مروری بر حضور پارسا پیروزفر در تئاتر ایران
هنرنمایی در یافتن قلهها یا انتظاری برای بهتر شدن
ایران تئاتر- رضا آشفته:پیروزفر به یقین بازیگر است و این را همواره در کارهایش نشان داده و البته تئاتر انگار جولانگاه اصلی اوست برای اینکه هنرمندانه بودن و خلاقه بودنش را در جریان بازی و حتی کارگردانی اثبات کند. اما در تئاتر هنوز کمتر حضور داشته و شاید دلیلش دشواری حضور در تئاتر باشد. او برای سه کارگردان از سال ۷۵ تا ۹۷ بازی کرده است.
پیروزفر در مقام بازیگر و کارگردان، نمایشهای هنر نوشته یاسمینا رضا را در سال 1380، گلن گری گلن راس اثر دیوید مامت به ترجمه امید روشن ضمیر را در سال ۱۳۹۰، نمایش نامه خوانی خدای کشتار اثر یاسمینا رضا را در سال ۱۳۹۱، نمایش سنگها در جیبهایش اثر مری جونز و به ترجمه خود را در سال ۱۳۹۲، نمایش بر پهنه دریا اثر اسلاومیر مروژک را در سال ۱۳۹۳، نمایش ماتریوشکا به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری خود را در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ و نمایش یک روز تابستانی اثر اسلاومیر مروژک و به ترجمه خود و سپیده خسروجاه را در تابستان ۱۳۹۷ به روی صحنه برده است. این روزها نیز شاهد اجرای نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده نوشتۀ فردریک دورنمات سوییسی، با نام ملاقات به ترجمه و کارگردانی پارسا پیروزفر در اسفند ۱۳۹۷ و فروردین 1398، این بار با هنرنمایی پانتهآ پناهیها، رضا بهبودی، پارسا پیروزفر، سیاوش چراغی پور، مهدی حسینینیا، افشین خورشیدباختری، هومن کیایی و داریوش موفق در تئاتر شهر تهران هستیم.
بازیها
پیروزفر به یقین بازیگر است و این را همواره در کارهایش نشان داده و البته تئاتر انگار جولانگاه اصلی اوست برای اینکه هنرمندانه بودن و خلاقه بودنش را در جریان بازی و حتی کارگردانی اثبات کند. اما در تئاتر هنوز کمتر حضور داشته و شاید دلیلش دشواری حضور در تئاتر باشد. او برای سه کارگردان از سال 75 تا 97 بازی کرده است.
•بینوایان
پیروزفر در سال ١٣٧٥ موفق به بازی در «بینوایان»، نوشته و کار بهروز غریبپور در فرهنگسرای بهمن شد. در آن سالها، تئاتر بیرنگ و محتضر شده بود و این نمایش و بازی در آن خیلیها را حسرتبهدل میکرد که ای کاش ما هم در آن نقشی داشتیم. غریبپور متأثر از فضای رمان بزرگ ویکتور هوگو موفق به جذب مخاطب از چهار گوشه شهر تهران شد. پیروزفر نقش داماد ژان والژان (مهدی فتحی) را بازی میکرد که حضورش را در تئاتر رسمیت بخشید؛ با آن که خودش در آن سالها وقتش را صرف تلویزیون و سینما کرد.
•بانو آئویی
«بانو آئویی» نمایشی است که بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ در تهران روی صحنه برد. یوکیو میشیما، «بانو آئویی» را به سال ۱۹۵۴ نوشت. بازیگران نمایش مژده شمسایی (روکوجو)، پارسا پیروزفر (هیکارو) و مهشاد مخبری (پرستار) بودند.
پارسا پیروزفر هم یک تاجر موفق است و این در پر کاری و دوری کاریش قابل لمس است اما در زندگی و جذب و هدایت عواطف کم توان است و جالا گرفتاری اش در جهان و مواجهه با دو زن بسیار مشهود است. او باید جوانی و خامی را بازی کند و باید که گیج و منگ باشد در مواجهه با جهان زنانه که در بی خبری از آن به سر می برد و ندانستگی ها و نشناختن هایش است که هیکارو را دچار این همه دردسر کرده که یک زن، روکوجو در تنهایی اش از عظمت عشق ملموس می سوزد و هم در این سو یک زن دیگر، بانو آئویی دارد در حرمان و جانسوزی و مکافات آنچه بر خود روا داشته می سوزد و می میرد.
