در حال بارگذاری ...

تداوم اسطوره در نمایش های ایرانی

رحیم عبدالرحیم­زاده: از نگاه بسیاری از اسطوره ­شناسان همچون میرچا الیاده، رولان بارت و یا کارل گوستاو یونگ، اساطیر نه پدیده­هایی متعلق به زمان گذشته هستند و نه هرگز می­میرند و از صحنه زندگی بشر حذف می­شوند، بلکه با تغییر شکل در زندگی انسان امروزی تداوم یافته و تأثیری شگرف بر آن می­گذارند. الیاده تحول اساطیر را در فرهنگ و ادبیات عامه پی گرفته، بارت آن را در رفتارهای روزمره زندگی انسان تشریح کرده و یونگ به تأثیر اساطیر در روان و ناخودآگاه آدمی پرداخته است.

این تداوم اسطوره را در اساطیر ایرانی نیز می توان پی گرفت. شاهنامه فردوسی نمونه تمام عیار تداوم اساطیر با تغییر در شکل و قالب آن ها است، همچنانکه بسیاری از آداب، آیین ها و مناسک از جمله نوروز، چهارشنبه سوری، سیزده بدر و شب یلدا را می توان از منظر تداوم اساطیر در زندگی معاصر نگریست.
تئاتر از همان ابتدای شکل گیری در یونان باستان و تا به امروز همواره محمل مناسبی برای تداوم و بقای اساطیر بوده است. با نگاهی به نمایشنامه های برجسته یونان باستان از آثار آشیل گرفته تا سوفکل، اوریپید و آریستوفان می توان ردپای اساطیر یونانی را به شکلی قدرتمند باز یافت، همچنانکه خود تئاتر در یونان برخاسته از جشن ها و آداب اسطوره ای از جمله آیین های دیونیزوسی است.
نمایش های ایرانی نیز اگرچه تئاتر به معنای مألوف و شناخته شده آن نیستند اما تا پیش از ورود تئاتر یونانی تنها اشکال شناخته شده نمایشگری در تمدن و فرهنگ ایرانی بوده اند. نمایش هایی که به دلیل پیوند محکمشان با آیین و مراسم آیینی از جنبه های اسطوره ای بسیار قدرتمندی برخوردارند و اساطیر را با خود تا دوران معاصر آورده اند.
اگرچه در سال های اخیر در باب نمایش های ایرانی بسیار نوشته اند و البته بیشتر گفته اند اما مگر در مواردی معدود سویه اسطوره شناختی آن ها نادیده گرفته شده و این در حالی است که این لایه اسطوره ای شاید مهمترین عامل شکل گیری و به وجود آمدن این نمایش ها باشد.
درباره تعزیه و ارتباط آن با سوگ سیاوش یا سووشون وهمچنین ارتباط آن با اساطیر کشاورزی بسیار گفته شده و رابطه این آیین نمایشی با اساطیر تقریباً بر تمامی اهالی فن مکشوف است، همچنانکه در سال های اخیر پژوهش های ارزشمندی در رابطه با شخصیت سیاه نمایش ایرانی و رابطه آن با اساطیر مهری و همچنین اساطیر مرتبط با کشاورزی انجام گرفته است.من نیز در این جستار کوتاه سعی خواهم کرد از بازگویی این دو آیین نمایشی پرهیز کرده و نگاهی مختصر به چند آیین نمایشی دیگر از منظر اسطوره شناختی  داشته باشم. هرچند این جستار ادعایی درباره کامل بودن یا به اثبات رساندن این موضوع را ندارد و تنها می توان آن را در حد گشودن باب این مبحث در رابطه با دو آیین نمایشی نگریست و ادامه دقیقتر آن را می توان به مجالی فراختر و یا پژوهشگران دیگر سپرد.
میر نوروزی و اسطوره شاه کشی
میر نوروزی از جمله آیینهای نمایشی است که اجرای آن در ایران از سابقه ای طولانی برخوردار است و در مناطق مختلف ایران اجرا می شده، هرچند که اجرای آن تقریباً به کلی برافتاده و شاید بتوان نمونه های نادری از اجرای آن را در مناطقی چون کردستان بتوان یافت. حتی اجرای این نمایش از مرزهای ایران فراتر رفته و گزارش هایی از اجرای آن در عراق (وهبی،1366)، مصر (متز، 1364: 164و 165) و در خوارزم ( جوینی، 1388) به دست آمده است.
