در حال بارگذاری ...
به بهانه بزرگداشت استاد محمد مطیع

بازیگر زن نمایش منم !

ایران تئاتر_سید علی تدین صدوقی : از همان اوایل که به تئاتر دلبستگی پیدا کردم دو نفر را دوست می داشتم  و آن دو باعث شدند که به سوی تئاتر گرایش پیدا کنم  اول " منوچهر فرید  " با آن بازی های چشم گیرش و پس آنگاه " محمد مطیع " که بعدها افتخار آشنایی با او را پیدا کردم وحتی قراربود که در یکی از نمایشنامه هایم نیز بازی کند .

  استاد مطیع بازیگری در لحظه بود " آن" بازیگری را دریافته وپیدا کرده بود. ریتم درونی و بیرونی را به خوبی می شناخت ، بیانی گیرا داشت  و زمانی که روی صحنه بود نمی توانستی از او چشم برگیری. صدایش و نوع بیانش  جذبت می کرد و برای هماره در وجودت می ماند . می توانید امتحان کنید می بینید که هنوز پس از گذشت سی و اندی سال نوع بیانش  وبازی اش در سلطان و شبان در پس ذهنتان مانده است . واین معجزه بازیگری او بود .

نمی دانم چرا نتوانست درایران بماند وبه کارهنری اش ادامه دهد . چون هیچ منعی نداشت شاید آب هوای آنسوی آب‌ها برایش بهتر بود . شاید اینجا کسی او را آنطور که باید

نمی فهمید.

استاد مطیع یکی از کسانی بود که نقش زن پوش را بسیار استادانه بازی می کرد نه انگار که مردی است در قالب زن . این خاطره را شادروان " استاد جعفر والی " عزیز برایم تعریف کردند. که در قبل از انقلاب در تماشاخانه بیست وپنج شهریور سابق سنگلج  فعلی  پس از نمایش تعدادی  از تماشاگران مرد می ماندند تا از خانمی که روی صحنه بازی می کرد امضا بگیرند .

چند شب به همین گونه گذشت اما هر گز خانمی از در تماشاخانه بیرون نمی آمد تا آن مردان او را از نزدیک ببینند و از امضا بگیرند . در نهایت یک شب زمانی که " مطیع " دید جلوی تماشاخانه شلوغ شده و آن مردان می گویند تا ما بازیگر خانم را نبینیم و از او امضا نگریم از اینجا نمی رویم خود مطیع آمد وبه آن‌ها گفت که بازیگر زنی در نمایش وجود ندارد وآن زن من هستم . او آنقدر صحنه را خوب می شناخت که با بازی اش تماشاگر را در دستانش می‌گرفت.

آنان ابتدا باور نمی‌کردند و شروع کردند به بد و بیراه گفتن و اعتراض کردن ، می گفتند شماها دروغ می گوئید . در نهایت " مطیع " چاره ای ندید جز آنکه تکه کوتاهی از نمایش را برایشان بازی کند ؛ تازه باور کردند و متعجب وشرمنده رفتند . این یعنی قدرت معجزه آسای بازیگری .

صد حیف که نتوانستیم از او استفاده کنیم و رمز و راز بازیگری اش را بدانیم . صد حیف که او نتوانست شاگردانی را تربیت کند و ما آنقدر کوتاهی کردیم  و نتوانستیم شرایط خوبی را برای او فراهم کنیم تا داشته های گرانبارش را به شیفتگان بازیگری انتقال دهد  و در نهایت او پرواز کرد و به دیدار حضرت دوست شتافت .

البته ما سال هاست که این تجربه تلخ را  تکرار میکنیم و هرگز از آن درس نگرفتیم و فقط افسوس خوردیم و هربار دنیایی از تجربه های گرانبار را به دل خاک سپردیم . " استاد محمد مطیع " بسیار ناگهانی و غریبانه رفتند . حداقل دولت می توانست به هزینه خود پیکرش را به ایران بیاورد و در قطعه هنرمندان به خاک بسپارد . " ظاهرا این تنها کاری است که دوستان خوب بلدند و برای هنرمندان انجام می دهند ". در نظر گرفتن قطعه ای در قبرستان برای به خاک سپردن ، که آن هم این روزها سخت شده است .

 چرا به واقع  قبل از آنکه این فرهیختگان و اساتیدی که در نوع خود بی نظیر هستند بروند قدرشان را نمی دانیم ؟ چرا زمانی که هستند از وجود ذی جودشان استفاده نمی‌کنیم ؟ تا چه وقت میخواهیم این تجربه تلخ را تکرار کنیم ؟

آیا می دانید  که " محمد مطیع " و اساتیدی همچون او چه دانش و چه هنر و چه تجارب با ازرشی  را  با خود به زیر خاک می برند . درهیچ کجای دنیا اینگونه اساتید هنرشان را رها نمی کنند .