یه هر تقدیر این حضور دومین بازی او در تئاتر، پس از بازی در بینوایان کار بهروز غریب پور (1375) است که در آنجا نقش نامزد کوزت را بازی می کرد و اتفاقن نقش کوزت هم بر عهده مهشاد مخبری بود اما پیروزفر که در آن روزگار دانشجوی نقاشی بود معلوم هست که هنوز خامی ها و کاستی هایی در بازی دارد و به زیبایی تمام نمی تواند این خامی جوانی را از سر هوشیاری بازی کند و برای مثال در صداسازی حیوانات دقیق و خلاق نیست و یا هیجان حسی عشق یا غفلت از آن را به راحتی در بازی اش به کار نمی گیرد با وجود آنکه در اینجا این رابطه به درستی در همان بازی روی قایق و پاررو زدن و همچنین در چالش با یاسوکو روجوکو معشوقه سابق هیکارو تعریف شده است اما در کل هم کم نمی آورد. به هر روی گلیمش را از آب بیرون می کشد!
•بینوایان
پارسا پیروزفر، بازیگر نقش ژان والژان در موزیکال «بینوایان»، به کارگردانی حسین پارسایی، شده است و این نقشی است که دقیقا 22 سال پیش مهدی فتحی در «بینوایان» به کارگردانی بهروز غریب پور بازی کرد و البته در آن نمایش نیز پارسا پیروزفر نامزد کوزت (با بازی مهشاد مخبری) بود. ژان والژان نقشی است که در دنیای سینما برای نخستین بار ژان گابن به زیبایی تمام در سال 1958 ایفا کرده و البته این نقشی است که بسیاری دوست دارند؛ چه در سینما و چه در تئاتر ایفایش کنند.
شاید برخی مجذوب شخصیت مقدسنمای ژان الژان با بازی پارسا پیروزفر شده باشند اما این نقش چندان هم نباید مسیحوار ارزیابی شود چون از یک انسان در مدار زمینی بودن و تحمل رنجهای ناشی از فقر و بی عدالتی، مردی در زندانها پرورده میشود که با بذل و بخشش یک کشیش مسیر زندگیاش متحول میشد و... ای کاش کار موزیکال نبود، شاید در شرایط تئاتری و باورمندی حضور یک بازیگر در نقشی پیچیده و در عین حال شرایط احساسات گرایانه میشد به بازی باورپذیرتری رسید. به هر روی این دو گانه بودن حضور با آواز و اجرای اپراگونه مانع از رسیدن به شرایط بهتر در ارائه نقش میشد. شاید شناخت پیروزفر از آواز و موسیقی تا حدی او را در ارائه آوازها نسبت به دیگر بازیگران موفقتر نشان میداد اما این بازیگر هم به آن قلههای باورمندی و تاثیرگذاری دست نمییافت. اما لذتی هم اگر بود کسب یک تجربۀ متفاوت از یک متن در خور تامل بود و نه چیزی بیشتر!
بازی- کارگردانیها
پارسا پیروزفر اصرار دارد که ضمن کارگردانی بازی هم بکند؛ کاری که کمتر کسی از عهدهاش برمیآید مگر به یاری بازیگران همگروهی یا دستیاران بازی دهنده از عهدۀ این مهم برآید. پیروزفر هم تاکنون در سه مورد موفق نشان داده و در بقیه موارد نیز شاید نبودنش بر بودنش ارجح میبود. گلن گری گلن راس، سنگها در جیبهایش و ماتریوشکا از جمله موارد موفقیت این کارگردان- بازیگر هست که سه اثر در خور تامل را به صحنه آورده است.
