نگاهی به «تئاتر کاربردی» بهعنوان ابزار قدرتمند ارتباطی و بیانی (بخش دهم)
تئاترآموزشی، ضداعتیاد
ایران تئاتر: متن حاضر بخش دهم از کتاب «تئاتر کاربردی؛ مورد پژوهیهای بینالمللی و چالشهای عملی» است که توسط علیظفر قهرمانینژاد ترجمه و از سوی انتشارات نمایش منتشرشده است. این بخش به بهره گیری تئاتر ضد اعتیاد می پردازد.
این مقاله برگرفته از مقاله آموزش در زمینه اعتیاد از طریق تئاترآموزشی، نوشتهی جو وینستون. (2001). نشریه :RIDE پژوهش در نمایش آموزشی، 6 (1)، صفحههای 39 تا 54.
پروژهی تئاتر آموزشی در زمینه اعتیاد طرح ابتکاری مؤسسه حمایت از آموزش و یادگیری (GEST) بود . . . هدف اصلی این پروژه توسعه روشها و راهبردهایی است که معلمان برای آموزش در زمینه اعتیاد بهکار میگیرند. این توسعه بر موارد زیر متمرکز بود:
1. اعتمادبهنفس معلمان و توانایی آنان در بهرهگیری از نمایش و نقشگزاری بالا برود تا بلکه شاگردان را قادر به بررسی رفتارها، ارزشها و مسائل اخلاقی خود کنند؛ همان چیزهایی که آموزش مناسب در زمینه اعتیاد به آنها میپردازد.
2. در هر دبیرستانی که درگیر مسئله اعتیاد است تئاترآموزشی برگزار شود . . .
جنبه مهمی از پروژه درگیر کردن دو معلم از هر مدرسه بود؛ یکی به زبان انگلیسی و نمایش آشنا بود، دیگری سابقه آموزش در زمینه بهداشت فردی و اجتماعی داشت.
گروه کاتالیست که یکی از پیشگامترین گروههای تخصصی بریتانیا در زمینه «تئاترآموزش بهداشت» (THE) است، با حضور خود در آنجا فرصت خوبی ایجاد کرد تا به معلمان قابلیت THE را در زمینه آگاهی نسبت به اعتیاد نشان دهد و منابعی را در اختیار آنان بگذارد تا به اتفاق دانشآموزانشان این نوع تئاتر را خلق کنند.
همه یازده مدرسهای که پروژه را شروع کردند، آن را به پایان رساندند . . . به جز یک مدرسه، ده مدرسه دیگر سرجمع 23 اجرا در 19 مدرسه ابتدایی مختلف و دو مدرسه ویژه برگزار کردند. از این میان پنج مدرسه برای شاگردان سال هفتم، یک مدرسه برای شاگردان سال هشتم و مدرسهای دیگر برای والدین دانشآموزان و مسئولین شهر به اجرا پرداختند. در کل حدود 125 دانشآموز سال دهم پروژه را با موفقیت به انجام رساندند و حدود 800 دانشآموز کوچکتر نتایج آن را ملاحظه کردند.
معلمان در روزهای اول پیرامون مواد مخدر و ماهیت تأثیرگذار آن اطلاعات و آموزههایی بهدست آوردند. همچنین عملاً یاد گرفتند که چگونه نمایشی ابداع کنند که بچهها را در بررسی مسائل مربوط به مواد مخدر یاری دهد. هر دو گروه معلمان این دو روز را بسیار سودمند و ارزنده یافتند زیرا ایدههای لازم برای رسیدگی به این مسائل را دریافت کردهبودند. این متخصصان زبان انگلیسی و آموزش بهداشت فردی و اجتماعی عموماً میگفتند که «بدون آموزش دو روز اول از پس چنین کاری برنمی آمدیم». جالب اینکه هر دو گروه متخصصان در هر دو زمینه آموزش دیدند؛ تئاتریها اطلاعات نمایشی را به اندازه اطلاعات مربوط به مواد مخدر باارزش یافتند و برخی از معلمان بهداشت فردی و اجتماعی اذعان کردند که در مورد مخدرها و آموزش در زمینه مواد مخدر اطلاعات سودمندی بهدست آوردهاند.
