گفتوگوی ایران تئاتر با امیرعباس رنجبر نویسنده و کارگردان نمایش «نه، نه، نه»
تغییر شرایط از ضرورتهای پوستاندازی انسان عصر حاضر است
امیرعباس رنجبر نویسنده و کارگردان نمایش «نه، نه، نه» در گفتوگو با ایران تئاتر بیان کرد: بنابر پیش رفتن زمان انسانها، شرایط، اتفاقها و جوامع بشری تغییر خواهند کرد. اما باید اذعان کنم که مسائلی به شکل ثابت در نهاد بشریت چون عشق، دوست داشتن، نفرت، کینه، حسادت وجود دارد. حال این عنوانها و خصوصیتها باعث بروز اتفاقهایی چون جنگ، ازدواج و... در کشورها و جوامع انسانی خواهند شد.
امیرعباس رنجبر از جمله نویسندهها و کارگردانهایی که علاقه زیادی به ادبیات دارد که جهان نمایشهای خود را با در نظر گرفتن این موضوع شکل داده است. او با آنکه بیش از بیست سال است که در حوزه خبر و روزنامهنگاری فعالیت دارد دورههای مختلفی را نزد هنرمندان قابل توجهای چون مرحوم حمید سمندریان، محمد یعقوبی، محمد چرمشیر، سهراب سلیمی، ناصر تقوایی را در زمینههای نویسندگی، کارگردانی و بازیگری تجربه کرده است. او نگارش مجموعه داستان «زنها مدرن میشوند»، مجموعه نمایشنامه «اینجا پایان دنیا است»، مجموعه « اینجا چراغی روشن است» را برعهده داشته است. نمایشهای «لایک»، «شرط ازدواج آمیرزا»، «هیچ جا آب نیست» و «نُه، نُه، نُه» از جمله آثار نمایشی هستند که رنجبر روی صحنه برده است. همچنین این نویسنده تاکنون فیلمهای کوتاه و مستندی چون «سکه»، «تلاش برای آبادانی»، «ایستا» را در مقام کارگردان تولید کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «نُه، نُه، نُه» که در اردیبهشت ماه در خانه نمایش مهرگان – ساعت 18 روی صحنه میرود گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
پرداختن به معضلات و آسیبهای اجتماعی دلایل و رویکردهایی دارد که به آنها اشاره شود. از نگاه شما نویسندگان و کارگردانهای تئاتر با چه شاخصهایی اتفاقهای اجتماعی را مورد کنکاش قرار میدهند تا به هدف خود برسند؟
معضلات و آسیبهای اجتماعی در جامعه رخ میدهد را میتوان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. حال در این مجال آسیبهایی که با روح و روان، ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه بشریت مربوط است مورد توجه هنرمند قرار میگیرد. لذا به نوعی شاخکهای یک هنرمند را تحریک میکند. البته این موضوعها همیشه برای بنده بعنوان دغدغه تلقی شده است و درباره آنها سعی کردهام از زاویهای دیگر نگاه اندازم و چنین موارد را به چالش در آورم تا متوجه شوم چگونه میتوان به شکل متفاوتی آنها را بیان کرد. بنابراین بررسی موشکافانه مواردی از این دست میتواند راهگشا باشد برای مردم جامعه که با تفکر آنها را دنبال کنند.