•هنر
نمایش «هنر» بعد از کارگردانی داوود رشیدی، در سال ٨٠ به کارگردانی پارسا پیروزفر در آمفیتئاتر فرهنگسرای شفق به صحنه رفت. این نمایشنامه، نوشته نویسنده ایرانیتبار یاسمینا رضا، است که داریوش مؤدبیان آن را ترجمه کرده و پارسا پیروزفر، امید جعفری و سیاوش چراغیپور در آن بازی کردند. «هنر» درباره خرید یک تابلو به قیمت ٢٠٠ هزار فرانک است که تبدیل به یک بحران در رفاقت سه دوست (سرژ، مارک و ایوان) میشود.
«هنر» باعث شهرت جهانی یاسمینا رضا شد. این متن برای اولین بار در 1994 میلادی در فرانسه اجرا شد و ضمن کسب جایزه مولیر به موفقیتهای دامنهداری در سطح دنیا دست پیدا کرد و جوایزی مانند ایوینگ استاندارد، لارنس اولویه، فانی و تونی را صاحب شد. این متن در کشورهای آمریکا، انگلیس، آلمان، روسیه، آفریقای جنوبی، اسکاندیناوی و ایران به صحنه آمد.
"هنر" نبرد بین سنت و مدرنیته را به نمایش میگذارد. مردی که به هنر کلاسیک اعتقاد دارد و در مقابل، دوستش به هنر مدرن پایبندی و اصالت درونی خود را نشان میدهد. این دو بر سر یک تابلو که کاملاً سفید است، مجادله لفظی میکنند.
"مارک" تفکر منطقی دارد و به آثار قاعدهمند کلاسیک بها میدهد. در مقابل"سرژ" ذهنیت مدرن دارد و از تابلوی تماماً سفید خود دفاع میکند. دیالوگها در هنر منقطع، مرتبط و تاثیرگذار است و از جنبههای طنز برخوردار است و به دلیل کنش و واکنشهای دلچسب، خواننده آن را مانند یک داستان دراماتیک به راحتی میخواند.
یاسمینا رضا در این باره معتقد است:«نمایشنامه هنر با آن که بامزه و خندهدار است، در عین حال محزون و تراژیک هم هست. من روابط انسانها در"هنر" را به اندازه عشق، شکننده میدانم.»
•گلن گری گلن راس
«گلن گری گلن راس» از نوشتههای معتبر دیوید ممت آمریکایی است که در نقد نظام سرمایهداری آن کشور کوشیده است. پارسا پیروزفر این نمایش را در سال 90 در تالار ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر اجرا کرد. در این نمایش هومن برقنورد، رضا بهبودی، سیاوش چراغیپور، مسعود میرطاهری، پوریا میاندهی، مهدی میلانی، ایوب محمودنیا و پارسا پیروزفر، در تماشاخانه ایرانشهر بازی کردند. نمایش پیروزفر وابستگی به متن ممت داشت. هدف هم ارائه متن براساس انطباق معنایی است. بازی هم طبیعی و بدون اغراق بود. این جریان مینیمالیستی تا حد زیادی رنگولعاب اجرا را نوتر میکرد. برای همین رفتار بازیگران دقیق و با تأکید بر دیالوگها پیش میرفت.
همانطور که متن ممت در سالهای دهه 80 در آمریکا ضرورت اجرایی یافته، این متن در روزگار ما همچنان برایمان ضروری مینماید. پیروزفر هم نخواسته خود را درگیر اجرایی غیرمنطقی و غیر متعارف کند. او به این خط داستانی و واقعگرا بسنده کرده و البته زیاد هم خود را پایبند اصول رئالیسم نکرده و از زوائد و حاشیهها زده تا همه چیز در کمینهترین وسایل و حسیات بروز پیدا کند. بنابراین بازی هم طبیعی و بدون اغراق است. این جریان مینیمالیستی تا حد زیادی رنگ و لعاب اجرا را نوتر میکند. حتی در طراحی صحنه هم این خصیصه رعایت شده است. سه تابلو با اشتراکات لازم بیانگر یک رستوران است و این فضا در بازیها نمود عینی مییابد. برای همین رفتار بازیگران دقیق و با تاکید بر دیالوگها پیش خواهد رفت. هیچکس از مدار موجود پا را فراتر نمیگذارد.
