گفت وگو با احسان حاجی پور کارگردان نمایش «٣٠ دی ٩۵»
به تئاتر اقتباسی اعتقادی ندارم
ایران تئاتر:نمایش «٣٠ دی ٩۵» اثری اجتماعی در باره شرایط روز جامعه و بحران های روابط درون خانواده که در برخی از مواقع منجر به گسست و فاجعه می شود است. حاجی پور با استفاده از پیرنگ ماجرای تلخ و تراژیک آتش سوزی ساختمان پلاسکو تلاش می کند درامش را برای مخاطب روایت کند .
حاجی پور نویسنده و کارگردان مستعد تئاتر که پیش از این نمایشهایی نظیر «معاشر»، «گزارش یک مهمانی»، «متل نامه» و «دیوان تئاترال» را اجرا کرده بود در این اثر تازه با پرداختی رئالیستی میکوشد احساسات مخاطب را نسبت به اثرش برانگیخته کند. در خلاصه داستان نمایش آمده است: روز خوبی برای جمع کردن وسایلت نیست … تو بمونی با هم درستش میکنیم. راستی پلاسکو هم آتیش گرفته است.
نمایش «٣٠ دی ٩۵» دی و اسفند ماه در تماشاخانه سپند روی صحنه اجرا میشود و در آن سام درخشانی، متین ستوده، سمیرا حسن پور، جوانه دلشاد و محمدرضا سامیان به تهیه کنندگی امید معلم بازی دارند. با احسان حاجی پور درباره اجرای نمایشش گفتوگویی انجام دادهایم.
نمایش «۳۰ دی ۹۵» اثری اجتماعی است که در بخشی از آن به واقعه آتش سوزی ساختمان پلاسکو میپردازد. در حالی که در سینما تقریباً همزمان با این اتفاق مصطفی کیایی فیلم چهارراه استانبول را میسازد.
به نظر شما چرا در تئاتر از بیان مسائل روز اجتماعی دور شده است؟
در ابتدا باید بحث را به سمت شرایط و وضعیت تئاتر اجتماعی ایران ببرم. متأسفانه در سالهای اخیر تئاتر ما کمتر به سراغ مسائل و دغدغه های اجتماعی رفته است و این به شکل بارزی قابل مشاهده است.
آیا دلیل دوری کارگردانهای تئاتری از پرداختن به موضوعات روز اجتماعی چالشها، خط قرمزها و حساسیتهایی است که پیرامون بیان اغلب مسائل اجتماعی وجود دارد؟
مجموعهای از عوامل در این قضیه سهم دارند. بخشی از این قضیه مرتبط با ممیزیها در این حوزه است که به آن اشاره داشتید و از طرفی شاید سلیقه کارگردان و تهیه کنندگان تئاتر به سمت مسائل و ژانرهای دیگری معطوف باشد و این نوع سلیقه را هم به مخاطب منتقل کردهاند. در برخی از موارد با اتفاقات نادر و عجیبی روبه رو میشویم و تئاتر اجتماعی به حاشیه رانده میشود و البته اینکه برخی از دوستان کارگردان به سراغ اقتباس میروند مسئله دور از ذهنی نیست. در این عدم رویکرد به تئاتر اجتماعی نویسندگان هم سهم دارند که کمتر به این سمت میروند و اغلب کارهایی مینویسند که دغدغه امروز مردم و جامعه نیست و بیشتر جنبه شخصی دارند.
برای شما تئاتر اجتماعی آیا حاوی دغدغههای مهمی است؟
بله، تئاتر اجتماعی این خاصیت بیان مسائل و نقد آن را دارد. در ادامه بحث همان طوری که به سینما اشاره کردید. سینما رسانه فراگیرتری نسبت به تئاتر است و مخاطب این مطالبه را از سینما دارد. در دهههای گذشته البته تئاتر سردمدار بیان مسائل اجتماعی بود.
ساختمان پلاسکو بههرحال به عنوان یک نماد اقتصادی و اجتماعی برای خیلی از مردم جامعه خاطرات و تعلقات زیادی دارد؟
بله، پلاسکو برای من و خیلی از مردم و هنرمندان یادآور اتفاقات دوران کودکی و جوانی و مسائل کسب و کار است. البته شاید من در مجموع ۱۰ بار هم به ساختمان پلاسکو نرفته باشم اما از زبان پدرم درباره تاثیرات این ساختمان بسیار شنیدهام. بنابراین به خاطر جایگاهی که این ساختمان در اجتماع و در فرهنگ عامه مردم داشته است، انتخابش کردم. اصلاً به همین دلیل بود که فروپاشی و نابودیاش تأثیر عجیبی روی همه ما گذاشت. برای من از این نظر، پلاسکو بهعنوان یک نماد مهم است اما قصه به صورت مستقیم با آن ارتباط ندارد. یکی از شخصیتها در این ساختمان مغازهای دارد و اتفاقات نمایش در همان یک ساعت پایانی سرپا بودن پلاسکو سپری میشود و به نوعی ساختمان پلاسکو و نابودیاش در روز ۳۰ دی ۹۵ برای من نماد و نشانه از یک فروپاشی بزرگ در زندگی آدمها است.
