در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «قاسم‌آباد» به کارگردانی پوریا گلستانی

مردودی انسان تک ماده ندارد

ایران تئاتر، کیارش وفایی: اوقات وابسته به شرایط و احوالات همیشه با توانایی که دارد می‌تواند مسائل و بازتاب جریان‌های گسترده در جهان را جهت بدهد تا از آن بازخوردی قابل تامل بگیرد. حال این اتفاق یک رابطه کنش‌مند بین انسان و اعمال او است که ثمره آن گاهی در محدوده کوچک و گاهی شعاعی به اندازه جهان دارد. بنابراین هدفمند بودن یک رفتار و باور که سمت و سوی خیر یا شر دارد واضح و معین است. کارکردی که تا ابد تغییر پیدا نخواهد کرد.

جهان هستی با تمام پیچیده بودن و هزار تو داشتن با قوانینی که وضع کرده است توانسته رابطه‌ای متقابل با جهان انسان‌ها و سایر موجودات زنده داشته باشد. حال این تقابل بنابر رعایت یا عدم رعایت اصولی شکل می‌گیرد که همگی ملزم به نظم آن هستند. زیرا در غیر این صورت، نظم چرخه هستی از مسیر خود خارج شده و همه چیز رو به افول خواهد رفت. بنابراین فاصله بودن یا نبودن به اندازه یک تار مو است. لذا باید گفت که همه چیز در درجه اول متوجه رابطه درونی و باورها و سپس تحت تاثیر شرایط جهان پیرامون است. حال اگر بخواهیم این شیوه را در دنیای انسان‌ها مورد بررسی قرار بدهیم می‌توانیم باورهای درونی را بعنوان نقطه کنش در نظر گرفته که این موضوع سبب آن خواهد شد تا تاثیرات بیرونی خط و اندازه‌هایی هم راستا با عملکردی باشد که انسان انجام می‌دهد. در واقع اعمال و رفتارهای هر انسان تبعاتی دارد که در دو مسیر خیر و شر رخ می‌دهد، یعنی آنکه هر اندازه به سوی صلح و آرامش برویم خیر و هر اندازه به سوی ستیز و تباهی رهنمون شویم شر وجود خواهد داشت. البته این کنش و واکنش‌هایی که به آنها اشاره شد تمام و کمال بنابر خواسته‌ای است که انسان آن را ساخته و به حتم تبعات آن جهان و یا جامعه گسترده‌ای را تحت شعاع خود در خواهد آورد. حال از نگاهی جهان اکنون که انسان‌ها  با آن روبرو هستند نتیجه تصمیم‌ها و اقداماتی است که بخشی از تبعات نسل‌های گذشته را تداعی می‌کند. لذا رابطه مستقیم جهان اکنون و جهان پس از مرگ نیز چنین مراوده‌ای با یکدیگر دارند. زیرا بخشی از تبعات تصمیم‌ها و کنش‌ها، واکنشی سیال دارند که در آن سوی زندگی و بعد از مرگ نتیجه آن برای هر انسانی مشخص خواهد شد. شاید بتوان گفت رابطه زندگی و مرگ قوانین منحصر به فردی دارند که برگرفته از جهان هستی است.

