در حال بارگذاری ...
گفت وگو با حسین اکبرپور کارگردان نمایش

" ما داریم از این خونه میریم" یک سکانس – پلان تئاتری است

ایران تئاتر:حسین اکبرپور کارگردان نمایش " ما داریم از این خونه میریم" گفت: سعی کردیم چه در کارگردانی، متن، طراحی صحنه  و به‌طور کلی تمامی عواملی که اثر را تشکیل داده‌اند، مینیمالیستی برخورد کنیم و حرف‌مان را به ساده‌‌ترین شکل بیان کنیم.

حسین اکبرپور کارگردان مستعد و نوجوی تئاتر که سال گذشته با نمایش "اتاق ورونیکا" در جشنواره فجر حضور داشت، امسال با نمایش "ما داریم از این خونه میریم" بار دیگر توانایی‌های خود را در بخش مسابقه تئاتر ایران یک، سی وهفتمین جشنواره بین‌المللی تئاترفجر به نمایش گذاشت و موفق شد جایزه برگزیده و تقدیر طراحی آرایه‌های صدا را به دست بیاورد. این کارگردان جوان که بیش از 10 سال است در تئاتر مشهد فعالیت می‌کند، تا به حال نمایش‌های "اتاق ورنیکا" و"همه دزدها که دزد نیستند " را روی صحنه برده است. نمایش" ما داریم از این خونه می‌ریم"  اسفندماه در تالار چهارسو روی صحنه ‌رفته است. ندا محمدی، محمد جهان پا، منصور جهان بخش و سپهر ملاحسینی نیز بازیگران این اثر نمایشی هستند. با حسین اکبرپور در باره اجرای این نمایش گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

 

 آیا نمایش " ما داریم از این خونه میریم" را می‌توانیم یک درام اجتماعی بدانیم؟

این یک تراژدی است .نویسنده متن بهزاد آقاجانی است و رفاقتی قدیمی با او دارم. فکر می‌کنم خرداد ماه بود که با هم در مورد طرحی مشترکی صحبت کردیم. حدود سه ماه بعد ماحصل صحبت‌های ما نمایشنامه‌ای شد که مدام آن را رتوش می‌کردیم و در نهایت  متن "ما داریم از این خونه میریم" در شهریور ماه آماده شد. نمایش قالب کاملاً اجتماعی دارد. ما سعی کردیم چه در کارگردانی، متن، طراحی صحنه  و به‌طور کلی تمامی عواملی که اثر را تشکیل داده‌اند، مینیمالیستی برخورد کنیم و حرف‌مان را به ساده‌‌ترین شکل بیان کنیم.

 

آیا ایده اصلی متن همین قضیه تجاوز و تعرض به زن پرستار بود؟

بله، با بهزادآقاجانی در ابتدا روی این قضیه تمرکز داشتیم نمایشی را اجرا کنیم که شخصیت‌هایش کر و لال باشند و در این شرایط  ارتباطی با جهان بیرون برقرار کنند. هر چه روبه جلو رفتیم متوجه شدیم عدم استفاده از دیالوگ کار سختی است.

 

ابن نوع ساختار بدون دیالوگ به جهت ایجاد ارتباط با مخاطب  است که کار را سخت می‌کند؟

 همینطور است و بنابر این فقط شخصیت پدر را کرو لال در نظر گرفتیم.

 

به چه دلیل از میزانسن‌های ایستا و ثابت استفاده کرده‌اید؟

بهزاد آقاجانی در ابتدای  نمایشنامه نوشته بود؛ "یک عصر پاییزی در آشپزخانه". این کل دستور صحنه ابتدایی نمایش بود و اصلا میزانسن حرکتی در آن وجود نداشت. بنابراین با اتکا به مفهوم و جان‌مایه اثر به این شکل و شمایل در طراحی صحنه و خلق میزانسن‌ها رسیدم .

 

حتی بحث تعرض آرش به سوفیا در آشپزخانه اتفاق افتاده است؟

بله، روی این موضوع هم تاکید داشتیم. در ضمن آشپزخانه یک  بعد زنانگی هم دارد و درام هم روی شخصیت سوفیا شکل می‌گیرد. درست است که در نهایت آرش به تراژدی می‌رسد ، اما سوفیا نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری این درام دارد.