آیا این نگاه و تصمیم پتانسیل آن را دارد که مخاطب را تا اندازهای متوجه کند که چه رویدادهایی در جامعه شکل میگیرد؟ ضرورت این باور و ارائه تا چه اندازه میتواند تحت تاثیر واقعیتها قرار بگیرد؟
باید بدانیم که شخص مخاطب کامل در جریان موضوع قرار دارد و لزومی ندارد که به او آگاهی برسانیم که درباره موضوعی اجتماعی اثری تولید شده، زیرا مسائل از این شکل را او در جامعه لمس میکند. لذا هر موضوعی که اتفاق میافتد به ساختار اجتماع بسط داده شود سالهای زیادی درباره آن بحث خواهد شد که مردم در ارتباط با آن موضوع دخالت دارند. حال اینکه به چه شکلی میتوان این موارد را به مخاطب ارجاع داد راهش آن است که از طریق نمایش و همذاتپنداری که ایجاد میشود با سوژه ارتباط برقرار کند. مخاطب زمانی که حس کند از زبان خودش واقعیتها را انعکاس میدهید در ضمیر ناخودآگاه خودش خوشحال خواهد شد که یک عرصهای از هنر به مسائل جامعه میپردازد و باید اشاره داشت که این اتفاق را هنر تئاتر به راحتی میتواند گسترش بدهد.
آیا فرهنگسازی درباره این معضلات و مشکلات در عرصه تئاتر قابلیت آن را دارد که راهگشایی برای نسل امروز و فردا باشد؟ دغدغه هنرمند باتوجه به رخدادهای اجتماعی با چه اصولی میتواند ارائه شود؟
بله. هنر تئاتر این قابلیت را دارد که معضلات و مشکلات را برای راهگشایی نسل امروز و فردا ترتیب بدهد، زیرا تئاتر با ذات انسان عجین شده است. در واقع ما از زمان خلقت انسان و زندگی بر روی کره زمین شاهد آن شدهایم از آثاری که به جا مانده متوجه خواهیم شد که انسانهای اولیه هم از نگاه خود به هنر تئاتر علاقهمند بودهاند و با زبان اشاره و حرکات پانتومیم به یکدیگر مفهومی را بازگو میکردند. البته از حجاریها و نقاشیهایی که در غارها و کوهها کشف شده متوجه میشویم که برای انتقال موضوعی از هنر استفاده شده است. حال کمی که جلوتر میآییم این مسئله در یونان باستان و ایران باستان هنر تئاتر وجود داشته و این پتانسیل در بطن آن موجود بوده است که معضلات درونی انسان مورد پردازش قرار بگیرد و در واقع انسان را بیشتر با خودش آشنا کند. لذا اگر نمایشنامههای برتر جهان را از زمان یونان باستان تاکنون را مورد مظالعه قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که همه آنها حرفی برای گفتن دارند و در زمان اکنون که این آثار روی صحنه میآیند مخاطب خود دارند که دلیلش ارتباط درست با مخاطب است.
در نمایش «نه، نه، نه» به معضل کودک همسری که عنوانی قابل اشاره در سراسر جهان است پرداخته شده که معایب بسیاری را از جهت انسانی شامل میشود. دلیل آنکه این حوزه را مورد توجه قرار دادهاید چیست؟ آیا این تصمیم تنها معنای واکنش به شرایط اکنون است؟
دلیل آنکه این موضوع را انتخاب کردهام به دلیل شرایط اکنون و اینکه چنین موضوعی در جامعه وجود دارد نبوده است. بنده در سال 90 طرح یک صفحهای این نمایشنامه را در خانه هنرمندان که کارگاهی برقرار بود با حضور محمد یعقوبی که بر اساس داستان کوتاه «هیوا» مرحوم علی اشرف درویشیان نوشتهام. البته سال گذشته در نمایشگاه بینالمللی کتاب نیز این نمایشنامه توسط انتشارات نظامالمک به چاپ رسید. حال موضوع نمایشنامه همراهم بوده تا آنکه شرایط فراهم بعد از تمرینهای بسیار سخت این اثر را روی صحنه آوریم.
