در حال بارگذاری ...
پیشنهادهای هفته

نفرین قحطی زده گان، کلنگی قابل سکونت و چشم به راه میرغضب

ایران تئاتر- رضا آشفته: در این هفته نمایش هایی را دارم پیش رویتان قرار می دهم که هر کدام به گونه می تواند مورد رضایت واقع شود چون این اجراها در کل دیدنی و تامل برانگیز هستند و اگر ضعف هایی باشد که هست، خواه ناخواه در حدی نیست که به کلیت اثر ضربه وارد کرده باشد که در کل نشود آنها را دید.  

سه متن که شاخص اصلی اجراهای پیشنهادی این هفته خواهد بود، یکی کاملا ترجمه به نام «نفرین قحطی زدگان» نوشتۀ سم شپارد با ترجمه و کار اشکان خطیبی، «کلنگی قابل سکونت» نوشته سید سامان غیاثی که در فضایی خارج از ایران مسیر خود را دارد می پیماید اما حال و هوایش در هر جایی ممکن هست و سوم «چشم به راه میرغضب» که درواقع برداشت حسین کیانی از «در انتظار گودوی» ساموئل بکت هست.

 

نفرین قحطی زدگان

اشکان خطیبی دارد با اجرای «نفرین قحطی زدگان» بر خلاف آمد حضور بی رویه مبتنی بر ورود چهره ها و ناکارآمدی این حضور فقط برای کسب درآمد، به اصل و اساس قرار دادن تئاتر تاکید می ورزد. او با چهره های شناخته و ناشناخته تئاتری نمایشی را به صحنه می آورد که هم تولید محتوا می کند و هم از شکل درست و زیبایی شناسی اش غفلت نمی ورزد و این دقیقا همان نکات مطلوبی است که انتظا می رود در هر صحنه ای نمایان شود.

«نفرین قحطی‌زدگان» یکی از نمایشنامه‌های سه‌گانه شپارد در کنار «کودک مدفون» و «غرب حقیقی» درباره خانواده‌ آمریکایی است که حال و هوای آن به شکل عجیبی با وضعیت کنونی جامعۀ ما سنخیت دارد.

خطیبی که خود متن های سم شپارد را ترجمه کرده و با انتخاب یکی از این سه متن در پی اثبات خود این بار در مقام کارگردانی است که باید اصالت حضورش در صحنه را اثبات کند. او که دیگر نمی خواهد به هر قیمتی در سینما باشد، حتما به بازخورد هنرمندانه ای در مواجهه با آنچه از خود بروز می دهد رسیده است و دلش نمی خواهد در ریسک بزرگ دل در گرو هر آنچه غیر مرسوم هست، ببازد. او با دلدادگی به هنر تئاتر دارد حس و حال خودش را نمایان می کند و حتی در سال گذشته نیز در اجرای نمایش پزشک نازنین همین رویه را به دلیل حضور نخستین نوجوانان و تازه کاران کمی آماتوری تر ابلاغ کرده بود اما امسال نزدیک به یقین تر دارد اصرار بر شیوه ای از ماندگاری در تئاتر می کند که ضرورت خود این هنر گروهی و مردم گرا هست.

انتخاب متن یکی از مهمترین کارهای کارگردان است و نفرین قحطی زده گان نیز به درستی برای نقد یک وضعیت جهان شمول انتخاب و بنابر ایده های ناظر بر اوضاع میزانسن داده شده است. یعنی در متن استنباط می شود باید در صحنه نمایان شود که درواقع مخاطب خود را در آن بیابد و تحت تاثیر القاگری های موجود در آن قرار بگیرد.

پدر خانواده به دلیل دائم الخمر بودن و قمار کردن همه زندگی اش را از دست داده و او دیگر انگیزه و رویایی برای تداوم حیات ندارد. او خانه، باغ و مزرعه اش را به یک مرد صاحب میکده فروخته بی آنکه به دلیل بیماری و الکلی بودن صلاحیت این کار را داشته باشد. از این سو نیز مادر خانواده دارد با کمک وکیلی خانه را به فروش می رساند... پسر خانواده درصدد است که به بره بیمار رسیدگی کند و در تازه ای برای درشکسته خانه بسازد که جلوی همین طوری آمد و رفت دیگران را به این خانه بگیرد... دختر خانواده اما حالت یاغی گری یافته و برای آنکه انتقامش را از آن مرد میکده دار بگیرد به بارش هجوم می برد و پلیس او را دستگیر می کند و به بازداشتگاه می برد... بعد هم از آنجا می گریزد و به دنبال بخت خود عزم می کند که سر از مکزیک درآورد... همچنین پدر هم در یک روز به ناگاه تصمیم گرفته که امیدوارانه زندگی کند و دست از آن گذشته نامعلوم بردارد اما پلیس در پی اوست و به ناچار او هم قصد گریز به مکزیک را می کند و اما خانه از پای بس ویران هست.

