در حال بارگذاری ...
گفت‌وگوی ایران تئاتر با مهدی کمیلی کارگردان نمایش «پنچری»

انسان امروز در دام بی اخلاقی گرفتار است

ایران تئاتر: تاثیر رفتارهای انسان جزو لاینفک بروز اتفاق‌ها و رخدادهای جهان معاصر است. کنشی که در ازای خواسته یا نیازی صورت می‌گیرد تا آنچه که پیش می‌آید دلیل موجه‌ای برای نمایان ساختن با خود به همراه داشته باشد. اهمیت تقابل انسان معاصر با رفتارهای درونی و بیرونی نیز از نشانه‌های دراماتیک بهره می‌گیرد که گاهی درصدد جبران و در اوقاتی میل به پیش رفتن دارد. بنابراین این رویارویی خود به شکل خاص تعریف انسان از زاویای گوناگون در مقوله بود و نبودهای نیازهای بشری است.

مهدی کمیلی سعی دارد با فراهم آوردن لحظات کنش‌مند در آثار خود مخاطب را بیشتر از آنکه خود تجربه کرده به جهانی هدایت کند که در آنجا اتفاق‌ها با ضرب آهنگی متفاوت پیش می‌روند. لحظاتی که در آن شخصیت‌ها بنابر خواسته درونی و یا بیرونی خود برون‌ریزی می‌کنند و یا بر اساس کمبودها ارتباطی از نوع دیگر را به نمایش می‌گذارد. پوست‌اندازی شخصیت‌ها با توجه به موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اند از دیگر مواردی است که این کارگردان تلاش دارد آن را تا اندازه‌ای مجاز نشان بدهد. کمیلی در ظاهر بازیگر در نمایش‌های «راز نقل آخر»، «کافه شوکا»، «کاش روزی»، «مرگ در می‌زند»، «پنچری» و در مدیوم تصویر در آثاری چون «کیمیا و خاک»، «برزخ»، «دور برگردان» و «آش ابودردا» حضور داشته است. همچنین این بازیگر نمایش‌های «غرب غم‌زده»، «عشق لرزه»، «مشنگ‌ها» و «پنچری» را در مقام کارگردان روی صحنه برده و فیلم‌های‌کوتاه «پرواز» و «سایه» را تولید کرده است. حال به بهانه اجرای نمایش «پنچری» که در تماشاخانه سپند ساعت 17:30 در تیرماه روی صحنه می‌رود گفت‌وگویی با وی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

 

تصور می‌کنید پرداختن به مسائل و داشته‌های جهان معاصر از نگاه نویسندگان بزرگ جهان که توسط کارگردان‌ها روی صحنه تئاتر به تصویر کشیده می‌شود چه مزایایی با خود به همراه دارد؟ آیا این کنش فرهنگی می‌تواند در باور و تصمیم مردم یک جامعه موثر باشد؟

بله، به طور حتم این کنش فرهنگی می‌تواند تاثیرگذار جلوه کند. زیرا ادبیات نمایشی جهان از محتوای غنی برخوردار است و اینکه توانایی یک نویسنده باتوجه به آنکه موضوعی جهانشمول در اختیار دارد را می‌توان در تمامی فرهنگ‌ها به نمایش بگذارد. با این توضیح که این شکل از بیان موضوع به نوعی دردی از آن فرهنگ و یا جامعه باشد. حال باید اذعان داشته باشم که این نگرش بسیار از نظر فرهنگی به مردم کمک می‌کند که بتوانیم از طریق روی صحنه آوردن نمایشی بتوانیم مخاطب با دیدی مناسب مسائل پیرامون خود را مورد بررسی قرار بدهند.

 

آیا دلیل این اتفاق می‌تواند به آن جهت باشد که مردم یک جامعه به طور مداوم نیاز دارند که هشدارهایی را از سوی افراد دیگری که با دیدی متمایز به جهان نگاه می‌کنند دریافت کنند و سعی در اصلاح و یا تقویت دیدگاه خود داشته باشند؟ مسئولیت هنر و هنرمندان در این زمینه چیست؟

