمینا رضا، اریک امانوئل اشمیت و ماتئی ویسنییک بارها به صحنه میآید و نمایشنامه نویسان کلاسیک فرانسه همواره اجرا میشوند؟
محمد القاسمی: یاسمینا رضا و اشمیت در تئاترهای خصوصی به روی صحنه میآیند که مخاطب گستردهای دارند و نسل جدید آوانگارد تئاتر فرانسه محسوب نمیشوند اما این چهار نویسنده که در این پروژه آثارشان رامی شنوید و آنها را از نزدیک ملاقات میکنید مانند:محمد القاسمی، صدف اسر، سلین دلبک و ژان – رنه لوموآن چهرههای تازه تئاتر فرانسه است که با آن تئاتر تجاری تفاوت دارد این تئاتر جدید فرانسه بهعنوان پدیدهای است که شباهتی با نمونههای گذشته ندارد.
درباره این ویژگیهای تازه تئاتر فرانسه صحبت کنید؟
محمد القاسمی: در تئاتر نسل جدید فرانسه و نویسندگی مدرن تئاتر دیگر شخصیت وجود ندارد و گویا نویسنده مرده است و یک تئاتر نوین اتفاق میافتد به این معنا که نمایشنامهای که شنیدیم («من مرگ را دوست دارم همچون که شما زندگی را» نوشته محمد القاسمی) شنوندگان میگفتند ما عادت داریم که نمایشنامه واجد قصه و نقطه عطف باشد و در این نمایشنامه نقطه عطف وجود نداشت ولی در تئاتر امروز فرانسوی شما برشی از زمان را مشاهده میکنید که آغاز و پایانی ندارد یک برشی از زمان در ذهن یک نفر یا دو نفر را مشاهده میکنید اما نقطه عطفی ندارد و دیگر در نمایشنامه نویسان نو آن قصهگویی کلاسیک وجود ندارد و ما درون شخصیتهای نمایش میشویم عنصری مانند زمان، مکان و قصه و حرکت را در آن مشاهده نمیکنید و درواقع تئاتر رسیده است بهجایی که به درون شخصیتهای نمایش بپردازد و تصویر ندارد و کلمات حایز اهمیت است.
مهشاد مخبری: آنچه دریافت شخصی من از تئاتر اروپاست دیگر آن تصویرپردازیهای عجیب غریب، استفاده از تکنولوژی و عناصر باشکوه و زرقوبرق دار دیگر وجود ندارد هنرمند بیش از آنکه تظاهر کند از درون خود و با ناخودآگاهش با شما حرف میزند بدون آنکه بخواهد بازی کند و بخشی از یک واقعیت را بیان میکند بدون هیچگونه تظاهر و این خالصانه و صادقانه است.
اما در همین نمایشنامه (من مرگ را دوست دارم ...) من یک خط داستانی کلاسیک را مشاهده کردم که آغاز و انجامی دارد بدون هیچ بازگشت به عقب و فلاشبک نمایشنامه به فرجامی قاطع و روشن میرسد؟
محمد القاسمی: حقیقت آن است که این نمایشنامهای که شما شنیدید یک داستان واقعی است. داستان واقعی یک تروریست که 6 سال پیش با همین شرایطی که مشاهده کردید وارد یک مدرسه یهودی میشود و 5 کودک را قتلعام میکند و یک پلیس که در این نمایشنامه حضور دارد 20 ساعت از پشت در با این تروریست گفتگوی تلفنی انجام میدهد و نشریهای این 20 ساعت گفتگو را در 400 صفحه منتشرمی کند و من این نمایشنامه را بر اساس این گفتگو تألیف کردیم و این نمایشنامه به طرز وحشتناکی برای من دردسرساز شد. چهار سال پیش که اولین بار در جشنواره آوینیون اجرا کردم باوجودآنکه 220 مدیر تئاتر درخواست داده بودند که این نمایش بعد از اجرا در آوینیون در تماشاخانههای آنان اجرا شود، همزمان با اجرای این نمایش در جشنواره آوینیون 4 شکایت برعلیه من در دادگاه شد و من دادگاهی شدم و موج توهین و تهدید بهسوی من بود که من از یک تروریست دفاع کردم و یک چهره انسانی به تروریست بخشیدم این شکایتها حتی به پارلمان فرانسه هم کشیده میشود وزیر فرهنگ اسرائیل (رژیم اشغالگر قدس) درخواست ممنوع کاری من و درخواست جلوگیری از این نمایش رامی کند. بلافاصله آن 220 مدیر تئاتر درخواستهای خود را نادیده میگیرند و مدتها من به دادگاه میرفتم بهشدت به من توهین میکردند و در مورد نوشتن این نمایشنامه تهدیدم میکردند بهویژه به دیالوگی از این نمایشنامه اشاره میکردند که افسر پلیس از تروریست میپرسد: تو مسلمانی یا فرانسوی؟ و او پاسخ میدهد من 100 درصد فرانسوی هستم. من گفتم این دیالوگ بر اساس مستندات آن نشریه نوشتهشده است و داستان اینجاست که آن افسر پلیس هم مسلمان است و نام آن افسر هم حسن بوده است و اینکه شما به خط داستانی این نمایشنامه اشاره کردید به خاطر آن است که بر اساس یک داستان واقعی نگاشته شده است.
