در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «شربت سینه» به کارگردانی رسول کاهانی

ضرورت تغییر، کنشی عینی برای درک واقعیت است

ایران تئاتر، کیارش وفایی: تغییر شرایط در هر زمان و با هر دلیلی نمی‌تواند کارساز و مفید باشد. شاید آن سکون از نگاهی دیگر تغییر را معنا کند و یا خلاف جهت بودن بتواند راهی نو را پیش روی انسان قرار بدهد. اصولا تجربه نو در شرایطی که همه چیز رو به پایان می‌رود جذابیت‌های خودش را دارد، اما تغییر در عین آگاه بودن به شرایط مناسب اکنون کمی دور از انتظار است. انسان‌ها همیشه تلاش می‌کنند که رویه‌ تازه‌ای را پیش بگیرند، اما گاهی محال است.

جهان انسان‌ها بر اساس پیچیدگی‌ها و هزار توهای خود از نگاهی زیبا و از زاویه دیگر عاری از هر اشتیاق برای همراهی کردن است. انسان‌ها می‌کوشند تا بنابر دلیل یا اتفاقی موضع خود را در هر شرایطی که باشند تغییر داده و به سویی دیگر بروند که شاید اوقاتی متفاوت را تجربه کنند. حال غافل از آنکه این جابه‌جا شدن‌ها نه تنها معیار پیشرفت و درک بهتر نیست، بلکه تله‌ای بزرگ برای روبرو شدن با اتفاقی خاص است. لذا دلیل رویارویی انسان‌ها با یکدیگر در شرایط متفاوت رابطه‌ای بس دراماتیک است، زیرا در آن ارتباط یک شکل از زندگی، چند شکل از نوع رفتار و نمونه‌هایی از گفت‌وگو شکل می‌گیرد که جهان درون و بیرون هر انسانی را تا اندازه‌ای نمایان می‌سازد. بنابراین کانون جامعه جایگاهی است که در آن همه چیز به شکل عیان معماگونه خواهد بود. حال این مسئله سبب می‌شود تا هر فردی برای خودش آینه‌ای از آن توده انسانی باشد که تبعات، اهداف و شاخص‌هایی را نشان بدهد. اهمیت آنکه در انواع مدیوم‌های هنری انسان بعنوان یک کنش موثر عمل می‌کند این ماجرا را تعریف می‌دهد که جامعه بی‌شک در یک تعامل حساب شده بین فرد و جمع گردش دارد و هیچ چیز خارج از این دایره نخواهد بود. اصولا ضرورت ارتباط، انتخاب، تشریح روش، شیوه و تصمیم نهایی آن است که انسان از نقطه الف به نقطه ب رسیده و حرفی نو برای گفتن داشته باشد. در واقع تغییر موقعیت یا شکستن موضعی که انسان دائم آن را تجربه می‌کند نیز همچون راه رفتن روی طنابی باریک قلمداد می‌شود. در کل زندگی با مسائل خود نوعی دگرگونی دائمی همراه دارد که انسان را در هر لحظه‌ای که بخواهد غافلگیر می‌کند.