این مراسم که از طول و تفصیل فراوان برخوردار است مبتنی بر انتخاب یک شاه ساختگی و نشاندن او به جای شاه یا امیر واقعی در مدت زمانی محدود- سه، پنج یا سیزده روز- است که در آن شاه ساختگی به شکلی نمایشی حکمرانی کرده و دیگران نیز در این نمایش مشارکت می کنند.
درباره خاستگاه این نمایش نظریه های گوناگونی ابراز شده است، اما این جستار در پی این است که خاستگاه اسطوره ای این مراسم را پی بگیرد. ازجمله بیضایی (1380) معتقد است که مراسم میر نوروزی برگرفته از آئین دیگری به نام کوسه است که آئینی کهن است و می گوید: «در قرن های پنجم و ششم هجری با تغییر کوچکی در شکل و هنگام برگزاری بدل به میر نوروزی یا پادشاه نوروزی شد» بیضایی درباره فلسفه برگزاری مراسم می افزاید: «این بازی ظاهراً برای تفریح و خنده بوده است ولی در عمق آن می توان نمونه ای از عکس العمل های کینه جویانه مردم زیردست را نسبت به زبردستان دید» (بیضایی، 1380: 53). همچنانکه قزوینی (1324) نیز هدف حکومت میر نوروزی را بیشتر امری تفریحی در ایام نوروز می شمرد و می گوید «این شخص در آن چند روز یک نوع حکومت دروغی که واضح است جز تفریح و سخریه و خنده و بازی منظور دیگری از آن در بین نبوده انجام می داده» (قزوینی، 1324: 12). ادمودندز (1382) نیز که گزارشی از مراسم میر نوروزی را در کتاب خود آورده این مراسم را جشنی کهن و باستانی معرفی کرده و می گوید: «جشنی  بهاره که منشأیی باستانی دارد و نوعی ساتور نالیا بوده ... در اعتدال ربیعی که مطابق سال جدید ایران باستانی است، تمامی اهالی از شهرستان خارج می شدند و به چشمه های سرچنار می رفتند. در این جشنی که برگزار می شد شاه هرج و مرج به حکومت نصب می شد این فرمانروا اختیاراتی وسیع داشت و موقتاً بسیاری از قواعد و آداب و سلوک را باژگونه می کرد و امور عادی را مختل و معلّق می نمود» (ادمودندز، 1382: 96).
در تحلیلی که از مراسم میرنوروزی در این پژوهش ارائه می شود بیش از همه منطبق با نظر ادموندز است که میرنوروزی را نوعی ساتورنالیا نامیده چرا که در این مراسم نیز « فرق بین طبقات آزاد و پست موقتاً از بین می رفت، برده می توانست به اربابش پرخاش کند، مانند بزرگان مست شود ... شبیه این انتقال قدرت به بردگان در ساتورنالیا، شاه ساختگی که در این فصل بر سر آن بین آزادگان قرعه کشی می شد. کسی که قرعه به نامش اصابت می کرد شاه می شد و فرمان های خنده آور و تفریحی برای رعایای موقتش صادر می کرد» (فریزر، 1384: 658).
دو نکته جالب و مهم دیگر درباره ساتورنالیا آن بود که این جشن در پایان آخرین ماه رومی یعنی دسامبر برگزار می شد و دوم آنکه این شاه موقت «آزاد بود که هر چه می خواهد، بکند و هر لذت و خوشی را  که در دل داشت، هر چند وقیح و شرم آور بیازماید؛ اما سلطنت او در عین خوشی و سرور کوتاه بود و پایانی فجیع داشت زیرا پس از سی روز و با فرا رسیدن جشن کیوان در محراب خدایی که خود تجسم وی بود گلوی خود را می برید» (همان: 659).
دلیل عمده شباهت میان این آیین و مراسم میر نوروزی بیش از آنکه به پیوندها میان تمدن های ایرانی و رومی بازگردد به منشأ و سرچشمه های اساطیری این آیین باز می گردد، آیینی که فریزر در بخش عمده اثر مهمش شاخه زرین بدان پرداخته و آن مراسم شاه کشی است. آیینی که بیش از هر چیز برخواسته از مراسم نوروز بین النهرینی یا همان اکیتو است. میر چا الیاده در کتاب اسطوره بازگشت جاودانه به مراسم معروف اکیتو در بین النهرین اشاره می کند و خوار کردن آیین شاه را بخشی مهم از این مراسم بر می شمرد: «نخستین مرحله یاد شده دوران چیرگی تیامت است و بدین سان نوعی رجعت به زمان اساطیری پیش از آفرینش را مشخص می کند. چنان است که گویی همه صور وجود از هم گسیخته در هاویه و لجّه آغازین که اپسو نامیده می شود در هم ریخته است. برگاه نشاندن شاه کارناوالی، خوار کردن شهریار واقعی، فروپاشی موقت همه نظامات اجتماعی دنیا، همه از اغتشاش مطلق، از باژگونی نظم و سلطه مراتب، از لهو و لعب و آشوب حکایت می کند» (الیاده، 1384 : 71).