اجرای این نمایشنامه در حال حاضر در فرانسه ممنوع است؛ و آن زمان که تمام مدیران تئاتر درخواستهای خود را پس گرفتند این نمایش مدتی دریک تئاتر کوچک به روی صحنه آمد و هر شب تنها افسران پلیس میآمدند و این نمایش را تماشا میکردند به این خاطر که عاشق آن شخصیت پلیس شده بودند که چهره انسانی و دوستداشتنی داشته است.
اگر ممکن است بازگردیم به جنبش آوانگارد در نمایشنامهنویسی فرانسه و بیشتر درباره آن صحبت کنید؟
محمد القاسمی: در حال حاضر گرایشهای متفاوتی و گونههای متعدی از تئاتر در فرانسه وجود دارد نسل جدیدی که سعی میکند تئاتر را بهپیش ببرد نه نویسنده دارد نه بازیگر نه تصویر و تنها بهسوی ویدئو میرود به خاطر اینکه الآن 14 درصد مردم فرانسه تماشاگر تئاتر هستند و این آمار بسیار اندکی است. در فرانسه سینما بسیار نیرومند تراز تئاتر در جذب مخاطب است سینمای فرانسه برخلاف تئاتر متعلق به مردم است و تئاتر فرانسه متعلق روشنفکران و نخبگان فرهنگی است به همین خاطر نسل جدید میکوشد از راه ویدئو استفاده کنند تا بتوانند تماشاگران بیشتری را جذب کنند.
مهشاد مخبری: کارگردانی در فرانسه به نام «کلود رژی» است که حدود 90 سال دارد ولی با توجه به سنش تمام زندگیاش کارگردانی آوانگارد و پیشرو بوده است او برای اولین بار مارگریت دوراس را به جامعه فرانسه معرفی کرده است. این کارگردان «ایزابل هوپه» (بازیگر سینما و تئاتر فرانسه) را درصحنهای به بزرگی تالار وحدت به صحنه آورده است. شما یک صحنه بسیار تهی را تصور کنید ایزابل هوپه بدون حرکت و ایستاده و بدون آنکه از دستهایش استفاده کند تنها دو ساعت حرف میزد بازی بدون تظاهر و مبتنی به درون بازیگر حتی بدون میمیمک اشک میریزد و این اشک از درون بازیگر میآید و کارگردان دیگری به نام استانیس لاس نورده بازیگرانش را با چسب مانند افرادی که مصلوب میشوند میبست که بازیگر نتواند از بدن و دستهایش استفاده کند و این بازیگران تنها حرف میزدند و تا بتواند از درونیات خود سخن بگویند و این هم نوعی دیگر از تئاتر آوانگارد این روزهای فرانسه است.
اگر ممکن است درباره شیوه نمایشنامهنویسی آوانگارد همصحبت کنید؟
محمد القاسمی: الآن شیوهای در تئاتر فرانسه وجود دارد که در کشورهای عربی هم پیشتر بوده است که به آن نوشتن در پلاتو میگویند و نویسنده متن را بر اساس بداهه بازیگرانش مینویسد که در حال حاضر ژوئل پومرا کارگردانی است که این شیوه را انجام میدهد و امروز این شیوه نوشتن در فرانسه فراگیر شده است گوسلن دیگر کارگردان فرانسوی رمان را برای صحنه تئاتر اقتباس میکند. این اقتباس گاهی 8 ساعت یا 12 ساعت و حتی 24 ساعت بر روی صحنه ادامه پیدا میکند وگوسلن برای این اقتباس از شیوه ویدئو استفاده میکند آخرین نمایش گوسلن 12 ساعت به طول انجامید.
از شیوههایی که خود شما بهعنوان نمایشنامهنویس آوانگارد استفاده میکنید نام ببرید؟
محمد القاسمی: من فکرمی کنم تئاتر یک مأموریت اجتماعی است و نویسنده باید با توجه به شرایط جامعه جهانی که در آن میزید بنویسد و به این مأموریت پای بند باشد. دو گرایش در تئاتر امروز فرانسه وجود دارد نویسندههای هستند که از مشکلات فردی خود مینویسند و نویسندههایی هستند که از جهان و جامعهای که در آن زندگی میکنند مینویسند و من فکرمی کنم که تئاتر برای این است که از جهان و جامعه جهانی پرسشگری کند.