نمایش «شربت سینه» بنابر خواسته و ضرورت‌هایی که مدنظر دارد سعی می‌کند تا تمایزهای جهان انسانی را با فرمول‌های مشخصی به تصویر در آورده و از ابتدا قراردادی با مخاطب داشته باشد که هر چه در صحنه این نمایش می‌بیند تنها در آنجا رخ خواهد داد. حال با این خط فرضی و تعیین حد و مرزها جهان متن داشته‌های خود را که بسیار به ارتباط بین شخصیت‌ها وابسته است با دقت تشریح می‌کند. در واقع وجود این شرایط وام‌دار آن است که همه چیز با در نظر گرفتن جزئیات در خدمت کلیتی باشد که فاصله اندکی با یکدیگر جهت شرح روابط و لزوم آشنایی دارند. لذا چنین تصمیم و دیدگاهی مستلزم آن خواهد بود که فضای نمایش محلی برای برون‌ریزی‌های لحظه‌ای یا هدفمند تلقی شود. جهان متن در کلیت این اثر نیز با روشی غیرمعمول به خواستگاه شیوه اجرایی مربوط است، زیرا ترکیب لحن، دیالوگ‌ها، فرم و محتوا چرخشی دورانی داشته و حد و مرزها با شاخص‌هایی که از فرم تبعیت می‌کنند پیش می‌روند. حال دلیل این تصمیم آن است که رویکرد نو که تحت تاثیر تئاتر تجربی است بیش از پیش در مقابل چشم مخاطب به تصویر کشیده شود تا او بنابر یافته‌های خود آگاه باشد که شخصیت‌ها با چه متر و معیاری هویتی برای خود در جهان نمایش ساخته‌اند. البته این موضوع اشاره به آن خواهد داشت که نویسنده و کارگردان نمایش قصد دارد تا بازیگرها در ابتدا ارتباط خود را از طریق دیالوگ پیش بگیرند و سپس با شیوه اجرایی که در اختیار دارند شرایط را برای در هم آمیزهای سایر لازمه‌های این اثر مهیا کنند.

در نیمه ابتدایی نمایش، دیالوگ‌ها از سوی شخصیت‌ها به شکل بریده، سریع و نامفهوم ادا می‌شود که مخاطب با حرکت‌ بدن آنها متوجه می‌شود چه مفهومی در پس آن دیالوگ قرار دارد. همچنین در نیمه ابتدایی حرکت بازیگران، رفت و آمد آنها در صحنه نمایش و نوع کنش و واکنش تا اندازه‌ای هدف را تعریف می‌دهد. تاکید بر حرکات بدن، نوع جا به جا شدن شخصیت‌ها و هیجان مشخصی که سرعت کنش و واکنش آنها را بالا می‌برد جزو لازمه‌هایی به شمار می‌آید که معرف جهان بی‌قاعده انسان‌های امروز است. شخصیت‌های زن با نام‌های مردانه خطاب می‌شوند و واکنش‌ها با در نظر گرفتن مسائلی از این دست رخ می‌دهد. حال تبعیت نکردن از قاعده‌های معمول یکی دیگر از مسائلی است که به عمد در جهان اثر وجود دارد. در واقع این هدفمند بودن بی‌قاعده با فضاسازی و بخصوص طراحی صحنه ارتباط  مستقیم دارد. زیرا در این نمایش شکل طراحی صحنه به نوعی جایگاهی بالاتر از شخصیت‌ها و سایر داده‌ها دارد به طوری که هویت دکور سمت و سوی رفتار بازیگران را معین می‌کند. بازیگرها بنابر نوع ارتباط خود با متریال و دکور نمایش روایت‌های خود را مقام راوی شرح داده و در ازای کنشی با واکنش شخصیت یا شخصیت‌های دیگر روبرو می‌شوند. در انتهای نیمه اول اثر خرده پیرنگ‌ها با ریتم بالا و پیوسته پیش می‌روند به طوری که هر اتفاق پیش زمینه اتفاقی دیگر است. لذا این مینی‌مال بودن محتوا در روایت یکی دیگر از آن کنش‌های نوگرایانه کارگردان است. البته در این میان وجود دانای کل، دوربین‌های مداربسته، شکل ارتباط‌ شخصیت‌ها نیز از جمله مواردی هستند که از دیدگاه صاحب اثر پیروی می‌کنند.

لذا ریسک پذیری نویسنده و کارگردان نمایش «شربت سینه» او بر آن داشته تا دست به کشف بزند و مخاطب را با قانون‌های خود به تماشای اثرش دعوت کند که این موضوع هم می‌تواند عده‌ای را موافق و نیز عده‌ای را مخالف در مقابل او قرار بدهد.  بنابراین شکستن موقعیت‌های نمایشی و تغییر شرایط در لحظه از جمله موارد کاربردی و موثری است که مخاطب را بیشتر ترغیب به همراهی و کشف می‌کند که این موضوع در نیمه پایانی به مراتب بیشتر قابل درک است که همه چیز به حالت واقع‌گرایانه هدایت می‌شود.

 

 




مطالب مرتبط

نظرات کاربران