اگر مراسم نوروز ایرانی را برگرفته و بازمانده اکتیوبابلی بدانیم چنان که مهرداد بهار استناد کرده است: «به راه افتادن دسته، شرکت شاه در آن، شرکت شاه در مبارزه ای آزمایشی و پیروز گشتن وی در آن و محتملاً برپا گشتن میگساری های گروهی و جابجایی های طبقاتی، همه و همه در ایران باستان و بین النهرین مشترک هستند. در واقع در پی نظمی، آشوب و بازنظمی نو برقرار می شد. تعطیلات نوروزی و شاید به ویژه سیزدهم عید نوروز بازمانده همین شادی های پر آشوب جشن های سال نو در بین النهرین بوده باشد» (بهار، 1384: 497). و با توجه به اینکه مراسم میر نوروزی بخشی از مراسم سال نو و جشن بهاره است، در واقع می توان میر نوروزی را بلاگردان شاه واقعی دانست که در دوره آشوب سلطنتی موقت به راه می اندازد تا چه به شکل واقعی چه به شکل نمادین از سلطنت خلع شده و شاه دوباره نظم را برقرار سازد. «خوار کردن شاه در مراسم اکیتو در واقع تکرار آیینی کشتن تیامت و ساختن دوباره جهان از جسم اوست. این مراسم گویا به ایران هم راه می یابد و به صورت مراسم پادشاه نوروزی و بعدتر با عنوان مشخص میر نوروزی شناخته می شود.» (ثمینی،408:1387).
کوسه و اسطوره های شبانی
از جمله مراسمی از صبغه ای نمایشی برخوردار است و با تغییراتی چند چه در نام آن و چه در شکل برگزاری آن در بسیاری از مناطق ایران اجرا می شود مراسم کوسه است. دو شکل کاملاً متفاوت از اجرای مراسم کوسه با دو هدف متفاوت اجرا می شود که هرچند اشتراکاتی با هم دارند اما در حین حال دارای تفاوت هایی چه در زمان اجرا، چه درباره اهداف برگزاری و چه در شکل برگزاری هستند که در ادامه به بررسی این دو شکل برگزاری کوسه خواهیم پراخت:
شکل نخست مراسم کوسه نوعی مراسم طلب باران است که زمان مشخصی برای برگزاری آن مشخص نشده و در مواقع خشکسالی و بعنوان نوعی مراسم طلب باران اجرا می شود این مراسم در استان چهارمحال و بختیاری با نام کل الیکوسه، در استان فارس با نام کوساگلین و در قزوین و قم با نام کوسه گلین و در کردستان با عنوان کوسه یا کوسه به بان اجرا می شود.
ترتیب اجرای این آیین به شکل زیر است: «از عصر جوانان روستا خود را آماده کرده و شب هنگام یکی را به عنوان کوسه و یکی دیگر را به عنوان عروس انتخاب می کردند. صورت کوسه را با زغال سیاه کرده و با کلاه دو گوش بلند برای او می ساختند و در صورت دسترسی پوست گوسفندی نیز بر پشت او می بستند لباس زنانه نیز بر عروس می پوشاندند و جوانان آنان را همراهی می کردند. جلوی هرخانه ای کوسه، چوبدستش را به زمین می کوبید و سروصدا می کرد. اهالی خانه کاسه ای آب بر او ریخته و چیزهایی چون مویز، گردو یا تخم مرغ به آنان می دادند و به این ترتیب تمامی آبادی را می گشتند. بعضاً اتفاق می افتاد که عروس را از کوسه دزدیده و کوسه به تعقیب آنان می پرداخت» (رشاش، 2011: 118/119).