آنچه دیوید مامت در نمایشنامه خود لحاظ کرده، پیروزفر همان را در صحنه و برای مخاطب ایرانی بازنمایی کرده است. این یعنی قدرت پارسا پیروزفر در کارگردانی یک اثر واقعگرا. بنابراین پیروزفر شاید بخواهد گونه و شیوههای دیگر تئاتری را هم تجربه کند اما در آن آزمون و خطا نتیجه چیزی غیر از این خواهد بود. شاید باز هم موفقیت تکرار شود و شاید او به تدریج بیابد که فقط در یک نوع شکل و شمایل معنادار از پس ارایه اثر اجرایی در حیطه تئاتر برخواهد آمد. البته همه این احتمالات از پس ارایه آثار بعدی به یک داوری درست منجر خواهد شد. آیا نمایش هنر که فضایی فانتزیتر و حتی شبه ابزورد دارد، شکست پیروزفر در فضاهای غیرمتعارف را رقم زده است؟
•سنگها در جیبهایش
نمایش «سنگها در جیبهایش» نوشته مری جونز، بازیگر و نمایشنامهنویس ایرلندی است که با بازی پارسا پیروزفر و رضا بهبودی در سالن استاد ناظرزادهکرمانی در سال ٩٢ روی صحنه رفت.
این نمایش شامل 15 شخصیت است که پارسا پیروزفر و رضا بهبودی نقش هر 15 شخصیت نمایشنامه را بازی میکنند. داستان این نمایشنامه نیز در دهکده ای در ایرلند میگذرد که یک فیلم هالیوودی در آن فیلم برداری میشود و... این نمایش درباره دو هنرور است که با بازی در نقشهای متفاوتی از یک فیلم هالیوودی، در مقام کارگردان، سیاهیلشکر، دستیار کارگردان و... تضاد آشکار میان زندگی واقعی با فضاسازی فیلم را نشان میدهند.
نمایشنامه «سنگها در جیب هایش» تاکنون در شهرهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی به صحنه رفته است و جایزه اولیویه بهترین کمدی سال 2001 را نصیب مری جونز، بازیگر و نمایشنامه نویس معاصر ایرلندی کرده است. این نمایشنامه را پارسا پیروز فر ترجمه کرده است.
پیروزفر در سومین تجربه کارگردانیاش این نمایش را به گونهای به اجرا در میآورد که تماشاگر نمایش علاوه بر ابعاد کمیک اثر با جنبه تراژیک نیز آشنا شوند. توجه به شخصیت افراد در کنار موقعیت آنها و پرداختن به جنبه تراژدی در کنار کمدی در این اثر هم باعث تعمق درباره ناتوانی، آرزوها و خواستههای ممکن و یا غیرممکن آدمی میشود و هم شرایطی را بوجود میآورد که مخاطب وضعیت کاراکترهای نمایشی را همچون موقعیت خود بداند.
•در پهنه دریا
«در پهنه دریا» در سال ٩٣ چهارمین کارگردانی پیروزفر بود که در تالار ناظرزادهکرمانی تماشاخانه ایرانشهر اجرا شد. سه نفر (چاق، متوسط و لاغر) در میان اقیانوس گرسنه میشوند و حالا باید یکی از خودشان را بخورند و... سیاوش چراغیپور، هوتن شکیبا، پارسا پیروزفر، علی ابداعی و هوشنگ قوانلو در این نمایش بازی میکردند. داریوش مؤدبیان درباره این اجرا معتقد است: «اجرای پیروزفر ناکام میماند و هنوز نیاز است که جاهایی از کار پختهتر شود و بیش از هر چیزی رنگ اجرائی داشته باشد. من اجراهایی در فرانسه دیدهام که در آنجا مروژک را انتزاعی دیدهاند و دیگر به سراغ سروصدای دریا و کشتی شکسته هم نرفتهاند و...»
اما میتوان عمده ایراد نمایش را در ناهمخوانی دو وجه کمدی و تراژدی دانست به هر روی آثار مروژک چه کمدی سیاه اروپای شرقی باشد و چه شبه ابزورد در نظر گرفته شود باید از فضای گروتسک برخوردار باشد و این همان نکته بارزی است که کمتر کارگردانی در ایران موفق به ارائه آن در حد موثر خواهد شد و این نمایش نیز از این قضیه بی بهره میماند.
