در حال بارگذاری ...
شراره رخام در گفت‌وگو با ایران‌تئاتر بیان کرد

بازی در تئاتر در اصطلاح آچار کشی یک بازیگر است

ایران‌تئاتر: دو زن و یک مرد و یک خیانت انجام شده، یک قتل و نابودی زندگی دو نفر دیگر و سقط شدن جنینی روایت اجتماعی تلخ واقع گرای سمیه مهری از اجرایش است. شراره رخام بازیگر با تجربه سینما و تلویزیون و تئاتر در قالب یک نقش خاکستری قربانی، بازی روان و درستی از خودش ارائه می کند. رخام در سال های اخیر حضور پررنگی در تئاتر دارد و چندی پیش نمایش موفق سیاست سوختن شربت خانه و سال قبل هم نمایش کژدم را بازی کرد.

شراره رخام در سینما و تلویزیون کارنامه پرباری دارد و در کارهایی نظیر دختران انتظار، کلانتر، عروس کاغذی، سمفونی تاریک، تلگنر و شب آفتابی به ایفای نقش پرداخته است. نمایش قهوه برزیلی به کارگردانی سمیه مهری و نویسندگی کامران شهلایی که خرداد و تیر ماه راس ساعت 21:30 در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه می‌رود. قهوه برزیلی، داستان دو دوست صمیمی است که بعد از مدت‌ها همدیگر را ملاقات می‌کنند اما این ملاقات حقایق دردناکی را برملا می‌کندشراره رخام، علی شیری، سهیل محزون و سمیه مهری در نمایش قهوه برزیلی ایفای نقش کرده اند. فریدا صفاییان(طراح گریم)، آرش روحی(طراح موسیقی)، آتوسا قاضی(طراح لباس)، الهه حاجی‌زاده(مشاور رسانه)، گیتی شاکری(روابط عمومی)، فرشته سهی(مسئول هماهنگی)، شکوفه بابایی(دستیار کارگردان)، سحر طباطبایی(منشی صحنه)، فرشید ابوالحسن‌زاده(مدیر صحنه)، مهدی اسدی(طراح پوستر)، امید راهور(طراح تیزر) و غزاله عنایتی و آرزو پاشا (عکاس) دیگر عوامل این نمایش هستند. با شراره رخام درباره حضورش در نمایش قهوه برزیلی و ابعاد شخصیتی مونا گفت وگویی انجام داده ایم.

 

مونا شخصیتی که بازی می کنید زنی ملموس، مابه ازا دار، تحصیل کرده و متعلق به طبقه متوسط اجتماعی روبه بالا است. برای شما این شخصیت چه ویژگی هایی داشت؟

شخصیت مونا مابه ازای زیادی در جامعه امروز ایران دارد و موناهای نوعی بسیاری وجود دارند که دچار خلاهای عاطفی هستند و برای پر کردن این خلا عاطفی شاید مرتکب کار اشتباهی بشوند که خودشان هم به نادرست بودنش اذعان دارند.

 

شما مونا را قربانی می دانید و یا گناهکار؟

قربانی خلاهای عاطفیش است و در رابطه ایجاد شده او تبدیل به قربانی می شود؛ البته او هم بی تقصیر است و عملکردش جای نقد دارد او چشمش را روی واقعیتی می بندد و در اصل خودش را فریب می دهد و وارد رابطه با فرید می شود.

 

آیا فرید برای جلب توجه او اغواگری می کند؟

فرید اغواگری را با شناختن نقطه ضعف مونا شروع می کند و مونا مقهور ضعفش می شود. مونا در چنین فرایند و اتفاقی چشمش  را روی واقعیت می بندند و به خودش حق می دهد با فرید وارد رابطه بشود. در دو بخش نمایش عنوان می کند که فرید و ژاله علاقه ای به هم ندارند و با مطرح کردن این حرف می خواهد خودش را تبرئه کند و وجدانش آرام شود.

 

در انتهای نمایش هم ژاله به مونا می گوید فرید بعد از مدتی از با تو بودن خسته می شود و ولت می کند؟

موقعی که یک نفر در اوج احساسات قرار دارد معمولا این حرف و هشدارها را مورد بی اعتنایی قرار می دهد و در اصل نمی خواهد حقیقت را بشنود. مونا موقعی که متوجه مخالفت با کار اشتباهش می شود آن را به حساب دروغگویی و حس حسادت ژاله قرار می دهد. مونا با قطعیت معتقد است که رابطه مونا با فرید قبل از ورود او به زندگیشان دچار چالش شده است.