بله، دقیقا این موضوع در جهان امروز مشهود و نمایان است، اما بنده در جایگاهی قرار ندارم که قصد آن را داشته باشم که با روی صحنه آوردن نمایشی سعی در اصلاح و یا هدفمند کردن دیدگاهی حرکت کنم. در واقع جهان هنر و هنرمند وظیفه دارند که تلنگر بزند، فرهنگ‌سازی کند و حرف‌هایی ناگفته‌ای را پیش روی مردم شرح بدهد. لذا در بعضی اوقات که مردم یک جامعه توانایی بیان کردن حرف‌هایی را در طول زندگی خود نداشته‌اند، هنرمند با زبان نمایش، فیلم و هر زبانی دیگری از جهان هنر بازگو آنها را به شکلی اشاره می‌کند. حال این روش از نگاهی دیگر بسیار به ارتقا فرهنگ و شعور جمعی یک جامعه یاری می‌رساند و به طور یقین هنر نمایش بسیار زیاد می‌تواند در دیدگاه و باور مردم تاثیرگذار باشد.   

 

حال با این نگاه مرزی بین مخاطب و هنرمند شکل می‌گیرد که به نوعی تفاوت‌ها و تفاهم‌های خود را بیشتر از گذشته متوجه می‌شوند. آیا این کنش و واکنش در شکل دادن یک نمایش که ذاتی آگاه به شرایط زمان معاصر دارد موثر است؟

بی‌شک کنش و واکنش یک نمایش نسبت به شرایط زمان خود تاثیر زیادی دارد. حال باید بگویم در این مدت که نمایش آغاز شده است حرف‌ها و نکاتی از متن آن به مخاطب منتقل می‌شود که برگرفته از مسائل انسانی و اتفاق‌هایی جامعه است که گاهی از آنها تا اندازه‌ای بی اطلاع بوده‌ایم و بازخورد مخاطب این موارد را با واکنش‌های مختلفی نمایان می‌سازد. یعنی آنکه آنها بعد از پایان نمایش اذعان می‌کنند که با درک محتوا تلنگری خورده‌اند و متوجه شده‌اند چه کارهایی را انجام داده‌اند که از صورت دادن آنها بی‌اطلاع بوده‌اند. لذا این کنش و واکنش‌ها تاثیرات زیادی در اذهان پیش می‌آورد که مخاطب آنها را بازگو می‌کند.    

 

نمایش «پنچری» که در آن رگه‌هایی از به نقد جهان اکنون و بخصوص مقوله اخلاق مداری انسان‌ها پرداخته است که به شکلی کلیت اثر را در اختیار دارد. علت علاقه نشان دادن به این ترکیب به دلیل مسائل روز جهان است و یا نمایشنامه «فردریش درونمات» شما را ترغیب به این انتخاب کرد؟

بنده به نمایش‌های «فردریش درونمات» جهان‌بینی و نوع تفکر این نویسنده علاقه دارم. نمایشنامه‌های درونمات نه تنها به اعتقاد بنده بلکه از نگاه سایر هنرمندان بسیار جهانشمول است، یعنی هر هنرمندی می‌تواند در نقاط مختلف دنیا با هر زبان و فرهنگی نمایشنامه‌ای از این نویسنده را روی صحنه نمایش بدهید که مخاطب از دیدن آن لذت ببرد و با اثر همذات‌پنداری کند. زیرا جهان‌بینی گسترده ذهن او بسیار گسترده است و تنها محدود به اقلیم و فرهنگ جامعه خود نیست. لذا با این تصور بسیار این موضوع جذابیت دارد که ما بتوانیم از نمایشنامه‌های ایشان بهره بگیریم که در تمام جهان حرف و هدفش یکسان است. بنابراین این داشته برایم اهمیت داشت و علاقه‌مند بودم که مخاطب ما این موضوع را به شکل تلنگر یا نشانه قلمداد شود که بتواند به چیزهای بیشتری فکر کند.  

  

مقوله اخلاق باتوجه به ذاتی که در اختیار دارد در هر جغرافیایی متفاوت جلوه می‌کند که مردم هر جامعه به آن به شکلی متفاوت باور دارند. حال این موضوع که محتوایی جهانشمول دارد را چگونه در اثر خود نظم داده‌اید که نگاه کلی با جزئیاتی متفاوت در شخصیت‌ها نمایان شود؟

