نگاهی به نمایش «سوآرم» از مجارستان در جشنواره تئاتر فجر
انسان ذرهای از جهان هستی
ایران تئاتر - عباس عبدالعلی زاده :نمایش «سوآرم» نمایشی تعاملی به کارگردانی ن، ک، گابور گودا از کشور مجارستان است. این اثر اولین نمایش بخش بینالملل جشنواره تئاتر فجر است که در سالن قشقایی تئاتر شهر به صحنه رفت.
نمایش «سوآرم» که اعضای گروه نمایش «آرتوس» آن را یک پرفورمنس میدانند در لغت به معنی حرکت دستهجمعی و گروهی است که مأنوسترین آن درحرکت سارها در دشتها و یا حرکت دستهجمعی ماهیها در فیلمهای مستند دیده میشود.
نمایش «سوآرم» با طراحی یک روند از پیش تعیینشده تلاش میکند انسان را با همه پیچیدگیهایی که در خلقت دارد بهعنوان یکذره از جهان هستی در نظر بگیرد. این نمایش سعی دارد حرکت و تکامل جمعی انسانها در طول قرنها حیات روی زمین را بهعنوان یک «سوآرم» پیش چشم مخاطب هویدا سازد؛ اما در اجرایی که در جشنواره تئاتر فجر به صحنه رفت نتوانست بهتمامی هدف خود برسد؛ اما بهخوبی در طرح این ایده که؛ «انسان خود بهعنوان نمود بیرونی از میلیونها ذره است که درحرکتی سوارم گونه زندگی میکند» موفقتر عمل کرده است.
نمایش «سوآرم» با شیوه تعاملی که میان کارگردان، بازیگران و تماشاگران طراحی و اجرا کرد بهخوبی توانست مفهوم سوارم را اجرایی و نمایشی کند اما در ادامه بافاصلهای معنادار از هدفی که در بروشور به آن اشارهکرده اجرا را به پایان میرساند.
گروه نمایش «سوآرم» با توزیع حدود 100 لیزر پوینتر بین تماشاگران گام اول را برمیدارد. در مرحله اول قرار است مخاطبان نقاط لیزر خود را روی یک دایره به قطر تقریبی یک متر متمرکز کنند. همانطور که انتظار میرود برخی حتی استفاده از این ابزار را بهخوبی نمیدانند، برخی بازیگوشی میکنند، برخی بامهارت کامل نقاط خود را دقیقاً به هدف شلیک میکنند و همه اینها باعث بروز یک بههمریختگی نقاط نورانی بر روی در و دیوار میشود؛ اما در مدت کوتاهی با تسلط نسبی که تماشاگران به لیزر پوینتر پیدا میکنند نقاط نورانی بر اهدافی که کارگردان تعیین میکند متمرکز میشود. بدین ترتیب همان لحظات اولیه پراکندگی و سپس نظم نقاط نورانی پرواز پرندگان یا حرکت ماهیها در اقیانوس را تداعی میکند. کارگردان به هدایت تماشاگران که اکنون با نقاط نورانی روی پرده هویت یافتهاند میپردازد. ابتدا یک دایره کامل و به ترتیب با استفاده از عناوینی چون زن و مرد، چای و قهوه و... دایره را به دونیم تقسیم میکند. بهمرور دایره به سه قسمت، چهار قسمت و درنهایت 12 قسمت به بهانه 12 ماه سال تقسیم میشود و از تماشاگران خواسته میشود تا یکی از این قسمتها را انتخاب و نور خود را روی آن بیندازند. این عمل علاوه بر اینکه به مخاطب کمک میکند به پوینتر خود مسلط شود به نرمی یک همدلی و تمرکز بین برخی تماشاگران به وجود میآورد. در این مرحله کارگردان از تماشاگران میخواهد نور خود را درست وسط سیبل بیندازند. حالا انبوهی از نورها در مرکز متمرکزشده و این تجمع باعث میشود تک نورهای پراکنده اطراف دیگر به چشم نیاید.
پسازآنکه یک دایره حدود 10 سانتیمتری مرکز تجمع نورها میشود کارگردان از تماشاگران میخواهد به هرکجای صحنه و در دیوار که میخواهند بروند و اینجا شکوفایی ایده لیزر پوینتر شکل میگیرد. با حذف قالب دایره و اجازه حرکت روی در و دیوار گلهای از نقاط نورانی شروع به حرکت میکند. ایده «سوآرم» در اینجا متبلور و متجلی میشود.
در مرحله دوم موسیقی به این تجربه اضافه میشود. سه نوازنده با سه امکان مختلف برای تولید موسیقی روی صحنه میروند. در این مرحله سه نفر از تماشاگران با انداختن لیزر روی هریک از سه مربع بالاسر نوازندگان پیشنهاد نواختن را به هریک از آنها میدهد. سه تماشاگر بدون هیچ نظم خاصی لیزر خود را از مربعی به مربع دیگر میاندازند و این جابهجایی بدون هیچ هماهنگی صورت میگیرد و ما شاهد یک موسیقی ناهنجار و بههمریخته میشویم اما کمی بعد از میان همین موسیقی گوش مخاطب موسیقی ریتمیک و جذابی را حس میکند.