افزایش اعتمادبهنفس معلمان را میتوان از تمایل آنان به اجرای همین پروژهها در آینده فهمید. به قول یکی از معلمانی که در زمینه نمایش تخصص داشت:
دفعه بعد کلاس را به گروههای کوچکتر تقسیم میکنم، از آنها میخواهم برای تقویت روابط ابتدا از مدرسهی هدف دیدن کنند و دریابند که بچهها چه چیزهایی میدانند. در ضمن با اجرای داخل مدرسه موافق نیستم!
هدف از آموزش دانشآموزان سال دهم این بود که بتوانند رفتارها و احساسات خود را توضیح دهند و مسائل اخلاقی مربوط به مواد مخدر و تأثیرهای اجتماعی و فردی آنها را بررسی کنند . . . برخی دانشآموزان این آموزهها را بهعنوان هدف قطعههای تئاتری خود بهکار بردند:
«سعی کردیم به بچهها بگیم مواد مخدر میتونه چه تأثیرات بدی روی شما و خانواده یا دوستاتون بذاره، چه جوری دوستیها و روابط رو نابود میکنه».
«میخواستیم تو کلّهی این بچهها فرو کنیم که مواد مخدر میتونه واسه بدن آدم مضر باشه».
بسیاری نیز گفتند که میخواستند به بچههای هفت تا یازده ساله کمک کنند تا به ارزشهای خود پی ببرند و آنان را یاری دهند تا خودشان آگاهانه تصمیم بگیرند. معمولاً موارد زیر مطرح میشد:
«امیدواریم نمایش ما بچهها رو از عواقب مصرف مواد مخدر آگاه کنه، ولی بذاره خودشون تصمیم بگیرن».
«امیدواریم هم نظرشون رو جلب کنه و هم باعث بشه کمی از غمها و شادیهای شخصیت نمایش رو تجربه کنن تا بفهمن اگر جای اون بودن چی میشد».
طبق معمول و غالباً در بین افرادی که نظرات آزادیخواهانهتری داشتند، دانشآموزانی هم بودند که موضع تند اخلاقی آموزشی را در دستور کار خود داشتند:
«خیلی از این بچههای ابتدایی چیز زیادی در مورد این موضوع نمیدونن، مخصوصاً در مورد این تجربه یا موقعیت هیچی نمیدونن. امیدوارم نمایش ما باعث بشه گرفتار همچین موقعیتهایی نشن».
«امیدوارم بتونیم آگاهشون کنیم که مواد مخدر براشون مضره و میتونه مهلک باشه».
دانشآموزی به روشنی بیان کرد که چگونه میتوان تنش میان این دو نوع برخورد را رفع کرد، به این ترتیب که:
سعی میکنیم به شاگردای سال ششم نشون بدیم که مواد مخدر چیز خوبی نیست، بدون اینکه بهشون بگیم مواد مصرف نکنین.
قطعههای تئاتری دانشآموزان بدینمنظور اجرا شدند که پیامهای مهم اجتماعی یا اخلاقی بدهند و در عین حال از آموزش افراطی اجتناب ورزند.
پروژه آشکارا بیشترِ دانشآموزان را برانگیخت تا ارزشهای خود را جستجو و بیان کنند. بسیاری نیز توانستند آنها را به روشنی و با اشتیاق بیان کنند:
«برخوردم با مواد مخدر تغییر کرده. قبلاً معذب و گیج بودم، ولی حالا یه کم بیشتر میدونم و میفهمم چه خطرایی داره و فقط میگم نه».
«با مواد مخدر مخالف بودم و چیزایی که یاد گرفتم شاید مخالفتم رو بیشتر هم کردهباشه».
تعداد کمی از دانشآموزان موضع خود را طوری بیان کردند که بغرنج به نظر میآمد:
نمی دونم برخوردم با مواد مخدر عوض شده یا نه، ولی حالا اگه مصرف کنم ایمنی بیشتری دارم چون درباره مواد و تأثیراتش بیشتر میدونم.