معتقدم درست است که مقوله اخلاق در هر جغرافیایی متفاوت جلوه می‌کند، اما انسانیت در تمام جهان و فرهنگ‌ها به یک شکل معنا می‌شود. حال باید گفت که در تمام فرهنگ‌ها دروغ نادرست، دزدی عملی ناشایست و دورویی بی‌خردی است. لذا به این دلیل است که این گونه رفتارها نیز جهانشمول معنا می‌شوند. بنده سعی کرده‌ام در این نمایش به فضای جامعه خودمان هم نزدیک شوم، فضایی که امروزه در آن این شکل از اتفاق‌ها بسیار رخ می‌دهد و بسیار شاهد این موارد در بین مردم جامعه هستیم. حال نکته‌ای که مهم به نظر می‌رسد آن است که اخلاق و انسانیت در تمام جهان به شکلی واحد شناخته می‌شود، بنابراین اگر ما می‌خواهیم در فرهنگ مردم خودمان این تعریف را تغییر بدهیم این موضوع تنها متوجه این جامعه است و ارتباطی با تعریف این موضوع‌ها در جهان ندارد.  

 

شخصیت‌های نمایش «پنچری» جدا از نگاه مفهومی که در اثر وجود دارد به نوعی معرف جهان اثر هستند که با رفتارهای مختص به خود سعی دارند که جزئیات به مخاطب انتقال بدهند. آیا این رفتارها بنابر خصوصیات فردی و اجتماعی هر شخصیت نسبت به موضوع اصلی یعنی نقد اخلاق مداری طراحی شده و یا آنکه آنها با ورود شخصیت «تراپس» وضعیت خود را تغییر داده و از زاویه دیگر به مخاطب معرفی می‌شوند؟

خیر. شخصیت‌ها با ورود شخصیت «تراپس» وضعیتشان تغییر نمی‌کند. در واقع بنده با تعریف این شخصیت‌ها نمادی از درون شخصیت‌های واقعی که در سراسر جهان وجود دارند را به جهان اثر معرفی می‌کنم. شاید شخصیت قاضی در دنیای واقعی وجود داشته باشد که همچون شخصیت قاضی در این نمایش رفتار کند و یا دادگاهی وجود داشته باشد که مانند دادگاه نمایش حکم می‌دهد و قضاوت می‌کند. حال باید اشاره کنم بنده شخصیت‌ها را به نوعی طراحی کرده‌ام که هر کدام نمایانگر یک فضا و دنیای مختص به خود هستند تا زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند بتوانند جذابیت نمایشی و تاثیرگذاری  را برای مخاطب فراهم کنند.

 

دغدغه‌مند بودن شما در مقام یک کارگردان تئاتر تا چه اندازه تحت تاثیر مسائل انسانی و نقد شرایط موجود در موضوع‌های انسانی و اجتماعی بوده که نقش شخصیت «تراپس» را خودتان ایفا کرده‌اید؟

مسائل انسانی و نقد شرایط موجود برایم دغدغه به شمار می‌آید. حال چه خوب و دل‌انگیز که نمایشنامه «پنچری» فردریش درونمات این دغدغه را تا اندازه زیادی به سوی خنثی شدن هدایت کرد تا بتوانم به آن بپردازم. لذا حضور بنده در روی صحنه و ایفای نقش شخصیت «تراپس» به نوعی شاید تکمیل‌کننده این دغدغه بوده است.

 

طراحی صحنه و گریم‌های متفاوت در این نمایش از ابتدا به شکل تاکیدی به مخاطب نشان داده می‌شود تا آنها بدانند که جهان اثری که شاهد آن هستند وهم‌انگیز و عجیب است. علت این موضوع تا چه اندازه به شخصیت‌پردازی‌ها و لزوم کنش و واکنش آنها با خودشان و مخاطب ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم دارد؟

طراحی صحنه و گریم‌های متفاوت تا اندازه بسیار زیادی به شخصیت‌پردازی‌ها و کنش و واکنش شخصیت‌ها ارتباط دارد. نمایشنامه «پنچری» در خود فضایی واقع‌گرا را معرفی کرده است که در گونه نمایشنامه‌های رادیویی جذابیت‌های خاصی دارد که اتفاق‌های زیادی در آن رخ نمی‌دهد و تمام فضا در خانه‌ای عیانی روایت می‌شود. اما در این نمایش ما با شکستن فضا و تغییر موقعیت مکانی اثر به قبرستان و تبدیل کردن شخصیت‌های که روح آنها پیش روی مخاطب قرار گرفته است نشان می‌دهیم. لذا بخشی از طراحی تصویری و نمایشی این داستان است که برای مهم بود تا مخاطب با تصویر جدیدی روبرو شود و اینکه شخصیت‌ها به شکلی طراحی شده‌اند که کنش و واکنشی بین آنها با جذابیت بیشتری شکل بگیرد و حس بهتری را منتقل کند. البته این نکته را باید یادآور شوم که زمان خروج مخاطب از سالن برایم مهم است که او چه چیزی از جهان این نمایش با خود به همراه دارد.   