 

درباره شیوه کارگردانی نمایش توضیح بدهید؟

به جای شیوه از تجربه کارگردانی استفاده می‌کنم و برای اولین بار است که چنین کاری را انجام دادم . اجراهای قبلی نه تنها تا این اندازه ایستا و ساکن نبودند، بلکه اغلب نمایشهای پرتحرکی بوده‌اند.

 

به این مسئله فکر نکردید که ایستا بودن نمایش باعث فاصله گرفتن تماشاگر از موضوع  می‌شود؟

خیلی به این قضیه فکر کردم ، اما دوست داشتم نمایشی را در این قالب اجرا کنم. در این مدت از اجرا هم با برخورد منفی قابل توجهی مواجه نشدم،اما به هرحال این چالش را به جان خریدم که نمایش را طبق خواسته‌ام روی صحنه ببرم. هرچند به تک تک نظرات مخاطبان هم احترام قائلم.

 

تمام شخصیت های نمایش بد و یا خوب مطلق در نظر گرفته نشده‌اند و هر کدامشان ضعف‌ها و قوت‌هایی دارند. از این جهت نمایش شخصیت پردازی‌های درستی دارد.

تمام شخصیت‌های نمایش آدم‌های جامعه را نمایندگی می‌کنند. ارشیا جوان‌های این دور و زمانه را نمایندگی می‌کند و بر سردوراهی تردید وبی هویتی است. امیدوارم این بی هویتی به درستی در قالب چنین شخصیتی بازنمایی شده باشد.

 

آیا زندگی ایزوله خانواده به دلیل همین مسئله  تعرض و تجاوز است؟

ارشیا از تنهایی رنج می‌برد و ضعف برقراری ارتباط با دیگران دارد.

 

این سوال را به این جهت مطرح کردم که آیا  تنهایی و ایزوله بودن خانواده به این دلیل است که کسی از بیرون در باره تعرضی  که انجام شده اشراف و آگاهی دارد؟

 نه، کسی از این موضوع اطلاع ندارد.

 

پس به چه دلیل این‌قدر از مردم فاصله گرفته‌اند؟

تنها دارائی وسرمایه سوفیا در حال حاضر ارشیا پسرش است و تلاش کرده  تا او تحت سلطه و نگاه خودش باشد. بنابراین گوشه‌گیری و انزوای ارشیا به دلیل رفتارهای مادر است. همانطوری‌که در نمایش می‌بینیم، در لحظاتی سوفیا خیلی پرخاشگر می شود و تاکید دارد قاشق ها در فاصله معینی کنار بشقاب ها چیده شوند که ریشه اش به وسواس رفتاری او برمی‌گردد .

 

اشکان شخصیت پنجم است که در نمایش به آن اشاره می شود و حضور فیزیکالی در صحنه ندارد.در باره علل رفتار و برخورد او با سوفیا و اینکه علیرغم متاهل بودن با سوفیا ازدواج کرده اما صحبتی نمی‌شود.

برای نظرتان احترام قائلم . در حین نگارش متن و هر چقدر که کار روبه جلو رفت به این نتیجه رسیدیم که قصد داریم برشی از زندگی این خانواده را نشان بدهیم و اشاره نمی‌کنیم که آرش پسر خانواده در این ده سال کجا رفته و چه کاری انجام می داده ، یا اینکه چرا اشکان با سوفیا ازدواج کرده است. برای من و نویسنده فوکوس و تمرکز روی حضور ارشیا در خانه و تعرض و تجاوزی که در آشپزخانه انجام شده، مهم و جدی بود .معتقدم قالب این نمایش یک سکانس – پلان یک ساعته است.

 

آیا به پایان‌بندی های دیگری هم فکر کرده بودید؟

بله، لحظه‌ای که آرش وارد خانه می شود و نظم خانه را بعد از 17 سال بر هم می ریزد، در انتها همه از خانه می‌روند و آرش در تنهایی به این تراژدی که در زندگی‌اش رخ داده فکر می‌کند. البته پایان‌بندی دیگری هم در نظر داشتیم که یکی از آن‌ها مرگ آرش توسط سوفیا و دیگری کشته شدن سوفیا بود که از این پایان‌بندی‌ها صرف‌نظر کردیم؛ چرا که معتقد بودیم چنین پایان‌بندی‌هایی در درام ایرانی منطقی به نظر نمی‌آید و فضای نمایش  را غربی می‌کرد.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی




نظرات کاربران