در شکل دوم این مراسم در میانه زمستان و 15 بهمن ماه برگزار می شد، یعنی با پایان چله بزرگ این مراسم نیز در نقاط مختلف ایران با اسامی مختلف برگزار می شود از جمله در استان مرکزی با نام کوسه ناقلدی (ناقیلی)، در استان قم با نام کوسه گلدی در کردستان نیز در همین ایام سال با نام کوسه برگزار می-شود که ترتیب اجرای آن با اندکی تفاوتدر نقاط مختلف  ایران به شکل زیر است:
«هنگامی که زمستان به نیمه می رسد جوانان آبادی با هم قرار گذاشته و شب در خانه یکی از آنان جمع می¬شوندیکی را به عنوان کوسه انتخاب کرده و با پشمی که به سفیدی می زند برای او ریش، سبیل و ابروهایی زشت درست می کنند. پارچه ای را به شکل نامنظم به سر او می بندند. یک نفر را هم به عنوان زن کوسه انتخاب می کنند. یک نفر به عنوان خواننده او را همراهی می کند و صورت یکی دیگر را با زغال سیاه کرده و به او میمون می گویند و یک نفر دیگر که معتمد بقیه است به عنوان صندوق دار انتخاب می شود. این هیأت 5 نفره را عده ای با سروصدای زیاد همراهی می کنند .
صاحب خانه در را باز می کند، خواننده آواز می خواند، میمون به رقص در اطراف کوسه می پردازد، زن کوسه دست او را می گیرد و بقیه داد و قال راه می اندازد تا جایی که صاحب خانه را وادار می کنند چیزی به آنها بدهد. هرچه که به آنها می دهند اعم از قند، چایی، روغن، تخم مرغ، گردو و .. میمون آن را گرفته و به صندوق دار تحویل می دهد» (سه رسیفی، 1388: 66).
این دو مراسم اگرچه اشتراکات زیادی با یکدیگر داشته، از جمله بخشیدن سیمای تمسخرآمیز به کوسه و ساختن شکل حیوانی برای آن، رجوع به در خانه ها و گرفتن چیزهایی از آنان اما صبغه نمایشی نوع دوم مراسم به دلیل برگزاری آن در زمان معین، تقسیم نقش های مراسم و قراردادهای موجود در آن بسیار بیشتر است.
درباره پیشینه این مراسم با ارجاع به منابعی چند می توان آن را از آیین های پیش از اسلام در ایران برشمرد، یکی از نخستین منابعی که این ظن را تقویت می کند کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی است که در قرن پنجم هجری نوشته شده اما بسیاری از مسایل آن به زمان های کهنتر باز می گردد. بیرونی در توصیف کوسه چنین نوشته است:
«بر نشستن کوسه چیست؟ آذر ماه به روزگار خسروان اول بهار بوده است، و به نخستین روز از وی، از بهر فال، مردی بیامد کوسه، بر نشسته بر خری، و به دست کلاغی گرفته و به بادبیزن خویشتن همی باد زدی و زمستان را وداع همی کردی و ازمردمان بدان چیزی یافتی و به زمان ما به شیراز همین کرده اند» (بیرونی،1363: 256).
بیرونی زمان اجرای این مراسم را عهد خسروان یعنی دوره ساسانیان می داند.
همچنین در عجایب المخلوقات قزوینی که مربوط به قرن ششم هجری است شرحی درباره مراسم کوسه امده و آن را چنین توصیف کرده است:
« روز اول آذر ماه را روز هرمز خوانند. در این روز سواری کوسج است و این عادتیست که جاری شده است از مردی کوسج که ریشخند مردم آن عصر بوده و به فارس بوده، سوار می شده در این روز بر خری و جامه های کهنه می پوشیده و طعام های گرم می خورده و بدن خود را به داواهای گرم طلا می کرده و ظاهر می-کرده است بر مردم که او را حرارتی سخت است و بادبیزی بر دست گرفته و بر خود باد می وزیده و می گفته آه گرم است و مردم بر او می خندیده اند و آب بر او می افشانده اند و برف بر او می انداخته اند،... و با آن کوسج پاره ای گل سرخ بود و با آن می زده است بر جامه های مردم و سرخ می کرد، جامه های کسانی که او را چیزی نمی داده اند» (قزوینی، 1361  :129).
قزوینی اشاره ای به زمان برگزاری مراسم یا مبدأ آن نمی کند. سومین شاهد نیز باز به منابع اسلامی باز می گردد و اینکه «در دوره اسلامی عید بهار را عید خروج الکوسج می گفتند» (کریستن سن، 1389 : 198).
بیضایی نیز آن را با جشن تمسخر کراسوس شبیه می داند و ریشه های آن را حتی تا زمان هخامنشیان به عقب باز می گرداند «شباهت این بازی به دسته تمسخر کراسوس را نباید فراموش کرد. گمان می کنم اگر این بازی هخامنشی باشد، پس دسته کراسوس باید برداشت از این باشد و اگر مربوط به دوره ساسانی است پس این برداشتی از آن دسته است» (بیضایی، 1380: 40) با شرحی که پلوتارک از دسته نمایشی که برای تمسخر کراسوس توسط سورنا سردار اشکانی به راه افتاد نقل می کند. شباهت های زیادی میان این دو مراسم می توان یافت از جمله نشاندن شبیه کراسوس براسب، پوشاندن لباس مضحک و زنانه بر او و فواحش و  رقاصگانی که او را همراهی می کنند.