 

اطلاعات و داشته‌های جهان اثر از طریق دیالوگ‌هایی که بین شخصیت‌ها رد و بدل می‌شود به مخاطب انتقال پیدا می‌کند تا سایر موضوع‌ها به شکل بهتری قابل درک شود. ضرورت این تصمیم برای باورپذیری بیشتر صورت گرفته یا آنکه ساختار متن و لازمه‌های دراماتیک این فضا را طلب داشته است؟

باید اشاره داشته باشم بیشتر ساختار متن نمایشنامه و داستان این فضا را طلب داشت که اطلاعات و داشته‌های جهان اثر برای باورپذیری مورد توجه بنده باشد، البته در بعضی از زمان‌های نمایش نیز دیالوگ‌ شخصیت‌ها نیز موثر بوده است که مخاطب درک بهتری از فضای اثر بدست آورد.

 

شکل و جنس کمدی در آثار درونمات به نوعی است که تفکربرانگیز جلوه می‌کند که مخاطب در آثار این نویسنده زندگی را تراژیک می‌بیند و نداشته‌های آن است که شروع به خنده خواهد کرد. تصور می‌کنید این مسئله چه مقدار در جهان اثر شما و شخصیت‌های نمایش «پنچری» به باور رسیده است؟

بنده بسیار تلاش کرده‌ام تا تاثیر جنس کمدی که در آثار درونمات وجود دارد که در بعضی اوقات تلخی خود را دارد در باور و نگاه مخاطب شکل بگیرد. البته این نکته را باید از نگاه مخاطب جستجو کرد که شکل گرفتن این جنس کمدی در نمایش «پنچری» تا چه اندازه موفق عمل کرده است.

 

آیا رفتار شخصیت‌ها می‌تواند برگرفته از این موضوع باشد که در جهان معاصر انسان با اتفاق‌هایی که هر روز در سراسر جهان رخ می‌دهد آنچنان که باید و شاید متعهد نیست و به نوعی مرتکب بی‌اخلاقی می‌شود؟

بله، کاملا این برداشت درست است. در واقع ما در جهان این اثر قصد داشته‌ایم تا دقیقا این موضوع را به تصویر در آوریم که انسان معاصر آن طور که باید به اتفاق‌ها و رخدادهایی که روزانه در جهان به وجود می‌آید متعهد نیست و به نوعی در دام بی‌اخلاقی گرفتار می‌شود. لذا باید آگاه بود همیشه و در هر لحظه جهان انسان‌ها بی‌آنکه خودشان بدانند مرتکب جنایت‌هایی می‌شوند یعنی در مواقعی خودمان را پشت نقاب ندانستن و خواب پنهان می‌کنیم. لذا در این نمایش حرف ما کاملا برگرفته از نگاه و باور نویسنده این نمایشنامه و البته حرف انسانیت و اخلاق‌مداری در زندگی امروزی است که روزانه لازمه انسان بودن را فراموش می‌کنیم.   

 

ضرورت استفاده از میزانسن‌های شناور و گاهی تاکید بیشتر به جهت درک مخاطب بوده یا رفتار شخصیت‌ها؟

ضرورت استفاده از میزانسن‌های شناور و تاکیدی بیشتر به رفتار شخصیت‌های مربوط است و البته که نمی‌توانم بگویم که درک مخاطب مدنظر نبوده است. بلکه بیشتر درک مخاطب از اینکه اقلیم، فضا و جغرافیای داستان را کشف کند مهم بوده است. حال قصدم آن بوده با ترکیب تفاوت بین شخصیت‌های قاضی، دادستان، وکیل مدافع، جلاد، سیمونه و شخصیت تراپس رخ بدهد که تلفیق بین این دو گروه شخصیت بیانگر دنیای واقعی و غیرواقعی را تداعی کند تا تمایز این دو دنیا را مخاطب به خوبی متوجه شود.  

 

گفت‌وگو از کیارش وفایی




نظرات کاربران