پارسا پیروزفر در چهارچوب متن حرکت میکند و بر آن است از این چهارچوب پا را بیرون نگذارد. شاید هم پاسخ گرفته باشد اما باید بدانیم که متون ابزورد و طنز سیاه و از این قبیل متون اتکای خاصی بر فضاسازی دارند. یعنی باید فضای گروتسک که اتکای خاصی بر طنز و ترس دارد، نمود عینی و قابل حسی مییافت. پیروزفر در زمینهسازی طنز موفق است و در ایجاد فضای هولناک تقریبن ناموفق. چراکه ترس بر پیکرهی وجودیمان سایه نمیافکند. ما باید مثل آدم لاغر از مرگ و قربانی شدن بهراسیم اما نمیهراسیم چون هراسی شکل نمیگیرد. باید از خورده شدن و قربانی بودن هراسید. حتا برای چاق و متوسط هم این هولناکی باید وجود داشته باشد اما به شک دیگر و بسیار متفاوت با آنچه که باید لاغر بهراسد.
اما پیروزفر و بازیگرانش به درستی و به قاعده لبخند و خنده را میسازند و طنز غالب گیرایی و جذابیت ضمنی را ایجاد میکند و عاملی برای نگهداشتن مخاطب در پای کار است. دیدن پرنده دریایی فرضی و صدایش در حال پرواز بر فراز دریا، صدای قایق موقع حرکت و جابجا شدن مردان، نحوهی سخنرانیها و بیان دروغها از جمله موارد طنزی است که حوصله مخاطب را برای دنبال کردن کلیت اثر ممکن میسازد. اگر همین لبخندها به همراهش ترسی هم میآمد آن وقت وضعیت نمایشی ساختار درستی را در پیش گرفته بود و فضاسازی به نحو مطلوبی اتفاق می افتاد اما این فضا نیمه درست و نیمه اشتباه است و نتیجه بلاتکلیف ماندن مخاطب است. چه میشود کرد؟ فعلن هیچی! مگر در نحوهی بازیها تجدید نظر و بازنگری اساسی بشود که شدنی است.
شاید بشود به سادگی بیش از حد طراحی صحنه هم گیر اساسی داد و البته باید برایش دلیل مستدلی هم تراشید. فضا عنصر برجسته ای در ساخت و ساز اجرای متون ابزورد است. شاید نبودن رنگ در این فضا دلیلی برای خالی بودن چیزی در آن باشد. دریا و آسمان می توانست فکر ما را بیشتر معطوف به دیده های موجود در صحنه کند و نبودنش نوعی کمبود است. شاید آبی و خاکستری چنین امکانی را می داد که چشم نوازی صحنه نمایانگر اتفاق بهتری باشد. یعنی الان با بودن امکانات موجود در صحنه تالار ایرانشهر، همچنان جای خالی رنگ در فضا تصور می شود. برای همین گاهی سادگی و صرفه جویی کمک حال اجرا نیست. به خصوصی در اجرایی که وامدار سورئالیسم است و در آن تصویرسازی یک رکن اساسی است.
بر پهنه دریا نگرشی کارآمد برای درک و فهم جهانی است که این روزهای مردمان روی زمین را اشغال کرده است بنابراین نیاز مبرم است که آن را با تحلیل و تفکر عالی در صحنه نمایان ساخت. تلاش پارسا پیروزفر قابل درک است و این بار می شود به او گفت که فهم تئاتر گاهی ناممکن است و به همین خاطر همیشه هم موفقیت در آن شدنی نیست.
