گزارش مردمی از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
از دانشجوی تئاتری که تئاتر ندیده بود تا فروشنده ای که سی سال جشنواره را دنبال میکرد
ایران تئاتر:بیش از یک هفته از شروع سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر می گذرد و به روزهای پایانی نزدیک می شویم. هیاهوی تئاتر شهر این روزها از همیشه بیشتر است. حتی اگر کسی یک روز عصر بی خبر از همه جا سر و کارش به چهار راه ولیعصر و محوطه تئاتر شهر بخورد، متوجه فضای غریب و پرهیجان آنجا می شود.
اجتماع مردمی که دور میدان محوطه به تماشای نمایش خیابانی نشستهاند یا انبوه افرادی که پشت در سالنهای سایه و چهارسو و قشقایی منتظر ایستادهاند، بخشی جدا نشدنی از حال و هوای این روزهای جشنواره است.
البته ناگفته نماند که در این گزارش مردمی بسیار به مردمی برخوردیم که روحشان هم از آن چه که در جریان است با خبر نبود. در حال گذر به سمت دانشگاه بودند و یا با دوستی قرار ملاقات داشتند و تنها میدانستند اتفاقی در جریان است که تئاتر شهر را از همیشه شلوغتر کرده است.
توفیق ناگهانی
به جوانی بیست و چند ساله برخوردیم که به نیت تئاتر نیامده بود ولی سر و صداهای تئاتری خیابانی او را به خود جذب کرده و به تماشا نشسته بود تا زمان بگذرد و دوستش از راه برسد. او درباره این تجربه گفت: تا به حال تئاتر ندیده بودم ولی به نظرم تئاتر خیابانی پدیده جالبی است. همینکه شما بدون صرف هزینه و اختصاص دادن زمان خاصی میتوانید از وقتتان استفاده بهتری ببرید خود اتفاق جذاب و خوبی است.
تئاتر زیر باد و باران
کمی آنطرف تر خانمی 45 ساله به انتظار شروع یکی از کارهای خیابانی، دور میدان نشسته بود. مدیریت دولتی خوانده بود و نخستین باری نبود که در جشنواره حاضر میشد. البته به گفته خودش بچههای نوجوانش بیشتر به تئاتر علاقه دارند تا خودش ولی به خاطر آنها هم که شده خارج از جشنواره، در سال هم به تماشا تئاتر میرود. از «لیر شاه» مسعود دلخواه به عنوان کار مورد علاقهاش یاد کرد. او درباره تجربه ش از جشنواره امسال گفت: پارسال در تالار وحدت یک اجرای صحنهای دیدم ولی امسال متأسفانه موفق نشدم از کارهای بخش صحنهای چیزی ببینم. با این همه بخش خیابانی را دنبال میکنم و برایم جالب است این همه انسان در سرما زیر باد و باران مینشینند تا چیزی تماشا کنند و تا آخر میمانند و اگر مشارکتی باشد مشارکت میکنند.
مثل استرالیا
به سراغ مرد بلند قدی که در حال خواندن بیوگرافی نصب شده در تئاتر شهر از رؤیا تیموریان بود رفتیم. 50 ساله بود. میگفت که منتظر یکی از دوستانش است تا برای دیدن کار «مقدس» سعدی محمدی برود. پیش از این هم نمایش «استرالیا» را دیده و بسیار دوست داشته است. رشته تحصیلی اش مهندسی کشاورزی بود ولی سی سال در تئاتر فعالیت کرده است. او درباره حال و هوای این روزهای جشنواره گفت: من متأسفانه امسال موفق نشدم آنطور که باید نمایشها را دنبال کنم. ولی اگر همهشان مثل «استرالیا» باشند باید بگویم که با جشنواره با کیفیتی طرف هستیم.
در انتظار «فقط استخوانها»
پس از او دو پسر جوان پشت در تالار سایه ایستاده بودند. میگفتند که برای تماشای کار «فقط استخوانها» فنلاند آمدهاند. یکیشان دانشجوی تئاتر بود، با این حال میگفت که این نخستین تئاتری است که میبیند. برای همین درباره جشنواره نظر خاصی نداشت و صرفا امیدوار بود که «فقط استخوانها» نمایش خوبی باشد ولی دیگری که دانشجوی زیست شناسی بود کارهای خیابانی را هر ساله دنبال میکرد. معتقد بود که امسال بخش خیابانی آثار بهتر و متنوعتری دارد و به موضوعات گستردهتری پرداخته است.
نمایش خیابانی در روشنایی روز
خانمی 57 ساله که کمی دور از کار خیابانی در حال اجرا ایستاده بود، حال و هوای جشنواره را خوب ارزیابی کرد. کارهای خیابانی را دنبال میکرد و دوست داشت. معتقد بود که آثار خیابانی مشکلات روز مردم را بیان می کنند و در این مسئله موفقند ولی از ساعت نمایشها گلهمند بود. در این باره گفت: بهتر بود که نمایشها کمی زودتر شروع میشدند تا از روشنایی روز بتوان بیشترین استفاده را برد. هوا تاریک که میشود بهره بردن از نمایشها هم به همان مراتب سختتر میشود.
چهارچوب و رویکردی ثابت برای فجر
دختر جوانی 19 ساله ای که رشته ش نمایش عروسکی بود، اغلب نمایشهای جشنواره را دیده بود. از نمایش «پسرها پسرند» رومانی گفت و از نمایش عروسکی «تصعید» تعریف کرد. دانشگاه هنر درس می خواند و تجربه کار تئاتر داشت. جدای از این مشخص بود که تئاتر را به شکلی جدی و حرفه ای دنبال میکند.کارهای بینالملل امسال را نسبت به سال گذشته بهتر ارزیابی کرد و ولی در انتها گفت: به نظر من بهتر است جشنواره چهارچوب و رویکرد ثابتی داشته باشد. در این صورت میتوان بیشتر از جشنواره بهره برد و دانست که باید انتظار چه چیزی را داشت.
از میدان تره بار تا تئاتر شهر
در آخر به پیرمردی 62 ساله برخوردیم که شاید جذابترین بخش این گزارش باشد. شغلش آزاد بود و در میدان تره بار کار میکرد. در چهره ش اشتیاق و علاقه موج میزد. میگفت که سی سال است جشنواره را دنبال میکند و علاوه بر آن تا بتواند تئاتر میبیند. جشنواره امسال را با صفات «عالی» و «از این بهتر نمیشود» توصیف میکرد. او درباره دلیل علاقهمندیش به تئاتر گفت: تئاتر به من راه زندگی را یاد میدهد. که چه طور زندگی کنم و چه طور با مردم برخورد کنم. این برای کسب و کارم هم مفید عمل کرده است. پس از تماشای هر تئاتر ناخودآگاه دیالوگهایم عوض میشود و با مردم مهربانتر میشوم.