اساتید ما دارای استاندارد جهانی نیستند
دانشگاههای ایران از نظر معلومات و آموزش فقیرند. حتی در این باره دانشگاههای ما با پاکستان هم قابل مقایسه نیستند و ضعف آموزشی به شدت در دانشگاههای ما محسوس است.
بهاران بنیاحمدی:
علیاکبر علیزاد متولد 1352 تهران و دانش آموختة رشته تئاتر از دانشکده هنر است. در حال حاضر وی استاد تئاتر همین دانشکده هنر است همچنین در بخش کارگردانی هم فعال است، از آخرین کار وی به اجرای نمایش”در انتظار گودو” در سال گذشته میتوان یاد کرد، علیزاد دستی هم در ترجمه کتاب دارد، از آثار او در این حوزه میتوان به ترجمه کتابهای”در انتظار گودو” ، ”یادداشتهایی در باب سینماتوگرافی”، ”رویکردهایی به نظریه اجرا و کارگردانی” و همچنین ترجمه کتاب”کارگردانی نمایشنامه” که محصول مشترک او و منصور ابراهیمی است نام برد.
او درباره نظام آموزشی دانشگاههای تئاتر در ایران میگوید:«ما نه تنها در دانشکدههای تئاتر که در کل نظام آموزشیمان این مشکل را داریم. سیستم دانشگاهی ما اشخاصی را تحویل جامعه میدهد که فقط مدرک گرفتهاند. سیستم دانشگاهی ما به قضیه”کاربردی” توجه نمیکند. به طور کل دانشگاههای ایران از نظر معلومات و آموزش فقیرند. حتی در این باره دانشگاههای ما با پاکستان هم قابل مقایسه نیستند و ضعف آموزشی به شدت در دانشگاههای ما محسوس است.»
وی میگوید:«روشهای آموزش ما در دانشگاه تبدیل به روش مدرسهای شده است. یعنی استاد درس میدهد، دانشجویان هم جزوه را حفظ میکنند و امتحان میدهند. این روش مسلماً به هیچ نتیجهای منجر نمیشود. اگر هم گه گاه نتایجی حاصل میشود نتیجه تلاش شخصی دانشجو است.»
علی اکبر علیزاد همچنین درباره وضعیت پیشرفت دانشجویان تئاتر بعد از اتمام دانشگاه میگوید:«خیلی از دانشجوها نه تنها در دانشگاه استعدادشان شکوفا نمیشود که سرکوب هم میشود. در مورد دانشجویان ادبیات نمایشی کسانی را میشناسم که قبل از ورود به دانشگاه مینوشتند اما پس از ورود به دانشگاه توانای نگارش را از دست دادهاند. البته وظیفه دانشگاهها شکوفایی استعداد نیست و در بسیاری از نقاط دنیا دانشگاه سرکوب کننده هم هست اما در ایران وضعیت وخیمتر است.»
وی درباره وظیفه اساتید این رشته هم اظهار کرد:«اگرچه به تنهایی نمیتوان چیزی را تغییر داد اما خود من به شخصه تلاش میکنم به روش خاصی که دارم متعهد باشم و با تعهد کامل کارم را انجام دهم. مثلاً من به تجربه دریافتهام که آموزش ادبیات نمایشی باید هم در حیطه تئوری و هم علمی صورت بگیرد. یعنی هر کدام از این روشها جایگزین دیگری شود نتیجه نمیدهد. اگر هر دو با هم باشند بعد از چهار سال دانشجویانی تحویل اجتماع میدهیم که به حد متعارفی از نگارش رسیدهاند، به عبارتی کسانی هستند که میتوانند برای تلویزیون، رادیو، سینما و در سطح بالاتر و حرفهایتر برای تئاتر هم بنویسند.»
همچنین او در پاسخ به عمدهترین ضعف آموزشی در رشته نمایش میگوید:«کمبود استاد در این رشته نداریم اما بیشترین نکتهای که موجب ضعف سیستم آموزشیمان میشود این است که اساتید از سواد استاندارد جهان برخوردار نیستند. یعنی اطلاعات آنان به روز نیست، نیازهای نسل امروز را نمیدانند و اغلب اطلاعاتشان متکی به آثار ترجمه شده به فارسی است که متعلق به چندین سال قبل است و حالا کاربردی ندارد.»
علیزاد در ادامه میگوید:«گاه اختلاف نظر و سلیقه اساتید ذهن دانشجویان را مغشوش میکند. دانشگاههای ما سیستم خاصی را دنبال نمیکنند. هر استادی با شیوهای متفاوت میآید و مبحثی متفاوت را مطرح میکند و همین باعث میشود تا دانشجویان از هر نکتهای چیزی بیآموزند بدون آنکه در آن مبحث خاص عمیق شوند. یکی شیوه مدرن کار میکند و دیگری با سیستم قواعد ارسطویی پیش میآید و آن وقت دانشجو میماند که کدام را بپذیرد.»
علیزاد در پاسخ به اینکه دانشجویان تا چه حد از روشهای متفاوت و خلاق آموزشی استقبال میکنند میگوید:«این خطر همیشه هست که عدهای از دانشجویان استدلال یک استاد را میپذیرند و عدهای استدلال استاد دیگری را پس در واکنش به روشهای متفاوت و خلاق آموزش عدهای خوشحال میشوند و استقبال میکنند و عدهای عکسالعمل منفی نشان میدهند و آن را نمیپذیرند.»
علیزاد راه حل مناسب را در ایمان داشتن به روشهای شخصی دانشجویان دانست و افزود:«لزومی ندارد همه اساتید خوب باشند من بارها دیدهام تا دانشجو خودش نخواهد هیچ اتفاقی نمیافتد و برعکس دانشجویانی را هم دیدهام که با وجود مشکلات زیاد در دانشگاه به تجربیات بسیار خوبی در این زمینه رسیدهاند و توانستهاند وارد بازار کار شوند.»
او گزینش دانشجویان در دانشگاههای هنر و به خصوص تئاتر را اشتباه دانست و گفت:«دانشجویان چهار سال درس میخوانند و در آخر میفهمند اصلاً به تئاتر علاقهای ندارند و این کاملاً اشتباه است.»
همچنین درباره واحدهای درسی رشته تئاتر گفت:«اتفاقاً به تازگی درگیر بازنگری در دروس مقطع لیسانس شدهایم و با مقایسه چند دانشگاه معتبر دنیا متوجه برخی شباهتها و تفاوتها در واحدهای درسی شدیم. ما متوجه شدیم حدود 10 ـ 15 درصد واحدهای درسی ما در ایران اضافی است و یا میتواند در درس دیگری ادغام شود. مثلاً واحدی مثل آشنایی با تعزیه میتواند در درسی مثل فرهنگ عامه و یا نمایش در ایران ادغام شود و یا برای گرایش ادبیات نمایشی واحدی مثل”اصول دراماتورژی و اقتباس” اضافه شود.»
وی در آخر اشاره کرد:«دانشجویان ما کمتر فرصت میکنند طی چهار سال با آثار ما بعد مدرنیسم آشنا شوند پس بهتر است واحدهای درسی که مرتبط به تئاتر آوانگارد، پست مدرن، پرفرمنس و... است نیز به واحدهای درسی آنان اضافه شود.»