نگاهی به «مثل خاراندن یک زخم» به کارگردانی فرانک فروتن
پیچیدگیهای تاریخی یک خانواده
ایران تئاتر- محسن سراجی: نمایش «مثل خاراندن یک زخم» به نویسندگی و کارگردانی فرانک فروتن در عمارت نوفل لوشاتو به روی صحنه رفته است. فرانک فروتن که پیش از این نمایش کمدی فانتزی «ترس های کوچک من» را در تماشاخانه باران به روی صحنه برده بود؛ این بار سراغ نمایشنامه و اجرایی با فضایی کاملا متفاوت رفته است .
آرزو دختر جوانی است که پس ازتصمیم به جدایی از نامزد شرعی خود متوجه می شود که باردار است و این موضوع موجب کنکاش در زندگی او و عیان شدن پیچیدگی های تاریخی روابط خانواده او می شود.
«مثل خاراندن یک زخم» درباره موضوعی است که مسئله بخشی از جامعه امروز ایرانی است، نزدیکی به چنین موضوعاتی در فضای خانوادگی خطر در افتادن به ورطهی تهییج و تبلیغ و احساسات زودگذر را به همراه دارد. اما فرانک فروتن در این متن بخوبی می تواند از لبه پرتگاه های احساسی هیجانی لحظه ای عبور کرده و خود را به مرزهای تحلیل و ایجاد برابر نهادهای تاریخی اجتماعی و خانوادگی نزدیک کند، چنانکه بنظر می رسد همه انسان ها در همه نسل ها و جوامع متفاوت می توانند به اشکال گوناگون با این موضوع مواجه شوند و اما تأکید نمایشنامه بر جامعه، فرهنگ و اخلاق انسان ایرانی نیست بلکه تغییر و تفاوت در نسلهای متفاوت است. چنانکه رویارویی انسان با مثلث اخلاق، و آینده در همه نسلها یکسان است اما نوع مواجهه شخصیت است که با تعریف متفاوتی از این مواجهه دست میدهد. اما در نهایت تصمیم پایانی به عهده شخصیت یا شخصیتها نخواهد بود بلکه جریانی از فشار روانی حاصل از فرهنگ اجتماعی و آرمانهای فردی است که او را به پیش می راند و در جایگاه تصمیم گیری قرار می دهد.
اینجا آرزو برای مواجه با جنینش تصمیم میگیرد، مادر تصمیم خودش را میگیرد که تنها پیگیر ادامه زندگی در وضعیت تعادل است، فرخ با عبور از شکست های پی در پی نسخهی خود را دارد و هومن نیز نسخه ای دیگر و این همه کلافی سردر گم میسازد که نشان از بیاختیاری در تصمیم گیری است بطوریکه حتی آرزو اختیاری برای تصمیمات خود ندارد، چراکه در اوج مواجه با دیگران و عبور از همه سدهای مخالفی که در برابرش آراسته اند، با تصمیمی قاطع به راه میافتد تا درست ترین راه حل را اجرا کند که تلفن زنگ میخورد،کسی پشت خط است که حضورش میتواند تمام معادله ها را در هم بریزد.
فرانک فروتن در مقام کارگردان با طراحی، ایده پردازی و پرهیز از شیوه اجرایی مستتر در متن تلاش میکند که پا را از متن فراتر نهاده و به ساختن مفاهیم جدید بر اساس متن دست زند، کارگردان بسیار زیرکانه با طراحی اجرا و عبور از توهم واقعیت موجود در متن، داستانش را روایت میکند، ارتباط احساسی را برقرار میکند و مهمتر اینکه مفاهیمی جدید تر و متفاوت از متن را خلق میکند که میتوان گفت چندان در کلام قابل انتقال نیست.
نمایش «مثل خاراندن یک زخم»، آنقدر ایده های سادهمثل خاراندن یک زخم چشم و دل نواز دارد که چشمان تماشاگر را به کاستی های اندکش می بندد و نوید آمدن کارگردان مؤلف بیادعایی را می دهد که با قدرت تخیل خود می اندیشد، می تواند به نفع انتقال مفاهیم با متن خود بی رحمانه رفتار کند و عبور از کلام برای اجرای نمایشی دیدنی با زبانی کاملا تئاتری را می شناسند.