در این نمایش خانواده به دلیل دائم الخمر بودن پدر و بدهی ها و عصبانیت هایش در حال فروپاشی است، بستر خانواده در این کنکاش اهمیت می یابد و در این روزگار، در تمام دنیا و به ویژه در جامعه خودمان خانواده با بحران های اساسی همراه شده است. و چه بهتر از این که شاهد این فروپاشی باشیم که این روزها آمار و ارقامش بیشتر و بیشتر می شود.

نمایش «نفرین قحطی زده­گان» با بازی آناهیتا درگاهی و میرسعید مولویان از چهره های شناخته تئاتری و همچنین حضور هامون سیدی، نورا پیدایش فرد، امیر پاکدل، بهتاش ساکنین و مسعود رمضانی در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است. این بازیگران با آنکه جوان و ناشناخته هستند اما به درستی گزینش و در چهارچوب شخصیت های مدر نظر متن دارند بازی می کنند. در این کار چهره های جوانی چون نورا پیدایش فرد و هامون سیدی به جامعه تئاتر معرفی و شناسانده می شوند.

در روزگاری که همه بی دلیل طراحی صحنه، لباس، حتی گریم و نور را نادیده می انگارند خطیبی خیلی با جدیت تمام از این عناصر دیداری برای بهبود کارش بهره برده است و برای ساخت دکور و چیدمان وسایل صحنه هزینه کرده است و همچنین از لباس و گریم و حتی نور به قاعدۀ صحنه و نیازش از این عناصر دارد بهره می برد.

 

کلنگی، قابل سکونت

نمایش «کلنگی، قابل سکونت» به قلم سیدسامان غیاثی و طراحی و کارگردانی سمن قناد قرار است تا 22 تیر، هر شب رأس ساعت 19 در سالن شماره یک تماشاخانه سپند رویی صحنه رود، نمایشی که به درستی یک کمدی اجتماعی و انتقادی است.

علی ابدالی، مریم نقیبی، هیراد محمدی، محمد نوحیان، سالار بابابیگلو، سارا بافقی، سام عبادی، نیل مهندسی، سوگند دیانی و حمیده هاشمی از جمله بازیگران جوانی هستند که در همدلی با هم و کارگردان دارند درست کمدی بازی کردن را یادآوری می کنند. شاید نتوانند خیلی بدرخشند که کم مایه و بی فروغ هم نیستند و انصافا روی خطووط درست و معنادار کمدی شان را سمت و سو می دهند.

یک خانواده شلوغ بی خانمان هستند. مستاجرانی که یکسال هست اجاره بها را نداده اند و حالا به دنبال این هستند که هر طور شده، جلوی صاحبخانه را بگیرند که آنها را از این کلبه استیجاری نراند. آنها در خانه دایی پدرشان زندگی می کنند که به جای جلب توجه باید از او بهراسند که نکند هر آن بهانه ای بیابد که آنها را بیرون بریزد و البته زیبایی کار هم در همین جاست که هر خان دایی یا باج با زدن زنگ یکباره به خانه اینها پا می گذارد و هر بار نیز اسباب بیرون انداختن شان هم فراهم است اما انگار جدال این خانواده بزرگ با دایی به نفع شان تمام می شود. در نهایت مادر خانواده بعد از داشتن شش فرزند صاحب یک دو قلو می شود که صاحب خانه خواهان همین دو قلو هست که به ازایش حتی حاضر است خانه را به نام پدر آنان کند اما اینها با سماجت فرزندان را می خواهند و حاضر به بخشیدن آنها به صاحب خانه یشان نیستند که این خود دیگر مهمترین دلیل برای بی خانمانی شان خواهد شد.

یک کمدی موقعیت که این روزها از زبان حال اکثریت ایرانیانی است که هنوز هم صاحب خانه نشده اند و با هر فلاکتی در این گرانی ها باید اجاره خانه هایشان را پرداخت کنند بی آنکه بتوانند از پس زندگی خود برآیند. این همان نابرابری های حاکم بر جهان دو گانه دور از همی است که اسباب زحمت بسیاری را در جهان فراهم کرده است و در این متن هم سعی شده که مساله جهان وطنی به نظر آید اما نشانگانی هم هست که می شود به راحتی تطبیق این بی خانمانی را در هر جایی حتی ایران و تهران خودمان نیزدید و درک کرد. این نمایش خیلی می خنداند اما لوده و بی چاک و دهان نیست چون خانواده در چهار چوب اخلاقیات پرورش یافته اند و با کمترین بی احترامی در حد شما و تو نیز بازخواست می شوند با تکرار سه باره کلمه ی بی تربیت، بی تربیت، بی تربیت!

