در حال بارگذاری ...

نگاهی به نمایشنامه”رقص کاغذ پاره‌ها” نوشته محمد یعقوبی

حسین ذوقی: «چی می‌شه گفت راجع به نمایشنامه‌ای که نویسنده ش به زور می‌خواد بگه که نمایشنامه‌ش یه جوریه‌، چی می‌شه گفت راجع‌ به نمایشنامه‌نویسی که توضیح صحنه نمایشنامه‌ش به خواننده می‌گه که خیلی جدی نگیره همه چیزو» ۱ ...

حسین ذوقی:
«چی می‌شه گفت راجع به نمایشنامه‌ای که نویسنده ش به زور می‌خواد بگه که نمایشنامه‌ش یه جوریه‌، چی می‌شه گفت راجع‌ به نمایشنامه‌نویسی که توضیح صحنه نمایشنامه‌ش به خواننده می‌گه که خیلی جدی نگیره همه چیزو» 1 (ح.ذ)”
رقص کاغذ پاره‌ها” نمایشنامه‌ای متشکل از شش قطعه به ظاهر مجزا و جملاتی است که در میان قطعه‌ها آمده است. نمایشنامه بر خلاف ظاهر اپیزودیکش، که شاید هیچ ارتباطی به لحاظ مفهومی با هم ندارد و نشود برایش داستانی روایی متصور شد، دارای یک داستان خطی بسیار ساده است:«زن و مردی در سوئیت شماره 27 یک هتل در بندر انزلی ساکن شده‌اند، مرد در حال نوشتن چند قطعه نمایشی است. مرد نوشته‌ها را به زن هدیه می‌دهد و زن دو قطعه از شش هدیه گرفته را پاره می‌کند و از پنجره سوئیت به بیرون می‌ریزد.»
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که خرده روایت‌های موجود(منظور شش قطعه موجود در نمایشنامه است) چه جایگاهی در خط داستان نمایشنامه دارند.
به پرسش به دو گونه می‌توان پاسخ داد:
پاسخ اول 1- هیچ جایگاهی ندارند و صرفاً برای طولانی‌تر شدن متن نمایشنامه نگاشته شده‌اند و حتی می‌توان از توصیه مولف که در ابتدای نمایشنامه نوشته شده فراتر رفت و آن‌ها را حذف کرد چون تنها ابزاری است برای تزئین نمایشنامه.
پاسخ دوم 2- این خرده روایت‌ها برای تکمیل روایت اصلی است که پیش از این گفته شد. یعنی انتخاب یک مکان ثابت برای روایت که تمام روایات اعم از اصلی و فرعی در آن می‌گذرد، خرده روایت‌ها کارکرد مکملی دارد و می‌تواند با ارائه کدهای داستانی، داستان کوتاه و خطی نمایشنامه را پررنگ کند. 2
توضیح پاسخ اول: رقص کاغذ پاره‌ها دارای یک روایت سالم و خطی است که برای فرار از این ماهیت خود از قطعاتی نامربوط استفاده برده است. مولف تنها برای این که ارتباطی بین این قطعات ایجاد کند مکانی ثابت را در نظر گرفته است. با این توصیف که اگر این قطعات در کنار هم قرار بگیرد و داستان اصلی که حضور زن و مرد نمایشنامه‌نویس در سوئیت هتل است و تنها صدای آن به گوش می‌رسد، حذف شود، شاهد یک نمایشنامه کامل خواهیم بود. یک نمایشنامه روایی که داستانی جذاب و خواندنی است. یک نمایشنامه اپیزودیک است که تقریباً می‌توان آن را مشابه فیلم”شب روی زمین” به کارگردانی”جیم جارموش” دانست. (در این فیلم نیز 5 اتفاق متفاوت در یک مکان مشخص که یک تاکسی است، می‌افتد.)
نتیجه این که با توجه به نگاه مطرح شده در پاسخ اول نه تنها حذف، تعدیل و یا جا به جا کردن قطعات هیچ تاثیری در روند نمایشنامه ندارد بلکه این اتفاق باعث به وجود آمدن متنی بهتر می‌شود.
توضیح پاسخ دوم: قطعات نمایشنامه و تک قطعه اصلی مشابهت‌های فراوانی با هم دارند. (فضای مشترک تمام قطعات، شخصیت‌های مشابه در بعضی قطعات و ...)