 او سال ها وقت صرف کرد و عمر نازنینش را گذاشت تا بتواند تجربیات نابی را کسب کند و ما از او هیچ استفاده ای نکردیم .

 هیچ شرایطی را مهیا ننمودیم تا او بتواند آنطور که دلش می خواهد شاگردانی را تربیت کند و تکنیک های ناب بازیگری اش را به هنر جویان و تئاتری ها و علاقمندان انتقال دهد و بیاموزد .

 صد افسوس که ما از قافله بسیار عقب هستیم  این حرف ها را هربار که استادی پرواز می کند می گوئیم و می نویسیم و هیچ اتفاقی نمی افتد. دوستان به این حرف ها عادت کرده اند چون حافظه کوتاه مدت تاریخی ما از بین رفته ، خود می‌گوئیم و خود می شنویم .

" محمد مطیع " یکی از اساتید  بلافصل بازیگری و از نسل خاصی بود که دیگر به تعداد انگشتان یک دست هم از آنها باقی نمانده ؛ او سبک و شیوه خاص خود را داشت و به تکنیک های ویژه ای دست یافته بود.

این را از روی کارهایش می توانید ببینید و بفهمید . کافی است نگاهی دوباره بیندازید به سریال " سلطان وشبان " و یا سریال های اخیری که بازی کرده ،  خواهید دید که در هر نقش چه اندازه متفاوت بازی می‌کند . او شخصیت ها را خلق می کرد ، نه آنکه فقط  بازی اشان کند و دیالوگ حفظ کند .

این روزها کمتر می توانیم  تکنیک بازیگری و نوع شخصیت پردازی اش را در بازیگران به اصطلاح حرفه ای و چهره ای وسلبریتی تئاتر و سینما ببینم. چون نمی دانند که چه باید بکنند، چون نمی دانند که هنرمندانی مانند "استاد محمد مطیع" چه می کردند و چگونه به عمق نقش و شخصیت می رسیدند و ریتم هایش را و حس هایش  را پیدا می کردند .

 خبر پرواز استاد " محمد مطیع "   تقریبا دو ساعت پس از سال تحویل منتشر شد. او درغربت  دارفانی را وداع گفت . خبر تراژیک رحلت استاد در محل زندگی اش درکشوری در آنسوی آب‌های یخی و درتنهایی و غربت قلب هرهنرمند و هنردوست ایرانی را به درد می آورد .

اگر پس از سال ها  فرصتی دست می داد و او می توانست در نمایشی زن پوش بشود؛  آنوقت می فهمیدیم که چه اندازه تفاوت بین تکنیک بازیگری ناب او با دیگران  وجود دارد .دیگرانی که به جای بازی مدام  ادا و اطوار در میآورند . باید گفت مطیع  نقش را زندگی می کرد و این کار ساده ای نیست و ازعهده هر بازیگری  برنمی آید.

متاسفانه هریک از این اساتید که می روند دیگر کسی نیست که جایشان را بگیرد و این یک فاجعه تراژیک هنری است که سال هاست در کشور ما اتفاق می افتد . صد افسوس وهزار دریغ که خاک ، این همه هنر و تجربه را بدون آنکه از آنها  بتوانیم استفاده بهینه ببریم به کام خود می کشد .

امروز" محمد مطیع " ، روزها و ماه ها و سال های قبل هنرمندان و اساتیدی چون عزت اله انتظامی ، ایرج زهری ، داوود رشیدی ، جعفروالی ، حسین محب اهری ، سعدی افشار ، مرشد ترابی ،هوشنگ حسامی ، رکن الدین خسروی ، حمید سمندریان و...  اینها سرمایه های ارزنده  هنری و فرهنگی کشور هستند که یکی پس از دیگری در حال از دست رفتنند .

باید گفت متاسفانه عرصه  تئاتر و هنرهای نمایشی که سینما هم جزئی از آن است دارد از اساتید و هنرمندان فرهیخته و به نام و حرفه ای و منحصر به فرد تهی وخالی می شود و هیچ چیزی نداریم که جای آن ها بگذاریم و باید گفت این یک فاجعه تراژیک فرهنگی هنری است . پس بیائید تا دیر نشده فکری بکنیم و قدر و ارزش هنرمندان و اساتید و پیشکسوتان  تئاتر و حوزه های مربوط به  آن را دریابیم تا کبوتران هنر ناگهان پرواز نکنند و آنقدر زود دیر نشود .




نظرات کاربران