 

چشم به راه میرغضب

اگر نمایشنامه در انتظار گودوی ساموئل بکت را خیلی دوست دارید، حتما اجرای نمایش چشم به راه میرغضب نوشته، طراحی و کار حسین کیانی را ببینید. البته این متن کیانی یک برداشت بسیار آزاد هست و فقط تطابقی بین شخصیت های این دو متن در ظاهر قضیه هست و در باطن هر دو مسیرهای متفاوتی را می روند. متن بکت فلسفی و ضد سیاسی است و متن کیانی کاملا سیاسی و اجتماعی است و دارد وضعیت انسان امروز و این روزها را مورد بررسی قرار می دهد. هر چند متن بکت در ظاهر بی تاریخ، جغرافیا و فرهنگ مشخص است اما در باطن با خود دو جنگ جهانی اول و دوم در اروپا را دارد و دو سه سده بی خدایی و حاکمیت انسان بدون توجه به آنچه باید معنا و اساس زندگی باشد و این اومانیسم افسار گسیخته که خودخواهی ها و تکبرهای بشر را رقم زده و حالا همه قدرت خود را در داشتن تسلیحات و سربازهای تا دندان مسلح را به رخ می کشانند و این گونه باید با این دارندگی ها و برازندگی ها در قضیه برتری نژادی خود را اثبات کنند و حالا انسان دچار بطالت شده و بکت در بیغوله و در حاشیه شهر به دنبال درک تازه ای هست از آنچه انسان در حقیقت از کف داده است اما حسین کیانی اینها را در میان سیاستمداران ایرانی مرتبط با دوران مشروطیت که آغازی برای تحولی بنیادین در کشورمان است که اتفاقا در آنجا نیز درک متقابل و مشترکی برای پیش برد آن اهداف بلندمایه فراهم نیست و نتیجه همین چیزی است که هنوز هم با اختلافات بسیار گسست بین سیاستمداران را با رنگ و لعاب های گوناگون رقم زده است.

حسین کیانی را باید از سرآمدان دو جریان تئاتر اجتماعی و تئاتر ملی (ایرانی) دانست که بارها در این زمینه متن‌هایی نوشته و خودش اجرا کرده است و این بار نیز برداشتی دور از «در انتظار گودو»ی بکت را نوشته و در سنگلج اجرا می‌کند. در این جا آن دو ولگرد در حاشیه شهر، تبدیل به دو مرد متشخص شده‌اند و به جای پوتزو، مستنطق و به جای لاکی شخص سیاه و به جای بچه، شخص فراش در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر در متن بکت، گودوی خیالی حالت متافیزیکی دارد که در این جا به موجودی فیزیکی و یک انسان تحت عنوان میرغضب تبدیل شده که در فرآیند نمایش، با مرگ او در یک توالت، جهت‌دهی‌ها دیگران باعث می شود که در نبودش یک فرد آرمانی ساخته و پرداخته شود. این دو رجال سیاسی؛ ذبیح (شاه‌پسند و مرتجع با بازی علی سلیمانی) و رضی (مشروطه‌خواه با بازی سیروس همتی) رو به پایان نمایش، آرزوی مرگ به دست چنین موجود عجیب و غریبی را می‌کنند.

متن کیانی در نهایت دچار دگرگونی ماهوی شده است که در آن از ابعاد فلسفی «در انتظار گودو»ی بکت کاسته شده و با آن که «در انتظار گودو» ضد سیاست حاکم بر اروپای با دو جنگ جهانی اول و دوم هست، در این جا سیاست در سطح و لایه اصلی نمود می‌یابد و در شناخت و روان‌شناسی اجتماعی افرد است که ابعاد فلسفی از درک موقعیت نشات می‌گیرد.

ذبیح و رضی یکی مستبد و دیگری مشروطه‌خواه در دوره استبداد صغیر محمدعلی شاه به اعدام محکوم می‌شوند و در رویارویی با هم همچون ولایمیر و استراگون دچار شوخی، مطایبه، لطیفه گویی و طنز می شوند و اما در اینجا وجه هولناکی هم هست که درام را دچار گروتسکی موثر خواهد کرد.

به هر تقدیر این تجربۀ متفاوتی از حسین کیانی است که می تواند همچنان برای هوادارانش و این بار در تالار بسیار قدیمی و خاطره برانگیز سنگلج بحث برانگیز باشد و هنرمندانی که با جان و دل در صحنه حضور یافته اند.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نظرات کاربران