نمایش ”ایکارو ”دارای ساختاری کاملاً دوگانه و دو پهلو است
من اعتقاد دارم اگر هم تاریخ آینده فقط به نقد این دوران بپردازد باز هم کم است و هنوز اسنادی هست که فاش نشده است. من خودم در دوره کوتاهی بعد از انقلاب به آلمان شرقی دعوت شده بودم تا در یک کنگره تئاتر شرکت کنم. دورهای هم در پراگ بودم. بعد از فروپاشی شوروی به ارمنستان، چک و روسیه سفر کردم و آنچه که گفتهام فقط بر اساس تصورات نبوده است.
نشست مطبوعاتی نمایش”ایکارو” روز گذشته با حضور بهروز غریبپور نویسنده، طراح صحنه و کارگردان نمایش ”ایکارو” و بازیگران و دیگر عوامل نمایش در تالار کنفرانس خانه هنرمندان با حضور نمایندگان رسانهها و اهالی مطبوعات برگزار شد.
به گزارش سایت ایران تئاتر، در ابتدای جلسه بهروز غریبپور درباره انگیزههای اجرای این نمایش گفت:«به دلایلی اطلاعات ما از هنرمندان اتحاد سوسیالیستی شوروی سابق اندک است. آن هم به این دلیل که دولت سوسیالیستی شوروی سابق و پیروان آن در سرتاسر دنیا به ندرت مایل بودند که آن دسته از هنرمندانی که سرنوشت نامعلومی دارند آثارشان در کشورهای مختلف روی صحنه برود، چون احساس میکردند ممکن است علیه آنان ایجاد موج کند. در مورد”مایرهولد” تا مدتها این تصور وجود داشت که به دلیل بیماری در گذشته است، بعد این موضوع مطرح شد که او در زندان مرده است و پس از افشای اسناد مشخص شد که مایرهولد تیرباران شده است.»
وی در ادامه افزود:«در کشور ما هم این ممنوعیت برای آگاهی نسبت به مسائل شوروی سوسیالیستی وجود داشت. یکی به دلیل دولت شاهنشاهی که از تکثیر این اطلاعات جلوگیری میکرد. یکی هم به دلیل مترجمان که مانع چاپ و افشای این مطالب میشوند و البته در خود منبع هم کمبودهایی بود که اطلاعات کافی به دست مردم نرسد. من هم فقط چند جمله در تاریخ تئاتر از مایرهولد خوانده بودم.»
غریبپور خاطر نشان کرد:«وقتی به ایتالیا رفتم، فضا متفاوت بود. با آن که حزب کمونیست در آن جا یک حذب فراگیر بود اما به دلیل ذائقه اروپاییشان خود را تنها معطوف به اطلاعاتی که از شوروی سابق میآمد نکرده بودند.»
وی تصریح کرد:«من اقتباسی از قلعه حیوانات جرج اورول را برای جشنواره تئاتر فجر ارائه داده بودم که از من خواستند متن دیگری را ارائه کنم. من هم”ایکارو” را پیشنهاد کردم که پذیرفته شد.»
غریبپور در ادامه گفت:«انقلاب اکتبر از بزرگترین حوادث تاریخ بشری است که با شعارهای قشنگی قرین شده و وقتی که آغاز شد برای همه روشنفکران و همه انسانهای عدالتخواه پیامی داشت که همه را جز سرمایهداری به خود علاقهمند کرد. بعدها هم این حکومت از این ترفند استفاده کرد و هر گاه حرکتی بر عکس آن شعارهای زیبا رخ میداد آن را به کاپیتالیسم نسبت میدادند و میگفتند تبلیغات است. اما به تدریج وقتی در دوران خروشچف نقدها بر دوران استالین آغاز شد، همه متوجه شدند که قتلها و ترورهای ناجوانمردانهای رخ داده که خود سیستم هم آن را قبول کرده است.