شاید یکی از دلایلی که باعث شده نسل جوان و جدید تئاتری کمتر به سراغ متنهای ارژینال اجتماعی میرود قضیه عدم تسلط به این نوع نگاه است و ترجیح میدهند به سراغ اقتباس از متنهای نویسندگان بزرگ خارجی مثل نیل سایمون بروند؟
مسئلهای درستی اشاره کردید و عدم وجود نگاه مؤلف گونه حتی در قشر دانشگاهی تئاتر ما هم قابل بررسی است و چون کارگردانها با متن ارژینال ایرانی کمتر مواجه میشوند ناگزیر میروند به سراغ اقتباس از نمایشهای نویسندگان بزرگ خارجی. خود من هیچ وقت به سراغ اقتباس نرفتهام زیرا معتقدم شناخت کاملی از نوع تفکر و شرایط زیست نویسنده امریکایی و اروپایی ندارم که بتوانم با اشراف بر آن نمایشی خوبی را روی صحنه اجرا کنم. برخی از دوستان در اقتباس دراماتوژی انجام میدهند و نام جک را تبدیل به جواد و ماری را تبدیل به لیلا میکنند و ادعا میکنند که نمایش را ایرانیزه اجرا کردهاند. همانطوری که اشاره کردم من تئاتر اقتباسی را نفی نمیکنم و بحثم در باره گسترش بی رویه چنین اجراهایی است که روی سایر گونههای تئاتری سایه افکنده است. من در این جامعه زندگی میکنم و ترجیح میدهم بروم به سراغ روایت مسائل و آدمهایی که میشناسمشان.
در وضعیت فعلی تئاتر ما که خلأ وجود تهیه کننده حرفهای احساس میشود و کارگردان خودش به جای اینکه تمام تمرکزش روی اجرایش باشد مجبور است که بخشی از توانش را صرف تهیه و تولید نمایش کند. شما در اجرای نمایش خودتان تهیه کننده داشتید. این قضیه برایتان چه ویژگیهایی داشت؟
امید معلم دوست قدیمی من است و بیش از ۱۰ سال است که با او رفاقت دارم. سال قبلتر میخواستیم تئاتر دیگری را باهم کار کنیم اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد. اما وقتی که نگارش متن نمایش «۳۰ دی ۹۵» را به پایان رساندم اولین کسی که آن را خواند، امید معلم بود و به او مطرح کردم اگر امکان، تمایل و فرصتی دارد به عنوان تهیه کننده در پروژه با من همکاری کند. امید معلم هم بعد از خواندن متن با آن ارتباط برقرار کرد و دوستش داشت و تهیه کنندگی نمایش را بر عهده گرفت و برای من این همکاری بسیار دلچسب است چون مناسبات و مراودات ما مانند خیلی از تهیهکنندگان امروز تئاتر نیست و امید معلم با نگاه کاملاً حرفهای تمام توانش را صرف تولید مطلوب این نمایش کرد.
ترکیب بازیگران نمایش تلفیقی از بازیگران نام آشنای سینما و تلویزیون است؟
در انتخاب بازیگران این سیاست را داشتیم که بازیگران از سینما و تلویزیون آمده باشند چون جنس بازی مورد نیازمان خیلی رئال بود. بهطوری که در این نمایش خیلی کم لحظات اغراق شده بازی تئاتری میبینیم و این سبک ذهنی من برای اجرا بود. ضمن اینکه کتمان نمیکنم که گیشه هم مهم است. زمانی گیشه مهم نیست که رانت، سوبسید و شرایط خوبی داشته باشم. ولی وقتی اینها نیست و در سالن خصوصی کار میکنم و تهیهکننده خصوصی دارم که باید هزینههای سنگین دکور و سایر مخارج را تأمین کند. طبیعی است که نگاهی به گیشه، فروش و استقبال مخاطبان داشته باشم.
گفتوگو از احمد محمد اسماعیلی