در مرحله سوم از تماشاگران خواسته میشود لیزرهای خود را بهدلخواه روی بدن بازیگری بیندازند که روی صحنه به حرکات موزون میپردازد. در این مرحله نیز کمی طول میکشد تا نورها با بازی بدن بازیگر و موسیقی هماهنگ شود اما بالاخره هماهنگ میشود. در پایان این پرده نیز نورها باید به سمت جیب بازیگر میرفتند و خاموش میشدند. تمام این سه مرحله مخاطب را به این تئوری سوق میدهد که هر پدیده (در اینجا سه مرحله اول را به خاطر بیاورید) در اوج بینظمی اگر هدفی واحد وجود داشته باشد به نظم خاص خود میرسد. این چند پرده اول را حالا بهعنوان دادههای نمایش و تجربههای شخصی تماشاگر در ذهن داشته باشید تا به پردههای بعدی برسیم.
در پرده بعدی کارگردان با حرکت دادن یک پیچ، سپس یکمهره و در آخر انبوهی از میخها با همان روشی که در کودکی با آهنربا و براده آهن بازی میکردیم ذهن تماشاگر را بهسوی نیرویی میبرد که میتواند مانند یک مغناطیس نقش تعیینکنندهای در هدایت و حرکت اشیاء داشته باشد. تصویر این حرکات با یک دوربین روی پرده انتهای صحنه نمایش منتشر میشود.
در پرده بعدی بازیگر پشت میز مینشیند تصویرش روی پرده میافتد. او در یک حرکت نمادین با چکش به دوربین میزند تا یک تصویر متکثر از پیکر خود روی پرده بیافتد. کارگردان در این تصویر همزمان با حضور انسان (بازیگر) ما را متوجه دهها تصویری میکند که روی پرده افتاده. او با حرکات موزون و البته بهوسیله نرمافزاری که تصاویر را با کمی تأخیر نسبت به هم نشان میدهد ما را متوجه اجماع دها تصویر و خلق یک جسم (در اینجا بازیگر) میکند و این موضوع را مطرح میکند که «یک موجود از هزاران ذره هوشمند کوچکتر تشکیلشده است».
در پردههای دیگر به آنچه گروه نمایش در نظر دارد نزدیکتر میشویم. در ادامه تصویر بازیگر به شکل انبوهی از نقاط روی پرده پدیدار میشود. حرکات موزون بازیگر روی پرده دقیقاً حرکات «سوآرم» را تداعی میکند. در اینجا با اغماض و بهشرط مطالعه دقیق بروشور توزیعشده قبل از اجرا میتوان منظور نمایش را از بازیگر روی صحنه و تصویر انبوه نقاط روی پرده به حرکت دستهجمعی انسانها درروی کره زمین ربط داد اما بیشتر از این ذهن مخاطب را به این نکته معطوف میکند که «هر یک از انسانهای روی زمین مانند سوآرمی از میلیونها سلول هستند که در نظمی تعریفشده درحرکتند.»
اینکه چقدر نمایش «سوآرم» در نشان دادن اینکه انسان نیز مانند حیوانات در سوآرم قرار میگیرد موفق است جای بحث دارد اما ایده این نمایش خود موضوعی است که ذهن مخاطب را به چالش میکشد. در بروشور منتشرشده از گروه آمده: «بگذارید نگاهی دقیقتر به بشریت بیندازیم. بشریت نیز شامل تعداد بیشماری از افراد است. بیلیونها انسان، تمام کسانی که زندگی خودشان را مهم در نظر میگیرند. اگر زمین را بهتنهایی با تمام انسانهایی که روی آن زندگی میکنند تصور کنیم؛ میتوانیم تصویری از زمین و تمام انسانهای روی آن را که مانند نقاط بسیار کوچک و بیشماری هستند نشان دهیم. بگذارید 10 هزار سال به عقب برگردیم. حرکت انسانها بر روی زمین را با سرعت زیاد تصور کنید به شکلی که انسانها بهآرامی به اطراف حرکت میکنند ازنظر تعداد گاهی زیاد میشوند و گاهی نیز کم میشوند اما هرگز متوقف نمیشوند. در این مسیر آنها به حرکت خودشان ادامه دهند. در این مسیر آنها به حرکتشان ادامه میدهند. از مکانی به مکان دیگر میروند. این زاویه دید با سرعت زیاد تصویر یک سوآرم را شبیهسازی میکند که در آن انسانها به نسبت زیادی شبیه اجرای یک سوآرم هستند.»
در پایان با اشاره به سه هدف این نمایش که عبارتند از 1- به گروههای انسانی میتوان به شکل یک جریان سوآرم نگاه کرد. 2- در درون هر انسانی بهتنهایی نیز میتواند یک جریان سوآرم وجود داشته باشد. 3-تصمیم یک فعالیت آگاهانه است. اشاره کرد. در زبان مجارستانی کلمه Dontes دو معنای متفاوت دارد که مهم است. این کلمه میتواند بهطور همزمان معنای تصمیم و انحراف را نشان دهد. در زبان مجارستانی کلمه تصمیم به معنی حرکت نیز هست. به این معنی که من در چیزی با حرکت دادنش از موقعیت قبلیاش تغییر به وجود میآورم. در این حالت تصمیم به معنای فعالیت است و نه یک تفکر به مفهوم ذهنی؛ بنابراین «تصمیم» وقتی تنها در ذهن قرار دارد و من فکر میکنم که میخواهم این صندلی را همینالان تغییر دهم یا تمایل به انجام دادن آن دارم، فقط یک برنامه است و نه یک تصمیم به معنی انجام دادن. تصمیم تنها زمانی که چیزی به انجام میرسد گرفته میشود.
در پایان نمایش «سوآرم» صندلیها، بازیگران و آلات موسیقی یکبهیک از حالت تعادل و استوار خارجشده و در یک زاویه 45 درجه نسبت به سطح افق قرار میگیرند. این تصویر آخرین صحنهای است که مخاطب با دیدن آن نمایش را ترک میکند.