در حال بارگذاری ...

یادداشت”چیستا یثربی” نویسنده و کارگردان نمایش”زنی برای همیشه”

و ما نمایش را به روح همان نیایشی تقدیم کردیم که اساس و محور نمایشمان است. بسم‌الله نور... به نام خداونی که نور است و به نام خداوندی که صاحب اختیار همه امور است...

چیستا یثربی:
سال 1995 بود یا کمی بیشتر از آن ... بوسنی و هرزه‌گوین در آتش می‌سوخت و اخبار مربوط به آن، تیتر اول همه روزنامه‌ها را به خود اختصاص داده بود. یک روز تیتر خبری در یکی از روزنامه‌های صبح تهران، جلب توجهم را کرد.”مدیره یک مدرسه به خاطر اصرار در تدریس قرآن و احکام اسلامی توسط ارتش حکومتی دستگیر و به زندان محکوم شد.”
از همان زمان جرقه نمایش”زنی برای همیشه”در ذهن من شکل گرفت. داستان زنی که چرایی زندگی‌اش را یافته است و به همین دلیل با هر چگونگی خواهد ساخت. اما هرگز هدف زندگی خود را فراموش نخواهد کرد. زنی که دین او آیین اوست. او با دین آیین زندگی می‌کند و حتی حاضر است که برای آن بمیرد زنی که در سال 1995 در سرزمین بوسنی زیسته است. اما امروز می‌تواند در هر کجای جهان باشد. لندن، ازبکستان، ترکیه، آمریکا یا حتی ایران. همین نزدیکی یا همان قدر دور... ولی هر چه هست قلب او در جایی می‌تپد، همان گونه که رویاهایش... و چنین بود که صوفیا در ذهن من زاده شد. این صوفیا شباهت عجیبی به ما به ازای واقعی خود داشت. او نیز می‌خواست مانند صوفیای واقعی، دین خود را در زندگی‌اش به محک آزمون بگذارد. سال تحصیلی به پایان رسیده است و”صوفیا رومانف” مدیر مدرسه‌ای در منطقه مسلمان نشین بوسنی قصد دارد که علی رغم قوانین جدید حکومتی، امتحان قرآن و احکام اسلامی را برگزار کند. حتی اگر بهای سنگینی را بابت آن بپردازد. اما آیا این صوفیاست که در نهایت تیر باران می‌شود و یا بانوی بزرگوار سپید پوشی که در رویاهای او نامیرا و جاودانه است؟ و آیا اساساً”زنی برای همیشه” مرگی خواهد داشت.
باز همان گروه تئاتر بودیم و همان آرزوهای پیشین برای به تصویر کشیدن قصه‌ای که ما را محسور خود کرده بود.
مهسا مهجور با وجود تمام خستگی‌های ناشی از بازی نقش دشوار سیلویا مثل همیشه برای بازی در نقش صوفیا، به یاری‌ام شتافت. سمیه عسگری و حمیدرضا هدایتی برای نقش کتی و سرهنگ دانیل یاورم شدند و با زمان فشرده تمرین، خود را هماهنگ کردند. بهزاد جاودان‌فرد با انعطاف و جدیت همیشگی‌اش، طراحی حرکات نمایش را به عهده گرفت. امین قوامی یک تنه تمام وظایف مدیریت صحنه و دستیاری را عهده‌دار شد و حتی اجرای دکور نیز برعهده او و دوستانش بود. موسیقی کار نیز همان شد که از روز اول نوشتن نمایشنامه در ذهن تصور می‌کردم. تلفیقی از آوا ـ دعا و آواز توسط گروه فرزانه به سرپرستی”احد ذکریایی” و صدای محزون و دلنشین”مهدی عبدلی” که لحظه به لحظه در القای حس مورد نظر صحنه‌ها، یاری‌گرمان شد و به این ترتیب زنی برای همیشه به همت حوزه هنری شهر تهران و ستاد جذب و پرورش استعدادهای هنری جوانان روی صحنه آمد و ما را به قصه بزرگ بانویی پیوند داد که در صدر اسلام فریاد برآورده بود:
مرا شبانه بشویید، شبانه دفن کنید و شبانه در خاک بگذارید...
و ما نمایش را به روح همان نیایشی تقدیم کردیم که اساس و محور نمایشمان است. بسم‌الله نور... به نام خداونی که نور است و به نام خداوندی که صاحب اختیار همه امور است...