غریبپور افزود: من اعتقاد دارم اگر هم تاریخ آینده فقط به نقد این دوران بپردازد باز هم کم است و هنوز اسنادی هست که فاش نشده است. من خودم در دوره کوتاهی بعد از انقلاب به آلمان شرقی دعوت شده بودم تا در یک کنگره تئاتر شرکت کنم. دورهای هم در پراگ بودم. بعد از فروپاشی شوروی به ارمنستان، چک و روسیه سفر کردم و آنچه که گفتهام فقط بر اساس تصورات نبوده است.
در ادامه علیرضا سرور که به عنوان منتقد در این جلسه حضور داشت گفت: نمایش یک ساختار کاملاً دوگانه و دو پهلو دارد. این ساختار دوگانه نه تنها باعث ایجاد تضاد در نمایش نمیشود، بلکه این دو ساختار با هم همساز هستند.
وی در ادامه افزود: میتوانیم یک بار چشمانمان را ببندیم و فقط گوش کنیم آن گاه با یک متن فانتاستیک روبرو هستیم. یا میتوانیم متن را فراموش کرده و از بعد تصویری به نمایش نگاه کنیم آن گاه با یک تئاتر مستند روبرو میشویم.
غریبپور درباره طراحی صحنه نمایش گفت: برای طراحی این نمایش از کاغذ استفاده کردم، تا نشان دهم دیدارهایی که آهنین به نظر میآید با ناخنی از واقعیت فرو میریزد. و فکر کردم از متریال کاغذ استفاده کنم که هم برای نوشتن اعترافات استفاده میشود و هم میتواند تصویری باشد از گذشتهای که له میشود.
در ادامه رضا سرور گفت: در نمایش سه روایت کلی وجود دارد. یکی روایت زمان حال که همان بازجویی است و شکلی ابژکتیو دارد. دوم روایت سوبژکتیو است که نگاه مایر هولد است. روایت بعدی روایت تاریخی است، یعنی همان چیزی که از طریق تصاویر میبینیم. که این سه باید مکمل هم باشند. اگر قرار بود هر سه شکل این روایتها یک کار را انجام دهند، فقط یکی از آنها کافی بود. ولی این اتفاقی است که در بعضی از لحظات نمایش رخ میدهد و چون هر سه روایت یک کار را انجام میدهند نمایش دچار سکون میشود.
غریبپور در ادامه درباره استفاده از رقص کاتاکالی گفت: کارگردانهای سوسیالیستی از جایی به فرهنگ شرق علاقه خاصی نشان میدهند. به طور مثال آیثزنشتاین به خط چینی علاقهمند میشود و تعدادی دیگر جذب نمایشهای کلاسیک ژاپن میشوند، نکته دیگر مربوط به تئاتر شرق است. اساساً نمایشگران هندی برای نابودی دیوها روی صحنه میآیند تا جهان را بیالایند. که مایر هولد هم عاشق این نوع بازیگری است. این رقص در اصل سه کارایی دارد: یکی یادآور عشق و علاقه است، دوم بازی است که دیوار به واسطه آن فرو میریزد و سوم بازگشت به فرهنگ شرق است برای پاک کردن جهان از پلشتیها. در ادامه محمد حاتمی بازیگر این نمایش نیز در پاسخ به این سوال که در میزانسنهای زجرآور و سختی مجبور به بازی بوده است گفت: ما اینقدر کارها را ساده میبینیم که یک پرش ساده را هم حرکتی محیرالعقول میدانیم. این من را نگران میکند که تئاتر که فراتر از زندگی و هنرهای برادرش مثل تلویزیون و سینما است چرا این چنین شده است. من کار خاصی در این دو نمایش نکردهام. جز اینکه کاملاً در خدمت تئاتر بودم و این مستلزم این بود که آمادگی داشته باشم. تا بتوانم در بعضی از میزانسنها قرار بگیرم و حرف بزنم، نه تنها در این نمایش زجری ندیدم بلکه برای من تجربه جدیدی هم بود.