و این که تمام قطعات فرعی متن‌هایی است که توسط شخصیت مرد قطعه اصلی در حال نوشته شدن است و تنها مخاطب تمام قطعات فرعی شخصیت زن قطعه اصلی است. نمایشنامه در اصل از هفت قطعه تشکیل می‌شود به نام‌های”رقص کاغذ پاره‌ها”، ”ماه عسل”، ”مرسی به خاطر ساندویچ‌ها(1) ”، ”استرالیا”، ”مرسی به خاطر ساندویچ‌ها(2)” و”خداحافظ” از این قطعات 4 قطعه وجود دارد که دارای شخصیت زن و مرد است. هر 4 قطعه در یک مکان ثابت ولی در زمان‌های متفاوت می‌گذرد. نکته قابل توجه این که در تمام این قطعات زن فاعلیت را در اختیار دارد. در”روز دروغ”، ”ماه عسل”، ”خداحافظ” و”رقص کاغذ پاره‌ها” مردی عملی انجام می‌دهد و طبق آن قدرت عمل را از دست داده و به عهده زن می‌افتد.
در”روز دروغ” در ابتدای نمایشنامه مرد با دروغ گفتن ایجاد بحران می‌کند، در روند نمایشنامه مرد اعتراف به شوخی می‌کند و این بار خود قربانی شوخی می‌شود و قدرت عمل در انتها به دست زن است. زن بحران را گسترش می‌دهد و به آن خاتمه می‌دهد.
در”ماه عسل” با این که زن، مرده است، اما در طول حضورش به عنوان شخصیت در نمایشنامه در جایگاه دادستان متهم ـ مرد را بازجویی می‌کند که به فعلی اعتراف کند. زن در دریاچه غرق شده و یکی از علت‌های آن به زعم خود مرد ترس اوست. زن با این که در ذهن مرد حضور دارد باز هم افسار روند نمایشنامه در اختیار اوست.
قطعه”خداحافظ” که آخرین قطعه کل نمایشنامه است نیز از همین فرمول بهره می‌گیرد، مرد در ابتدا با ایجاد بحران وضعیتی را ایجاد می‌کند که زن در آن وضعیت حرکت می‌کند و مسیر به سمتی پیش می‌رود که قدرت در دست زن است.
این مسیر مشترک در قطعه اصلی که ما با نام”رقص کاغذ پاره‌ها” از آن نام می‌بریم نیز تکرار می‌شود. این بار بحران همان نوشتن نمایشنامه است. که زن با خواندن و در انتها پاره‌ کردن دو قطعه(و در اصل سه قطعه) به بحران خاتمه می‌دهد.
سه قطعه دیگر نمایشنامه وضعیتی مشابه اما دگرگون دارند. در این سه قطعه ما شاهد حضور مردان هستیم در قطعه”استرالیا”(که متفاوت‌ترین قطعه کل نمایشنامه است) سه مرد فضایی کاملاً ذهنی را بازگو می‌کنند و شخصیت‌های توهمی کمیک هستند. وجود”استرالیا” را دو به دلیل می‌توان پذیرفت. دلیل اول مشابهتی است که اشاره شد(شخصیت مرد) و دلیل دوم نیز ارتباطی است که می‌توان بین این قطعه و قطعه ماه عسل کشف کرد. این دو قطعه دارای فضایی کاملاً غیر واقعی‌اند. در”ماه عسل” متافیزیکی به نام روح وجود دارد و در استرالیا متافیزیک توهم، روح در ماه عسل باعث رومانس می‌شود و در استرالیا توهم منجر به رویا می‌شود. رویا و رومانس به گونه‌ای کارکردی یکسان دارند.
دو قطعه”مرسی به خاطر ساندویچ‌ها(1) و(2) ” که در اصل دو روایت متفاوت است از یک اتفاق، نیز وضعیت استرالیا را تقریباً دارد. این دو قطعه نیز در همان اتاق می‌گذرد، دو شخصیت مرد دارد اما ارتباطش با کل یک پل بسیار کوچک است که در چهار اپیزودی که در کنار هم گذاشته شد بدان اشاره شد. یعنی فاعلیت زن. ”مرسی به خاطر ساندویچ‌ها(2) ” به درخواست زن در”رقص کاغذ پاره‌ها” نوشته می‌شود.