در جهان متن این نمایش ما با دورانی روبرو میشویم که برگرفته از تاریخ است. تاریخی که در آن مخاطب متوجه ریشهدار بودن اتفاقهایی خواهد شد که تاکنون ادامه پیدا کرده است. تصور میکنید نشان دادن وجه تاریخی چه مزایایی برای آگاهی مخاطب فراهم میکند؟
انتخاب وجه تاریخی این نمایش دلایل مختلفی دارد. حال باید اشاره داشته باشم که در علم روانشناسی «آرکی تایپها» موضوع روز در بحث روان درمانی و خودشناسی است. یعنی آنکه روانشناسها شخص را مورد واکاوی قرار میدهند و مراجعهکننده خود را متوجه میکنند که چه ویژگیهای مثبت و منفی در درون خود دارد. خوشبختانه این اتفاقها در جهان متن این نمایش به خوبی نمایان است و شخصیتها جایگاه خودشان را باتوجه به موضوع حساس کودک همسری پیدا کردهاند.
پرداختن به جامعه زنان و مسائل این انسانها یکی از عنوانهای مهم این اثر است که به ازدواجهای زودهنگام در سن پایین اشاره دارد که به طبع تبعاتی مخرب در آینده آنها به وجود میآورد. حال این اتفاق را با چه ترفندهایی در جهان متن نمایش دخالت دادهاید تا بتوانید این سوژه جهانشمول را به تصویر در آورید؟
تصور میکنم پاسخ این سوال را باید از نگاه و باور مخاطب دانست. زیرا این مسئله کاملا به باور مخاطب بستگی دارد که آیا توانسته از دیدن این نمایش موضوعی که به آن اشاره داشتهاید را درک نماید یا خیر.
شخصیتپردازیهای این نمایش تحت تاثیر شخصیت زنانی است که در زمان یونان باستان حضور داشتهاند. علت آنکه به این برهه از تاریخ و اتفاقهای آن پرداختهاید چیست؟ آیا از نگاه شما شرایط آن دوران با زمان اکنون موازی و برابر است؟
باید بگویم که بنابر پیش رفتن زمان انسانها، شرایط، اتفاقها و جوامع بشری تغییر خواهند کرد. اما باید اذعان کنم که مسائلی به شکل ثابت در نهاد بشریت چون عشق، دوست داشتن، نفرت، کینه، حسادت وجود دارد. حال این عنوانها و خصوصیتها باعث بروز اتفاقهایی چون جنگ، ازدواج و... در کشورها و جوامع انسانی خواهند شد. لذا شکل بروز این مسائل تفاوتهایی به دلیل مباحث روز داشته و انتخاب اساطیر یونان باستان دلایل قابل توجهای دارد که در جهان متن منعکس شده است.
شخصیتها در این اثر با دیدگاه در باب نقد و آگاهی رسانی در صحنه حضور دارند که بعنوان راوی مسائل تحت تاثیر عنوان اصلی یعنی کودک همسری را در روایتی شرح میدهند. آیا این روال میتواند با لحن ادبیات کهن که در اختیار دارد شرایط اکنون که زبانی دیگر را به درستی شرح بدهد؟
بله، این امکان وجود دارد. آثار ادبی که گذشتگان برای جامعه و مردم اکنون بر جای مانده است همان طور که میدانید زبان و نثر ادبی داشته و همچنان هوادارانی با خود به همراه دارند. آثاری که در سراسر جهان چون حافظ، سعدی، شاهنامه و آثار عطار چاپهای مجدد میشوند. لذا این موضوع سنخیتی ندارد با اینکه مخاطب ارتباط برقرار کند یا خیر. زمانی که لحن روان باشد مخاطب میتواند به جهان اثری علاقه نشان بدهند. البته مخاطبها نسبت به انتخاب این زبان ابراز خشنودی کردهاند و اشاره داشتهاند که چه اندازه شخصیتها باتوجه به زبان اثر و استفاده از الهههای یونان باستان باوقار هستند.