مسائل اخلاقی مربوط به مصرف مواد مخدر و تأثیرهای آن از طریق نمایشی که دانشآموزان ابداع کردند به شیوههای مختلف بررسی شد. الگوی تئاتری که معلمان در آغاز با آن آشنا شدند، تأثیر بسزایی روی قطعههای تئاتر آموزشی خلق شده گذاشت. گروه کاتالیست نمایش «نشئه » را اجرا کرد که به مسائل اضطراب خانوادگی، روابط والد ـ فرزند، معضلات نوجوانی، فشار همسالان و برخوردهای دوگانه جامعه با مواد مخدر که برخی قانونی و برخی غیر قانونیاند، میپرداخت. این نمایش پرسشهایی را برانگیخت، نظیر اینکه چرا برخی افراد، جوان یا بزرگسال، مواد مصرف میکنند؛ رابطه ضعیف میان والدین و فرزندان چگونه مسائل مربوط به سوءمصرف مواد مخدر را تشدید میکند؛ و اینکه آیا بزرگسالان با مواد مخدر برخوردی دوگانه و متناقض دارند یا خیر.
همه دانشآموزان در رابطه با مواد مخدر، که موضوع اصلی نمایش آنها بود، حرف زیادی برای گفتن داشتند. پنج مدرسه بر موضوع مشروبات الکلی و سیگار (مخدرهای قانونی)، دو مدرسه بر سوءمصرف محلولها و چهار مدرسه بر مخدرهای «ملایم» غیرقانونی نظیر حشیش و قرصهای اکس تمرکز کردند. مدارسی که به موضوع مخدرهای قانونی پرداختند، این کار را بهدلیل نگرانی از عوارض جانبی آن برای والدین بچههای ابتدایی انجام دادند. اما در هر مورد، مسئله به شکلی جدی در یک محیط اجتماعی جای داده میشد و دانشآموزان بررسی میکردند که چگونه جوانان خاصی درگیر سوءمصرف قانونی یا غیرقانونی مواد مخدر و پیامدهای این درگیری میشوند. این پیامدها از قطع رابطه والدین تا دزدی برای خرید مواد مخدر و مرگ ناشی از آن تنوع داشت. در همه نمایشها، از جمله در نمایش نشئه، معضلات اجتماعی و اخلاقی در دل قصههای خلقشده جای داشت و حوزههای مشابهی در مورد روابط خانوادگی، رفتار دوگانه بزرگسالان و فشار همسالان بررسی میشد.
نمایش نشئه یک الگوی مشارکتی تئاتر را به خدمت گرفت که به تماشاگر امکان میداد تا مستقیماً شخصیتها را به پرسش بگیرد، در مورد شکافهای موجود در روایت گمانهزنی کند و در صورت عملکرد متفاوت شخصیتها بر نحوه پیشروی رویدادها اثر بگذارد. فرم بسیاری از نمایشهای دانشآموزان نیز ماهیتی مشارکتی داشت و در آن از فنونی چون صندلی داغ که در آن تماشاگران فرصت آن را مییافتند تا از شخصیتها سؤال بپرسند؛ تئاتر مجادله که خودشان در موقعیتهای مربوط به طرح نمایشی عهدهدار نقش میشدند؛ یا درگیرسازی بچهها در نقش تماشاگران یک بحث تلویزیونی استفاده میشد. چنین ساختارهایی آشکارا دانشآموزان را وامیداشت تا به دقت در مورد اطلاعاتی که میدادند و تأثیر اخلاقی کارشان فکر کنند:
«باید خیلی تحقیق کنیم که اگه بچهها درباره شخصیتهای نمایش سؤال پرسیدن، بهشون اطلاعات غلط ندیم.»
«اونها تو قسمت «بحث تلوزیونیِ» نمایش سؤالهای خیلی عمیقی پرسیدن. کاری کردیم در مورد خودشون احساس خوبی پیدا کنن. عین بزرگسالها، خیلی بزرگتر از اونی که واقعاً بودن باهاشون برخورد کردیم.»