نکته مشترک تمام شش قطعه با قطعه اصلی این است که مرد ،آن‌ها را برای زن می‌نویسد. در خود نمایشنامه نیز در رد و بدل شدن دیالوگ در”رقص کاغذ پاره‌ها” بین مرد و زن به این نکته اشاره می‌شود. دیگر این که هر شش قطعه روایت‌گر نوعی ارتباط است که زن و مرد”رقص کاغذ پاره‌ها” در حال تجربه کردن آن هستند. ”روز دروغ”، ”خداحافظ” و”ماه عسل” مستقیماً از طرف مرد نوشته می‌شود که روایت‌های پنهان زن و مرد”رقص کاغذ پاره‌ها” نمایان ‌شود. در”مرسی به خاطر ساندویچ” نیز رد پای زن و مرد داستان اصلی کاملاً مشاهده می‌شود
(اشاره زن به حسادت مرد نسبت به آل پاچینو در(Carlitos way)
توضیح واضحات:
1- ”رقص کاغذ پاره‌ها” خود یک مجموعه نمایشنامه است که در تمام قطعات خود به وضوح از طنز به عنوان یک حربه استفاده می‌کند.
2- مکان نمایشنامه در یک هتل در بندر انزلی است.
3- تمام نمایشنامه‌ها از تعداد کمی شخصیت تشکیل می‌شود و تنها مبتنی بر دیالوگ است و دیالوگ‌ها روایتگر یک اتفاق و یک موقعیت هستند.
4- نویسنده در کل اثر هر جا که توانسته خود را نقد و هجو کرده است.
5- نمایشنامه به هیچ زمان مشخصی قائل نیست.
6- تمام قعطات نمایشنامه درباره موقعیت‌های اجتماعی ـ خانوادگی است.
7- کل اثر در فضاهای ذهنی مرد نویسنده می‌گذرد. 3
نکته پایانی:
در بروشور اجرای این نمایش در سال 78 یک قطعه از نمایشنامه توسط دیگر اعضای گروه نوشته شده بود، اما از آن جا که در حال حاضر به بروشور نمایش دسترسی نداشتم از ذکر این موضوع منصرف می‌شوم.
پی‌نوشت‌ها:
1- این قطعه توسط ح.ذ نوشته شده و برگرفته از جمله آغازین فیلم”داستان عشق”(love story) است که ح.ذ با توجه به نوع آن جملات قطعه آورده شده در ابتدای مقاله را نوشته است. جالب است بدانید این جملات ارجاع به جملات اول نمایشنامه”رقص کاغذ پاره‌ها” دارد که محمد یعقوبی در مقام نویسنده در ابتدای نمایشنامه توضیحاتی را ارائه می‌دهد که برای رفع اتهام توهین از ح.ذ عین جملات را برایت نقل می‌کنیم:
«این نمایشنامه به گونه‌ای نوشته شده است که بدون صدای زن و مرد هم قابل اجراست. در این صورت نامش خداحافظ خواهد بود. در ضمن شاید گفتن نداشته باشد که می‌توان در اجرا جای اپیزودها را با هم عوض کرد. چیدمان اپیزودها را با هم عوض کرد. چیدمان اپیزودها فقط نشانگر سلیقه من است و گرنه هیچ ضرورت روایی ندارد. نمایشنامه”روز دروغ” اولین اپیزود باشد و ...»
2- این دو پاسخ به پرسش مطرح شده به این دلیل ارائه شده به این دلیل ارائه شده که تنها به ذهن نویسنده مقاله رسیده است. هر مخاطب می‌تواند یک، دو یا چند پاسخ برای خودش متصور شده و به جواب ایده‌آل خود نزدیک شود. دلیل دیگر این که این دو پاسخ مشخص هر کدام پاسخ به توجیه احتمالی نویسنده نمایشنامه برای آن پاسخ دیگر است. که البته این‌ها هم باز ارجاع به توضیح 1 نویسنده در ابتدای نمایشنامه دارد.
3- هفت نکته اشاره شده همان گونه که گفته شد تنها توضیح واضحات است و ضرورت خوانده شدن ندارد. تنها بیان مسائلی است که هر مخاطبی با خواندن نمایشنامه متوجه آن‌ها خواهد شد. دلیل این که توضیحات تنها هفت مورد است، این است که تعداد قطعات نمایشنامه نیز هفت است.