•ماتریوشکا
نمایش «ماتریوشکا» پنجمین کارگردانی اوست که براساس هشت داستان کوتاه آنتوان چخوف، نوشته و اجرا شده است. او در واقع ٣٣ نقش متفاوت را با دگرگونی میمیک، لحن و بیان و ایجاد فیگورهای متنوع بازی میکند؛ یکی از سختترین بازیهایی که تاکنون در ایران انجام شده است و شاید این خود دلیل عمدهای باشد برای این که داوران مسابقه بینالملل تئاتر فجر در سیوپنجمین دورهاش بهعنوان بهترین بازیگر مرد پارسا پیروزفر را انتخاب کنند. پیش از این، رکورددار بازی در نقشهای متعدد میکائیل شهرستانی با ارائه ٢٥ نقش در نمایش «مویه جم» کار قطبالدین صادقی در سال ٧٥ بود.
این تئاتر در لسآنجلس، سندیهگو، برکلی، تورنتو، ونکوور و مونترال با اقبال روبهرو شده است. سال 95 در دو نوبت در تالار ناظرزادهکرمانی و بعد پالیز اجرا شد و میگویند نزدیک به ٥/١ میلیارد تومان فروش داشته است.»
«سال 95 برای پارسا پیروزفر سال نیکویی بوده است؛ اینکه در جشنواره سیوپنجم تئاتر فجر برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در بخش بینالملل شد، خود حرکتی باشکوه است برای اوجگرفتن بیش از ٢٠ سال زحمت او در بازیگری.
پارسا پیروزفر پس از ٢١ سال تجربۀ بازی در تئاتر نتیجه این بردباریاش را برای بازی در نمایش «ماتریوشکا» دریافت کرد. او برای رسیدن به این جایزه، پیش از این اجرا، هفتبار دیگر، به صحنه فکر کرده و در آن حضور یافته بود؛ گاهی در مقام بازیگر و گاهی نیز کارگردان. چهبسا میداند که بازیگر حقیقی نه جلو دوربین که باید در حضور زنده و نفسبهنفس با تماشاگر خود را اثبات کند و البته این ریاضتی جانکاه است که پیروزفر بهدرستی از پسِ آن برآمده است. او هر بار در نقشی فرورفته که با دیگر نقشهایش متفاوت بوده است و این یعنی سلوک سختی را درپیشگرفتن.
•یک روز تابستانی
نمایشنامه «یک روز تابستانی» نوشته اسواوُمیر مرُژک نمایشنامه نویس لهستانی است که پارسا پیروزفر پیشتر نمایشنامه «بر پهنه دریا» را از وی روی صحنه برده بود. او همین امسال یک روز تابستانی را در ناظرزاده کرمانی اجرا کرد.
دقیقا در اینجا متوجه میشویم که پیرووزفر میخواهد به شیوه کمدی موقعیت و کمدی کلاسیک یک متن غیر معمول را اجرا کند. نمایشی که دارد به خودکشی میپردازد و این یعنی یک وجه تراژیک هم همراه با این کمدی باید لحاظ شده باشد و این همان نکتۀ برجستهای است که عیار کار پیروزفر را پایین میآورد چون دقیقا از پس ترازمند کردن دو وجه کمدی و ترازدی برنخواهد آمد. این همان عاملی است که اجرا را در کمدی جذاب میسازد و در عی حال از آن فحوای تراژیک ما را غافل نگه میدارد.
«یک روز تابستانی» توسط پارسا پیروزفر و سپیده خسروجاه به فارسی ترجمه شده است.
«یک روز تابستانی» ناموف (رضا بهبودی) و موف (پارسا پیروزفر) است که هر دو به آخر خط رسیدهاند، هنگام اجرای آخرین تصمیم زندگی خود با هم آشنا میشوند؛ ولی ورود یک بانو (سوگل قلاتیان) شرایط جدیدی را رقم میزند.
به هر حال شرایط بازیها مطلوب متن نیست با آنکه فضای کمدی رمانتیک را ای سه بازیگر در دست میگیرند و مردم را خوشحال میکنند اما در حقیقت این همۀ آن چیزی نیست که باید مخاطبان ببینند.
