گفتوگو با آروند دشتآرای، کارگردان نمایش”سگ- سکوت”

مهرداد ابوالقاسمی: نمایش"سگ-سکوت" تازهترین تجربه کارگردانی آروند دشتآرای است که پس از سه سال روی صحنه میرود. وی پس از اجرای نمایش"قدمزدن روی ابر با چشمان بسته" که در سال ۸۵ در تالار قشقای روی صحنه رفته بود، تا امروز به جز چند حضور در جشنوارههای داخلی و خارجی، موفق نشده بود نمایشی را روی صحنه ببرد.
او امسال با سرمایهگذاری یک تهیهکننده و در حقیقت با اتکا به بخش خصوصی موفق شده، نمایشی را روی صحنه ببرد. به بهانه اجرای نمایش"سگ-سکوت" با او گفتو گویی انجام دادهایم.
در "سگ-سکوت" پس از سه سال وقفه موفق به اجرای عمومی شدید، در حالیکه گروه شما یک روند تجربی در تئاتر را آغاز کرده بود و به طور مستمر پیش میرفت. علت این وقفه چه بود؟
وقفهای نیفتاد. پس از سال 85 که نمایش"قدم زدن..." را اجرای عمومی کردم، نمایشهایی چون"هفت دستور کلیدی برای معاصرشدن"، "راهشو پیدا کن" و "پلاستیک" را تمرین کردیم که البته در ایران امکان اجرای عمومی پیدا نکرد.
به هر حال تا نمایشی درمعرض قضاوت مخاطبان قرار نگیرد و یا به تعبیر خودمان اجرای عمومی نشود، نمی توان آن را جزو فعالیت به حساب آورد؟
البته برخی از این نمایشها در جشنوارهها اجرا شده، اما بنا به هر دلیلی این نمایشها اجرای عمومی نشدند. به لحاظ اجرای عمومی اگر قرار باشد حساب کنیم، درست میگویید، سه سال است که نمایشی را روی صحنه نبردهام ولی خوب گروه ما در حال کار و فعالیت بوده است.
به نظر میرسد در این نمایش به سمت داستان و داستانگویی گرایش پیدا کردهاید. در حالی که پیش از این در اغلب اجراهایتان از داستان، فرار میکردید. این مساله را قبول دارید که حتی در برخی نمایشها به طور کامل به حذف داستان میپرداختید؟!
در همکاری با محمد چرمشیر، یک تریلوژی را روی صحنه بردیم. چرمشیر ساختار و شکل خاص خود را در نمایشنامهنویسی دارد. گروه ما هم بعد از دست و پنجه نرم کردن با آثار او، با نویسنده دیگری مشغول به همکاری شد. در حال حاضر 3 سال است که با طلا معتضدی به عنوان نویسنده همکاری داریم. در این سه سال آثار مختلفی همچون پرفورمنس را روی صحنه بردیم و به اهداف خاصی دست پیدا کردهایم که یکی از آنها تمرکززدایی از تئاتر شهر است. به لحاظ تماشاگر به خصوص در این زمینه تاکید داریم و معتقدیم تماشاگران تئاتر باید گستردهتر باشند. در عین حال به این نتیجه هم رسیدیم که باید با مخاطبانی ارتباط برقرار کنیم که به داستان علاقمند هستند. در نتیجه این نمایش یک قصه تک خطی دارد. در اساس چالش امروز تئاتر معاصر این است که بتواند روایت قصه داشته باشد. ما حتی در نمایشنامههای غیررئالیستی هم دارای قصه بودیم. اما قصه دارای تکههای مختلفی بود که نقطه چین شده و این تکهها را باید تماشاگر در جای خود قرار میداد.
در این نمایش هم همین روند را مدنظر قرار دادیم. سعی کردیم قصهای را به صورت خطی روایت کنیم. ساختار نمایشنامه، ساختاری غیررئالیستی است و بر این مبنا فضاسازی صورت گرفته است. در طول کار هم سعی شده قصه درست روایت شود تا تماشاگران بتوانند ماجرایی را در که در حال اتفاق افتادن است، بهتر درک بکنند.
به غیر از اینکه داستان غیررئالیستی است، شاخصههایی از رئالیسم جادویی را هم در اثر گنجاندهاید؟
با حرف شما موافق هستم. البته نمیدانم در این زمینه تا چه حد موفق بودهام. منظور من هم در ساختار نمایشنامه بود نه اجرا.
اتفاقا منظور من هم دقیقا درباره ساختار اجراست؛ نه ساختار نمایشنامه.