با این همه و به عقیده نگارنده ریشه هایی مراسمی آیینی چون کوسه را نه در حوادث تاریخی بلکه باید در گذشته هایی دورتر جستجو کرد مراسم آیینی کوسه همچنان که شواهدی آن را تأئید می کنند نوعی مراسم شبانی و متعلق به اقوام شبان و دامدار است.
مثلاً شرحی از اجرای این مراسم حکایت از آن دارد که همراهان کوسه یا به اصطلاح باربرها را بیشتر چوپانان و دامداران تشکیل می دهند «ساز زن دایره زنگی می زند و باربران معمولاً گاوچران وخربنده و چوپان هستند و توبره هایی برای جمع کردن هدایای مردم دارند، می زنند و می خوانند و مژده رفتن زمستان و آمدن بهار را می دهند» (انجوی شیرازی، 1354: 113).
درست کردن گوش بلند و شاخ برای کوسه و شبیه ساختن او به حیوان نیز می تواند به نوعی یادآور خصلت های شبانی این مراسم باشد.
اما مهمترین عاملی که می تواند بر شبانی بودن این آیین صحه گذارد برگزاری آن در زمان جشن سده است که به نوعی جشن شبانی محسوب می شود «بر اساس باورهای ایرانیان زمستان به دو چله بزرگ و کوچک تقسیم می شود: چله بزرگ از دی ماه تا دهم بهمن به طول می انجامد و مراسم جشن سده از شب دهم بهمن یعنی اول چله کوچک شروع می شود. این جشن در مقابل جشن مهرگان که جشن دهقانان زراعتگر است برگزار می¬شود و به شبانان تعلق دارد» (زنده دل، 1387: 105).
این جشن در روزگاران قدیم مخصو چوپانان و گله رانان بوده و اجراگران آن بین 5 تا 10 نفر هستند. کوسه معمولاً بالا پوش نمدی را که پوشاک چوپانان است را می پوشند و زنگوله هایی به زانوها و دستان خود می آویزد و پوست بزغاله برسر می کشد.
تمامی این شواهد بر منشأ شبانی و دامداری این مراسم تأکید داردو آن را به گذشته های دور برمی گرداند.
در بخش بعدی این جستار دو آیین نمایشی ایرانی را از منظر اسطوره ای بررسی خواهیم کرد تا فتح بابی در زمینه بقای اساطیر ایرانی در قالب نمایش و آیین های نمایشی باشد.

منابع:
ادموندز، سیسیل جی (1382) کردها، ترک ها، عرب ها، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، انتشارات روزبهان
الیاده، میرچا (1384) اسطوره بازگشت جاودانه، ترجمه بهمن سرکاراتی، تهران، انتشارات طهوری، چاپ دوم
انجوی شیرازی، ابوالقاسم (1354) جشن ها، آداب و معتقدات زمستان، تهران، انتشارات امیرکبیر
بهار، مهرداد (1384) پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، انتشارات آگاه، چاپ پنجم
بیرونی، ابوریحان (1363) آثارالباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم
بیضایی، بهرام (1380) نمایش در ایران، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دوم
ثمینی، نغمه (1387) تماشاخانه اساطیر، تهران، نشر نی
جوینی، عطا الملک (1388) تاریخ جهانگشا، تصحیح حبیب الله عباسی و ایرج مهرکی، تهران، نشر زوار
زنده دل، حسن (1387) مراسم اقوام ایرانی، تهران، نشر ایرانگردان
فریزر، جیمز جورج (1384) شاخه زرین، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، انتشارات آگاه، چاپ دوم
قزوینی، زکریا بن محمد (1361) عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، تصحیح نصرالله صبوحی، تهران، نشر عطار
کریستن سن، آرتور (1389) ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات نگاه
متز، آدام (1364) تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران، انتشارات امیرکبیر
وهبی، توفیق (1366) حجاری های غار گندوک در کردستان، ترجمه سید محمد صمدی، مهاباد، انتشارات سیدیان
مقالات
قزوینی، محمد (1323) میر نوروزی، مجله یادگار، شماره 3 ، صص 13 تا 16
منابع کردی
ره شاش، حه مید (2011) ژیانی کورده واری، هه ولیر، ئاکادیمیای کوردی
سه رسیفی، ره زا (1388) داب و نه ریتی کورده واری، سه قز، بلاوکردنه وه گوتار