•ملاقات
پارسا پیروزفر در تازهترین تجربه کارگردانی خود نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فریدریش دورنمات را که ترجمه آن با نام «ملاقات» توسط خود پیروزفر انجام شده، در مجموعه تئاترشهر به صحنه میبرد. زنی سالخورده و بسیار ثروتمند با نام کلارا که در جوانی به دلیل اتفاقات ناعادلانه ای که در زادگاهش برایش اتفاق افتاده است مجبور به ترک آن می شود، پس از سالها با شرطی وحشتناک به زادگاهش بازمیگردد. شرط او این است که مردم شهر گولن، معشوق قدیمی اش را که در روزگار جوانی توسط او باردار، بی آبرو و سرانجام به جفا رها شده است به قتل برسانند. زن سالخورده حاضر است در ازای کشته شدن معشوق دوران جوانی خود توسط مردم گولن، ثروتی هنگفت و مبلغ مورد نیاز مردم زادگاهش را که اکنون با دشواری مالی بسیاری دست و پنجه نرم می کند در اختیار آنها قرار دهد. شهروندان گولن در نهایت به خواسته او تن می دهند.
ملاقات پیروزفر نمیتواند یک اثر ممتاز و تاثیرگذار باشد، با آنکه متن دورنمات این انگیزه را ایجاد می کند که با هر خوانشی در نگاه اول قابل پذیرفتن باشد اما آنچه در این متن چند سطری وجود دارد مفاهیم بسیاری دقیقی است که زندگی مدرن امروز را دربرگرفته است و در آن عشق، خیانت، بی عدالتی، انتقام جویی، و... میتواند بیانگر یک وضعیت بسیار سنگین و پیچیده باشد که هر کارگردان و گروهی به راحتی از پس این مهم برنخواهند آمد. با آنکه رضا بهبودی در نقش آلفرد ایل و پانتهآ پناهی در نقش کلارا زاخاناسیان در ملاقات بازی میکنند اما اینها هم دلیلی برای برجسته نمایی این متن نخواهد شد. حتی در سال 86 نیز حمید سمندریان هم نتوانست آن طور که باید و شاید در القای این فضای سنگین و چند لایه موفق بنماید.
نمایشنامه خوانی
نمایشنامهخوانی پارسا پیروزفر با استقبال کمنظیر هنردوستان در خانه هنرمندان ایران مواجه شد. بیش از ٥٠٠ نفر در مدت سه شب به تماشای «خدای کشتار» با اجرای پارسا پیروزفر، رضا بهبودی، سوگل قلاتیان، بهاره مصدقیان و سیاوش چراغیپور به کارگردانی پارسا پیروزفر که از یکم تا سوم خرداد ٩١ در خانه هنرمندان ایران دورخوانی میشد، نشستند.
در این متن یاسمینا رضا علیه تظاهر به روشنفکری و ریاکاریهای روزمره مینویسد و در آن خشم، نفرت و طنز را به نمایش میگذارد.
در این کمدی سیاه سعی بر آن است تا نقاب انسان امروزی که با آداب و رفتار بورژوایی آمیخته شده، کنار زده شود و درون وی مورد کنکاش قرار گیرد.
این نمایشنامه چهار شخصیت دارد که درباره دو پسربچه 11 ساله به نامهای"فردیناند" و"برونو" است. این دو در مدرسه درگیر شدهاند و فردیناد با چماق دو تا از دندانهای برونو را شکسته است. حالا والدین این دو بچه با یکدیگر ملاقات میکنند تا مسئله را حل و فصل کنند. با آن که از آغاز تلاش میکنند تا مودبانه رفتار کنند اما به مرور گفتوگوهایشان به موقعیتی غیر منطقی و طنز منجر میشود. زیبایی این کار هم در این جاست که افراد به ظاهر متمدن، دچار رفتارهای غیرمتمدنانه میشوند، پارادوکسی که حقیقت در لفافه پیچانده شده را آشکار میکند تا همه با آگاهی در مواجه با منش درونی دیگران دچار تعجب و شگفتی نشوند.
