در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «نوشت سر» به کارگردانی محمدنیما مظاهری

تابوی سرنوشت و تقدیر برای انسان یک لازمه موثر و محرک است

ایران تئاتر_کیارش وفایی: زندگی یک انسان‌ و دانستن از آن همیشه جزو نکاتی بوده است که سایر انسان‌ها علاقه‌مند بوده و هستند که چیزی از آن بدانند.حال تفاوت این اشتیاق تفاوت ندارد که درباره یک فرد شناخته شده در هر زمینه‌ای باشد و یا یک انسان معمولی که اغلب هر دو انتخاب رای اکثریت را کسب می‌کند. در کل نشان دادن برشی از یک زندگی جذابیت ندارد مگر آنکه شخصی بخواهد ماجرایی از آن را تعریف کند.

اصولا لازمه ورود به جهان انسان‌ها از پوسته‌ای به نام زندگی آغاز می‌شود که خلاف قانون کشف از پوسته به هسته می‌رسد. یعنی آنکه ابتدا افراد و یا جامعه‌ای را بنابر داشته‌ها و دارایی‌های بیرونی مورد ارزیابی قرار می‌دهند و سپس به اسرار درونی او ورود پیدا می‌کنند. حال این اتفاق تنها مربوط به انسان‌های زمان حال نیست بلکه از دیر هنگام این رفتار وجود داشته که بنابر داشتن تعادل و یا عدم آن نسبت متغیری دارد. البته باید این نکته را یادآور شد که برخی انسان‌ها در هر دو حالت درونی و بیرونی آن‌قدر زندگی پیچیده و عمیقی دارند که گاهی نفوذ به درون آنها سال‌ها زمان می‌برد. لذا این جستجو و کنکاش در جوامع امروزی نوع متفاوتی دارد. زیرا رفتارهای یک شخص می‌تواند باتوجه به قوانین و دستورالعمل‌های عصر مدرنیته بسیار واضح و نمایان باشد. یعنی آنکه رفتارهای یک انسان در زمان حال نمونه آن چیزی است که در سال‌های گذشته بود و اکنون آن راه می‌دهد. بنابراین کشف هویت یک انسان در این دوره از زمان آنچنان دور از دسترس نیست و مطلع شدن از دیدگاه و باور یک رویه معمول است. اما گاهی موازی شدن اتفاق‌ها و رویدادهای مشترک در روزمره چند انسان فضایی را پیش می‌آورد که یک توده از مردم در انتخاب یا رفتاری مشابه هستند و کالبدی مشخص در برابر آن مسئله دارند. در واقع اگر به سطح هر یک از طبقات اجتماعی برش زده شود می‌توان آن مشترک‌های رفتاری را ملاحظه کرد. حال به طور حتم این کنکاش می‌تواند گاهی مورد استقبال و الگوبرداری باشد و گاهی مورد اجتناب و تغییر.

نمایش «نوشت سر» با در نظر گرفتن ساختار اجتماعی خود می‌کوشد که از جزئیاتی آشنا و نزدیک به جامعه اکنون قصه خود را آغاز کند و با پیش آوردن شرایط لازم بسترش را در طول زمان اثر گسترده کند. حال این اتفاق از چند جنبه صورت می‌گیرد که در این ساختار چند لایه، زندگی و قوانین فیزیک که نسبت مستقیمی با رفتارهای انسان دارد جایگاهی قابل توجه به خود می‌گیرند. ضرورت این پرداخت از سوی گروه نمایشی می‌تواند مشابه یک نوع برون‌ریزی باشد که بیشتر متوجه جامعه قشر یا طبقه متوسط اجتماع است. انسان‌هایی که صبورانه در هر شرایطی تلاش دارند تا زندگی خود را حفظ کرده و در اوقاتی سعی برای بهتر شدن آن کنند. اصولا مواجه شدن با چنین افرادی که نمونه‌های آنها در این نمایش دیده می‌شوند معنایی به اندازه یک کشف دارد. زیرا این افراد برای پوشش دادن زندگی مجبور هستند که رفتارهای متنوع و کنش‌های چندلایه‌ای را از خود بروز دهند تا در میانه بودن دسته بندی اجتماعی آنها مورد هجوم قرار نگیرد. لذا این قابلیت در متن نمایشنامه «نوشت سر» مشخص است که تلاش دارد شخصیت‌هایی را در اثر به مخاطب معرفی کند که شرایطشان چندان دور از آنها نیست و اتفاق‌ها صورت مشابه‌ای دارند که هر شخصی آن را برای یک بار تجربه کرده است. بنابراین دلیل و باور جهان متن با این دیدگاه تعریف درستی دارد که شخصیت‌ها با کنش و واکنش‌های خود بنابر تقدیر و سرنوشت با موقعیت‌ها و اتفاق‌ها روبرو شده و راهشان را ادامه می‌دهند.