خرده پیرنگهایی که در ساختار اصلی جهان متن و اثر وجود دارد یکی دیگر از کاربردهایی است که مقوله زمان و مکان را هدایت میکند. حال وجود چنین طراحی بیشتر متاثر از رخدادهای اجتماعی است و یا صرفا جامعه زنان را با ناملایمتیهایی که در حقشان شده به تصویر میکشد؟
بحث جامعه زنان بخشی از جهان متن این نمایش است و در سوی مقابل مرد یا مردانی و همچنین سنتهایی وجود دارند. البته خرده داستانهایی در این نمایش رخ میدهد که بعد از عبور از آنها به موضوع کلی خواهیم رسید. معتقد هستم توجه به دیالوگها بسیار دارای اهمیت است. بنده این نمایش را اثری دیالوگ محور میدانم تا آنکه تعریف نمایشی بازی محور قلمداد شود.
علت آنکه در بخشی از نمایش یعنی نیمه پایانی اثر جریان و مسیر روایت به دوران اکنون نرسید و تا انتها شخصیتها و واگویههای آنها در یونان باستان ادامه داشت چیست؟ آیا این امکان نباید میسر میشد که شخصیتهایی با داشتههایی امروزی روی صحنه دیده شوند؟
باید بگویم که درباره این نگاه فکر و اندیشهای بود که اپیزود آخر را به دوران اکنون و معاصر برسانیم، اما بنده در مقام نویسنده و کارگردان دلایل دراماتیکی دارم. حال باید اشاره کنم که آن پایان در زمان حال شاید داستان و موضوعی را طلب کند که درباره دختری باشد که در عصر حاضر زندگی میکند و اتفاقهایی برایش پیش آمده باشد که روایتی مجزا دارد. لذا با این توضیح که این داستان با ساختاری اساطیر یونان پایانی جز آنکه مخاطب در نمایش میبیند نمیتوانست داشته باشد.
فرم و محتوا در این اثر هم راستای یکدیگر در درام پیش میروند و حتی در لحظاتی فرم بیشتر خود را نشان میدهد. علت این تصمیم را بیشتر باید مربوط به فضاسازی اثر دانست و یا کلبدی که شما در مقام نویسنده و کارگردان برایش متصور بودهاید؟
بله. به طور حتم مقوله فرم در این نمایش حائز اهمیت بوده است و طراح حرکات، میترا مسائلی بسیار کوشیدهاند که طراحی خود را هم راستا با موضوع نمایش پیش بگیرند. البته باید اشاره کنم که حرکات فرم چه در موضوع شادمانی و چه در موضوع جنگ هر کدام هدفی مختص به خود را داشتهاند که داستانی مجزا برای بازگو کردن همراه داشتهاند.
عنوان نمایش یکی از نکاتی بوده است که تعلیق جهان اثر را از ابتدا برای مخاطب پیش میآورد. علت نامگذاری بر چه مبنا صورت گرفته است؟
لازم است یادآوری کنم نام این نمایش «نُه، نُه، نُه» بوده است که بنابر دلایلی نام نمایش به «نَه، نَه، نَه» تغییر پیدا کرد. اما از نظر بنده به دلیل آنکه با این طرح ارتباط خاصی دارم و با آن زندگی میکنم عنوان نمایش معنای همان نه ماه، نه روز و نه ساعت بعد را میدهد.
تبعیض جنسیتی تا چه اندازه در کالبد اصلی روایت و نمایش دخالت داشته است؟ آیا این موضوع هم به مسئله کودک همسری ارتباط مستقیم دارد؟
موضوع اصلی این نمایش تحت تاثیر موضوع کودک همسری است. اما برداشتهای دیگری پیش آمده و خواهد شد که در ذهن نویسنده وجود نداشته باشد که معنای «هرمونوتیک» میدهد. بله، از داشتههای جهان این اثر بحث تبعیض جنسیتی، بحث تساوی حقوق زنان و مردان و... را میتوان برداشت کرد که برایم در اولویت نبودهاند. البته برای بنده به طور ویژه بحث کودک همسری و نگاههایی که نسبت به این موضوع از جامعه زنان و جامعه مردسالار مهم بوده است.
گفتوگو از کیارش وفایی