در ساختار و شیوه اجرایی، در لحظاتی بستر همه چیز رئالیستی است، اما یکباره در این بستر، رئالیستی، یکسری اتفاقات جادویی رخ میدهد و تماشاگر با فضاسازی مواجه میشود که از بستر رئالیستی نشات گرفته است. باز این هم تجربهای است که نسبت به کارهای قبلیام، ذرهای از انتزاع در درون رئالیسم بهره گرفته است.
البته عناصر انتزاعی در نمایش"سگ-سکوت" به نسبت کارهای قبلی شما تا حد زیادی کاهش یافته است؛ به دلیل استفاده از شاخصههای رئالیسم جادویی این امر صورت گرفته یا منطق دیگری برای آن دارید؟
در این نمایش، در طول تمرین با نویسنده، خیلی در ارتباط بودم و در مدت یک سالو نیم این نمایشنامه 21 بار بازنویسی شد. در چالش با ایده"متن- شیوه اجرایی"، "شیوه اجرایی- متن" باعث شده تا هیچ چیزی خارج از متن وجود نداشته باشد. حالا در این فضا یکسری اتفاقاتی رخ میدهد. چالش کردن با فضاسازی، که دارای بخش مضمون و محتوایی، بازیگر، نور، متن و ... است، باعث شده تا بیشتر به این سمت و سو برویم.
در نمایشهای قبلی، پیش از آن که به بازیگر و داستان تکیه کنید، به فضا توجه میکردید و همه چیز را در آن بستر میگنجاندید. این بار دقیقا این روال معکوس شده است. قبول دارید؟
بله. کاملا حرف شما را قبول میکنم. اجرا به فضاسازی وفادار است. فضایی که در ناخودآگاه متن وجود دارد و نسبت به کارهای قبلی این وفاداری بیشتر شده و این مساله از پروسه حضور نویسنده در طول تمرینات به وجود آمده است. در نتیجه ارتباط و همپوشانی متن و کارگردان که در نتیجه حضور نویسنده بر سر تمرین به وجود آمده، صورت گرفته است.
نمایش"سگ- سکوت" با تهیهکننده خصوصی روی صحنه رفت. این اتفاق چگونه شکل گرفت؟
گروه ما از 5 سال پیش، روی مبانی اقتصادی تئاتر کار کرده و پیشنهاداتی برای بازاریابی تئاتر داشتیم. این نقطه شروعی برای به وجودآمدن تئاتر خصوصی بود که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت. از همان زمان برای کارهای مختلف گروه، دنبال حامی مالی گشتیم و با این شیوه به فعالیت پرداختیم. در طی این مسیر و در طول این 5 سال توانستیم یک تهیهکننده خصوصی برای گروه فراهم کنیم.
این سرمایهگذاری بازگشت سرمایه را هم به دنبال خواهد داشت؟
امیدواریم این اتفاق بیفتد.
تا امروز که 10 شب از اجراهایتان گذشته، به نتایج امیدوار کنندهای دست پیدا کردهاید؟
تاکنون که هر شب، سالن پر از تماشاگر بوده است.
میزان فروش چقدر بوده است؟ به صرف پربودن سالن میتوان به بازگشت سرمایه امیدوار بود؟
در این مدت در هر اجرا حدود 150 تا 170 تماشاگر خواهیم داشت و اگر این روال ادامه داشته باشد، هزینههای صورت گرفته برگشت خواهد داشت و سود کمی هم برای تهیه کننده خواهد داشت. البته اگر اتفاق خاصی رخ ندهد. حساب و کتابهای ما نشان میدهد که در حال رسیدن به پیشبینیهای خود هستیم. البته شیوههای جدیدی را هم برای تبلیغات در پیش گرفتهایم.
ازیارانههای دولتی هم استفاده کردهاید؟
خیر! اصلا.
قراردادتان با تماشاخانه ایرانشهر چگونه است؟
تماشاخانه ایرانشهر یکی از مشکلات ما است. تماشاخانه، سالن خوبی دارد اما درصدی از فروش ما را برای خود برمیدارد.
علاوه بر اینکه بودجهای نمیدهد، درصدی هم برمیدارد؟ این درصد چقدر است؟
این درصد مهم نیست. نمیخواهم بگویم دقیقا چقدر است، اما فشار زیادی را روی گروه ایجاد میکند.
اگر این درصد مهم نیست، پس چطور است که فشار زیادی را به گروه وارد میکند؟!
مهم نیست که عددش را بگویم.
پس رقم قابل توجهی باید باشد؟
بله، این نمایش اولین تئاتر خصوصی است و هزینههایش را تامین کرده اما حمایت مالی از آن نمی شود و بخشی از فروش هم به تالار اختصاص مییابد. این فشار سنگینی به یک گروه تئاتری وارد میکند.