همان طور که در قبل اشاره شد، ورود به زندگی در ابتدا به خواسته یک فرد و خروج از آن باتوجه به اتفاق‌ها و داشته‌هایی که کشف می‌شود تا اندازه‌ای مرز بین خواستن و نخواستن را طی می‌کند. در نمایش «نوشت سر» مخاطب با جهان‌های کوچک و موازی روبرو می‌شود که در آن اتفاق‌ها و موقعیت‌ها با در نظر گرفتن حجم برون‌ریزی از سوی شخصیت‌ها اندازه‌هایی متفاوت دارد که این امر موجب آن خواهد شد که مخاطب گاهی در مقام قضاوت قرار بگیرد. در واقع جهان اثر کوشیده است تا با نشان دادن برش‌های مختلف قضر متوسط را معرفی کرده و یک اتفاق مشخص را همراه با شخصیت‌هایی که آن را پیش می‌برند با سایر شخصیت‌ها و رویدادهایی که دارند هم راستا کند. یعنی آنکه یک جز موثر و کنش‌مند در کنار یک کل تاثیرپذیر که همان جامعه باشد پیش رفته و نتیجه‌ای را حاصل کنند تا مشخص شود اندازه یک جامعه متوسط به چه عواملی ترتیب اثر می‌دهد. شخصیت‌ها در این نمایش در زمان‌هایی برون‌ریزی می‌کنند که شرایط از حالت عادی خود خارج شده و سیر صعودی دارد و در این زمان است که آنها برای کاهش شدت اتفاق دست به ارتباط با کسانی می‌زنند که شاید آنچنان که باید مورد قبول آن شخص یا اشخاص نیستند اما به ناچار باید برای حل مشکل روبرو آنها ایستاده و شروع به صحبت کنند.

جهان اثر نمایش «نوشت سر» همان‌طور که از نام آن بر می‌‎آید اشاره مستقیم به تقدیرهای خودخواسته و ناخواسته دارد که  این اتفاق در جریان‌های موازی شخصیت‌ها به وضوح مشخص است. جریان‌هایی که بسیار به ارتباط مستقیم شخصیت‌ها با مخاطب و موقعیت‌های نمایشی تاکید دارد. زیرا حل ناگفته‌ها در این ارتباط مشخص تعریف شده است تا کالبد روایت و تصویرسازی‌ها با توجه به ساختار اپیزودیک جهان متن ترتیب و روالی منطقی را طی کند. حال در این میان تعدد شخصیت‌ها که تعدادشان به بیست و هشت نفر می‌رسد یکی از آن مسائلی است که تعریف لبه تیغ دارد به دلیل آنکه طراحی میزانسن‌ها همراه با خرده‌ پیرنگ‌هایی که در یک روایت کلی قرار دارند باید تعادلی مناسب داشته باشند تا باورپذیر شوند. لذا میزانسن‌ها در حالتی سیال طراحی شده تا شخصیت‌ها بتوانند در این شکل از موقعیتی به موقعیت دیگر رفته و اتفاق‌های موازی در اپیزودهای مجزا را به تصویر بکشند.

حال برای آنکه باورپذیری و درک مخاطب که خواسته اصلی این نمایش است به نتیجه برسد نویسنده و کارگردان این اثر کوشیده است تا با همراه ساختن محتوا و فرم شرایطی را ایجاد کند که در ابتدا حرف اثر خوب در ذهن مخاطب بنشیند و سپس با طراحی‌ها منظور را برساند. لذا استفاده از تمامی لازمه‌های یک نمایش را به کار گرفته است تا شخصیت‌ها به عنوان راوی، جهان اثر به مثل جهان اکنون و پایان‌بندی نمایش مشابه پایان یک رویداد باشد. اهمیتی که در این روزها باید همیشه از سوی نویسنده‌ها، کارگردان‌ها، بازیگرها و البته طراح‌ها در آثار نمایشی شاهد آن باشیم و دیگر هیچ.     




نظرات کاربران