نمایش «قاسم‌آباد» جهانی را برای خود متصور شده است که هر انسانی بنابر اعمالی که در زمان زندگی انجام داده در جهان دیگر با واقعیت روبرو می‌شود. جهان متن با تکیه به استدلال‌های انسانی، دینی و باورهایی که در هر گوشه جهان نامی مختص به خود دارد سعی دارد که این تبعات را شرح بدهد. یعنی آنکه هر انسان با باورهایی که درون خود دارد می‌کوشد به آنچه که می‌خواهد برسد و از حاصل آن روزگاری را تا رفتن از جهان اکنون بگذارند غافل از آنکه تبعات آن رفتار تا ابد با او همراه خواهد شد. حال این دغدغه و به نوعی هشدار سبب شده است که شخصیت‌ها در جهان متن با داشتن اعمال و رفتارهایی از روزگار زنده بودن خود در قبرستانی بگویند که آنها را آماده و به نوعی معلق برای رفتن به جهان دیگر تصویر می‌کند. جهان اثر با خصوصیتی که به آن اشاره شده مملو از کنش و واکنش است. شخصیت‌ها با هر کنشی از خود واکنش نشان می‌دهند و از این طریق گذشته خود را برای مخاطب شرح می‌دهند که چگونه مرگ را تجربه کرده و اکنون در قبری از قبرستان قرار گرفته‌اند. شاید از دیدگاه مخاطب این امر عجیب و غریب به نظر برسد که هیچ کسی تاکنون این تجربه نداشته که از جهان دیگری بیاید و از محیطی که آن را می‌بیند حرفی بزند، اما تاثیرات ذهنی و باورهای درونی این لازمه را بنابر آموخته‌های روحی فراهم می‌آورد تا شخصیت‌ها بعنوان ما به ازاهایی در جهان نمایش فضایی را شکل بدهند که مخاطب بداند فاصله بین خیر و شر تا چه اندازه می‌تواند در نسل‌های حاضر تاثیرگذار باشد. در واقع رابطه بین شخصیت‌ها ساختاری وسیع برای پردازش دارد که جزئیات آن به وجوه انسانی بسیار تاکید دارد، زیرا تمام کنش و واکنش‌ها نتیجه و تبعات رفتارهایی که آنها در زمان زنده بودن خود پیش آورده‌اند.

موقعیت محور بودن ساختار این نمایش سبب شده است که مخاطب جهانشمول بودن چنین دیدگاهی را از نگاه نویسنده و کارگردان اثر بیشتر درک و باور کنید. در واقع مخاطب با درامی روبرو است که به سوی شرح واقعیت‌ها سوق پیدا می‌کند تا جهانی که تعریف غیرواقعی داشته باشد. حال در این اتفاق و موضوع، نویسنده جهان اثر خود را به سوی تبعات رفتارهای نادرست و انسان‌هایی هدایت کرده است که در زمان زنده بودن خود بیشتر از آنکه به دنبال صلح و آرامش باشند سعی در آزار و آسیب زدن بوده‌اند. لذا کارگردان با این زاویه دید قصد آن را داشته که بگوید انسان‌های درستکار مسیری مشخص دارند که نهایت آن به جایگاهی سرشار از آرامش خواهد رسید، اما انسان‌هایی که ظلم و ستم به یکدیگر را پیشه خود داشته‌اند هر کدام سرنوشتی متغیر و تبعات متفاوتی را تجربه خواهند کرد. البته دقت نظر در شخصیت‌پردازی‌ها سبب شده است که برون‌ریزی هر شخصیت متمایز با سایر شخصیت‌ها باشد تا این تعریف ملاکی برای اشاره شود. نقد به رفتارهای انسانی از دیگر مواردی بوده است که در این نمایش بعنوان اهرم هشدار از آن استفاده شده تا مخاطب نه در مقام شاهد و نه در مقام قاضی، بلکه در مقام کسی قرار بگیرد که به درون خود نفوذ کرده و اعمال و رفتارش را مورد واکاوی قرار بدهد.

حال از مزایای این اثر باید به موقعیت مکانی اثر و طراحی صحنه آن اشاره داشت که فضای نمایش را به گونه‌ای برای مخاطب تداعی کرده که گویی مخاطب در زیر قبرهای قبرستانی نشسته و جهان شخصیت‌ها را نگاه می‌کند. آمبیانس‌های فضای اثر، نورهای کم سو و البته گریم‌ بازیگرها از نکاتی بوده که توانسته جهان اثر را به خوبی برای مخاطبی که با موضوع زندگی و مرگ و تبعات آن آشنا است نشان بدهد. همچنین استفاده از مقوله گروتسک و وحشت از جمله کارکردهای هدفمندی بوده است که در جریان اتفاق‌های اثر وجود داشته که شخصیت‌ها مرز بین نبودن خود را با مخاطب مشخص کنند. البته یکی از اهرم‌های دیگر که در کنار این دو عنوان تاثیرات واضحی را داشته به میزانسن‌های سیال کارگردان باز می‌گردد که در عین آنکه جوان بودن دست به تجربه آن زده است.   

 




نظرات کاربران