 

یا مونا را می توانیم آدم شکست خورده ای بدانیم؟

بله، مونا در بعد عاطفی زندگیش ناموفق است و در بعد شغلی یک مترجم و نویسنده درجه یک و توانا است. مونا در جایی از نمایش بعد از آمدن به خانه ژاله می گوید: از دست آدم هایی که از من یک چیز مشابه را انتظار داشتند خسته شده بودم. موقعی که فرید را می بیند او را با سایرین متفاوت می داند. او مردی عاطفی و به شدت ابرازگری است و مونا هم همیشه دوست دارد کسی مدام به او بگوید دوستش دارد. فرید با ورودش به زندگی مونا این خلا را پوشش می دهد و معتقدم ورود فرید به زندگی مونا خیلی گستاخانه است و مونا ابراز می کند: تو تنهایی من و همه چیز را بر هم ریختی.

 

معمولا زن های تنها خیلی سریع گول حرف های خوش و آب رنگ مردان می خورند؟

مونا می گوید تمام زندگیش ترجمه و کتاب بوده است و با مردی به نام پیام از طریق ایسنستاگرام در خارج از کشور ارتباط داشته است و البته رابطه از راه دور به هیچ وجه خلاهای عاطفی او را از بین نمی برده است.

 

به نظر می رسد در دو بخش سورئال و رئال نمایش تلاش کردید بازیتان متفاوت از هم باشد؛ این روند چگونه شکل گرفت؟

در بحث طراحی کاراکتر به این تفاوت در نوع بازی فکر شد. احساس کردم در بخشی که سورئال است و مونا به صورت مونولوگ بازی دارد و در این بخش همذات پنداری با تماشاگر هم وجود دارد باید جنس بازی به سمت ساختاری درونی تر برود. مونا در این فضا در وهمی قرار می‌گیرد و از حسرت و دردی می گوید؛ بنابراین در این فضا بخش شکست خورده مونا را متوجه می شویم و به نوعی کودک بهت زده درونش بروز و ظهور پیدا می کند.

 

برخی از شغل ها در شخصیت پردازی کاراکتر نقش مهم و کلیدی دارند؛ شغل مترجمی ژاله در بحث شخصیت پردازی او چه نقشی دارد؟

مونا به دلیل اینکه مترجم است و کتاب های زیادی با کارکترهای بسیار را ترجمه کرده است، بنابراین دنیاهای شخصیتی این آدم ها را تجربه می کند.

 

آیا این رویه باعث خیالبافی او نمی شود؟

خیالباف نیست. مونا با این ویژگی چند وجهی می شود و هر تیکه از ابعاد یک شخصیت در او رسوب می کند و وجوهات درونیش پر رنگ می شود. او جایی عاشق ژاله است و در دیدار مجددشان بعد از سالها از او قول می گیرد که دیگر از هم دور نشوند. در اول نمایش متوجه پایبندی او به ارزش ها می شویم و به اصولش وفادار است و از ارتباط با مرد غریبه اجتناب می کند. بتدریج با به میان کشیدن بحث داستان نویسی توسط فرید که خیلی هوشمندانه و فریبکارانه است و سپردن ترجمه اش به زبان فرانسوی به مونا انگاری او را فریب می دهد و قلاب فرید در دهانش گیر می کند.

 

در دو سه ساله اخیر در تئاتر حضور پر رنگی در دارید؛ بازی در تئاتر برایتان چه ویژگی هایی دارد؟

اخیرا در نمایش سیاست سوختن شربت خانه بازی داشتم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و چند باری اجرایش  تمدید شد و در تماشاخانه های دیگر هم روی صحنه رفت. بازی در تئاتر در اصطلاح آچار کشی یک بازیگر است. یک بازیگر با حضور در صحنه با کمترین فاصله با تماشاگر مشغول بازی است و اصلا فرصت اشتباه کردن ندارد؛ بنابراین بازیگر باید قابلیت‌ها و توانش را ارتقا ببخشد.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 

 




نظرات کاربران