زندگی
پارسا پیروزفر متولد ۲۲ شهریور ۱۳۵۱ در تهران است. در طی سال های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ هنگامی که در مدرسه به تحصیل مشغول بود، همزمان به طراحی کامیک استریپ و طرح های گرافیکی پرداخت که هرگز آن ها را انتشار نداد. سال ۱۳۶۹ در رشته ریاضی فیزیک از دبیرستان فارغ التحصیل و در سال ۱۳۷۰ در دانشگاه هنرهای زیبای تهران در رشته نقاشی به تحصیل مشغول شد. او همان زمان در دانشگاه های مختلف به روی صحنه رفت و سال ۱۳۷۲ در اولین نقش سینمایی اش، در نقش کوتاهی در فیلم پری ساخته داریوش مهرجویی حضور پیدا کرد. در سال ۱۳۷۴ دوره بازیگری را در موسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان پشت سر گذاشته و در سال ۱۳۸۰ نمایش هنر اثر یاسمینا رضا را به روی صحنه برد. در طی سال های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۴ در موسسه فرهنگی هنری کارنامه و دانشگاه علامه طباطبائی و همچنین در سال ۱۳۸۶ در موسسه فیلم سازی هیلاج به تدریس بازیگری پرداخت. او سرانجام در سال ۱۳۸۲ پس از ده سال، مزد زحماتش را برای بازی بسیار زیبایش در فیلم «مهمان مامان» از هشتمین جشن خانه سینما دریافت کرد. پیروزفر از زمان فارغ التحصیل شدن از دبیرستان تاکنون در زمینه های مختلفی از جمله گرافیک و تصویرسازی، مجسمه سازی، ساختن بنرهای تبلیغاتی، دوبله و همچنین شرکت در نمایشنامههای رادیویی تجربه کسب کرده است. او همچنین در تعدادی نمایش ویژه کودکان به صورت نوار کاست نیز همکاری داشته است.
پارسا پیروزفر در سال ۱۳۷۴ دوره بازیگری را در آموزشگاه سمندریان پشت سر گذاشت. این شاید همان برگ برندهای باشد که باعث موفقیتش نه تنها در سینما و تلویزیون که در تئاتر شده است.
پارسا پیروزفر تئاتر را از خوب جایی آغاز کرده است وگرنه نمیتوانست برای تئاتر این همه ارزش و اعتبار قائل شود و در آن به مراحل و مدارج عالیهاش پا بگذارد. او با آن که در آغاز دهه ٧٠ در دانشگاه تهران شروع به خواندن نقاشی کرد اما از همان آغاز علاقهمندیاش را با بازی در نمایشهای دانشجویی نشان داد و مهمتر این که برای آموختن تئاتر، در سال ۱۳۷۴ دوره بازیگری را در مؤسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان پشت سر گذاشت. این شاید همان برگ برندهای باشد که باعث موفقیتش نه تنها در سینما و تلویزیون که در تئاتر شده است.
با آنکه پارسا پیروزفر بارها در آثار سینمایی و تلویزیونی خوش درخشیده است اما انگار بیش از هر چیزی دارد در تئاتر خود را میآزماید و این همان بار سنگین تری است که در پیش گرفته است و شاید هنوز آن قلههای مد نظر را در این هنر نیافته باشد بنابراین هنوز هم میتوان این حضور و اصرار بر بودن در تئاتر را انتظار کشید.
منابع:
آشفته، رضا، سال نیکو برای پارسا پیروزفر، سالنامه روزنامه شرق، فروردین 1396.
آشفته، رضا، پیروزفر، ژان والژان «بینوایان» می شود، روزنامه شرق، شماره 3235 13/6/97، صفحه 10 (هنر).
آشفته، رضا، مروری بر ادبیات نمایشی یاسمینا رضا در ایران، ایران تئاتر، سهشنبه ۳ دی ۱۳۸۷.
آشفته، رضا، گاهی به نمایش «گلنگری گلن راس» اثر دیوید مامت و کار پارسا پیروزفر، روزنامه شرق، شماره 1298، چهارشنبه، 29 تیر 1390.
آشفته، رضا، گلن گری گلن راس و انطباق ایرانی، ماهنامه تجربه، شماره دو، شماره پیاپی هفتاد و هفت، تیر ۱۳۹۰.
آشفته، رضا، سرنوشت بانو آئویی نوشته یوکیو میشیما و کار بهرام بیضایی در ایران، ایران تئاتر، جمعه ۲۱ دی ۱۳۹۷.
ملاقات بانوی سالخورده، ویکیپدیا.