کارگردان: در هجو کردن به خودمان هم رحم نکردیم
جلسه پرسش و پاسخ نمایش”دن کیشوت” شب گذشته با حضور کارگردان و عوامل نمایش و اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران در تالار قشقایی برگزار شد. دشتی کارگردان نمایش گفت:سروانتس هجویهای از رفتار آن زمان مردم اسپانیا را ارائه میکند و در این کار آن قدر پیش میرود که خودش را هم هجو میکند. ما هم همین نکته را گرفتیم و سعی کردیم زمان خود را هجو کنیم و در این هجو کردن به خودمان هم رحم نکردیم. این نکته شاید با ظاهری سطحی به نمایش در میآید ولی بسیار عمیق است.
جلسه پرسش و پاسخ نمایش”دن کیشوت” شب گذشته با حضور کارگردان و عوامل نمایش و اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران در تالار قشقایی برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر از روابط عمومی انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر، در این جلسه که با حضور اصغر دشتی(کارگردان)، علی قلیپور(نویسنده)، فرشاد فزونی(آهنگساز) و دکتر بیژن نوذری از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان برگزار شد، ابتدا یکی از تماشاگران درباره این که چرا اصل داستان دن کیشوت اجرا نمیشود، از کارگردان سوال کرد، که وی پاسخ داد:«داستان اصلی را سروانتس نوشته که برای در جریان قرار گرفتن از متن اصلی باید داستان را خواند ولی در اقتباس قرار نیست ما عین آن داستان را اجرا کنیم، التبه در توان ما هم نیست که بخواهیم رمان را عیناً روی صحنه ببریم. ما برداشتی از سروانتس میکنیم و این بهانهای میشود برای بیان کردن مفاهیم مدنظر و قرار دادن آن در شکل و شمایل اجرای تئاتر و در این راستا قصد ما نعل به نعل گفتن متن نیست.»
در ادامه بهزاد مرتضوی دیگر عضو انجمن منتقدان و نویسندگان و حاضر در جلسه گفت:«یک اثر نمایشی باید قائم به ذات بوده و وابسته به اثر دیگری نباشد و برای دیدن یک نمایش حتماً قرار نیست فرد داستان اصلی را بخواند چرا که نمایش باید در خود دارای معنی باشد. در واقع این دن کیشوت همان رمان سروانتس است به روایت اصغر دشتی.»
اصغر دشتی کارگردان نمایش نیز پاسخ داد:«این کار، آن دن کیشوت نیست. اصلاً قرار نیست ما آن دن کیشوت را اجرا کنیم، ما دن کیشوت خودمان را اجرا میکنیم. در این کار ما به پیش آشنایی مخاطب با دن کیشوت نیاز داریم ولی این بدین معنی نیست که همه ظرایف داستان را تماشاگر بشناسد. فقط کافی است طرحی دو خطی از دن کیشوت بداند. در ضمن لازم نیست ما چیزهایی را جستجو کنیم که در نمایش وجود ندارد. بلکه وضعیت و شرایطی که ایجاد خنده میکند مهم است. البته وقتی میگوییم خنده وخنداندن از چیز کمی حرف نزدهایم.»
در ادامه مرتضوی اظهار کرد: به اعتقاد من کارگردان سعی کرده به ساختار نمایشی که نوعی سوگ مضحکه است نزدیک شود، که دشتی جواب داد:«ما پیشنهادی برای اجرا را آزمایش و تجربه میکنیم و هنوز در آن به نتیجه نرسیدهایم. یک بار شکل و شمایل شبیهخوانی را در ژانر حزنانگیز تجربه کردیم و حالا در ژانر خنده و کمدی.»
سپس یکی از تماشاگران درباره ضرباهنگ تند نمایش و علت آن پرسید که کارگردان پاسخ داد:«لازم است که کمدی ضرباهنگ تندی داشته باشد ولی من حرف شما را میپذیرم بارها به بازیگران تذکر دادهام که به تماشاگران فرصت خندیدن بدهید. اگر این اتفاق زیاد تکرار شده اشتباه از طرف ما بوده است.»
در ادامه فرشاد فزونی آهنگساز نمایش درباره نوع موسیقی اشاره کرد: چون نمایش نوعی شکل تعزیه داشت، موسیقی همزمان با لحظات کار تغییر میکرد. این همان اتفاقی است که در تعزیه هم میافتد. درباره استفاد از ساز هم آقای دشتی گفتند: که باید از ابزار و اشیاء ابتدایی موسیقی بسازیم و من هم به جز گیتار از اشیاء اسباب بازی که ایجاد صوت میکنند استفاده کردم.
سپس دشتی درباره جا افتادن موسیقی در نمایش توضیح داد:«موسیقی در این کار همان کار کرد موسیقی در نمایشهای سنتی را دارد. در تعزیه و تخت حوضی هم موسیقی به یک بازیگر در اثر تبدیل میشود. دلیل درست قرار گرفتن موسیقی در نمایش هم این است که فزونی در تمام تمرینات حضور دارد و موسیقی به این ترتیب پا به پای میزانسن تکمیل میشود.»
در ادامه جلسه علی قلیپور نویسنده، درباره تغییر متن توسط کارگردان گفت:«نگارش متن زمانی آغاز شد که یک هفته از شروع تمرینات گذشته بود. در واقع این نمایش نوعی کلاژ است.»
وی درباره نبود قصه در نمایش گفت:«عدهای فکر میکنند هر جا میروند باید قصه بشنوند، در حالی هیچ الزامی برای شنیدن قصه نیست. کار ما شوخی است که مونتاژ شده. شوخی با همه چیز و هر چه میبینیم.»
سپس اصغر دشتی خاطر نشان کرد:« ما برای نوشتن متن رمان را هم خواندیم و به طرح دو خطی که اول اشاره کردم بسنده نکردیم. بسیاری از ایدهها را از رمان گرفتیم و آنها را با شوخ طبعی آمیخته کردیم.»
دشتی در پاسخ به دکتر نوروزی که درباره بداهه پرسیده بود، گفت:«بداهه هیچ نقشی در نمایش ندارد. ما دائم روی وضع فیزیکی بازیگران و رسیدن به یک ژست اجرایی تمرین کردهایم ولی دیالوگ نویسی را علی قلیپور انجام داده است. تلاش ما این بود که کار به شکلی صمیمی بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند.»
در پایان نیز دشتی به هجو موجود در رمان سروانتس اشاره کرد و افزود:«سروانتس هجویهای از رفتار آن زمان مردم اسپانیا را ارائه میکند و در این کار آن قدر پیش میرود که خودش را هم هجو میکند. ما هم همین نکته را گرفتیم و سعی کردیم زمان خود را هجو کنیم و در این هجو کردن به خودمان هم رحم نکردیم. این نکته شاید با ظاهری سطحی به نمایش در میآید ولی بسیار عمیق است.»