در حال بارگذاری ...

گفت‌وگو با خسرو خورشیدی، کارگردان نمایش”گفت‌وگو”

من حتم دارم اگر تماشاگران حداقل مده‌آ را خوانده بودند یا فیلم آن را دیده بودند به راحتی می‌توانستند با نمایش ارتباط برقرار کنند. در ” گفتگو” قصه داشتم از زمان گذشته تا امروز مسئله گناهان انسان را بازگو کنم.

مهدی نصرتی:
اشاره :خسرو خورشیدی سال‌ها پیش در آکادمی هنرهای زیبای رم به رشته مورد علاقه‌اش، طراحی صحنه و معماری پرداخته و در همان کشور ایتالیا، سال‌ها در اپرا، تئاتر، رادیو و تلویزیون این کشور، با طراحان به نامی همچون فرانکو زفیرلی کار کرده است. وی که در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه است از سال 1347 با ورودش به ایران وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شده و تدریس در رشته طراحی و معماری را آغاز کرده است و اکنون نیز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تدریس است. خورشیدی بعد از گذشته 10 سال از ورودش به ایران در سال 1357 برای گذراندن یک دوره مطالعاتی از سوی اپرای متروپلیتن نیویورک دعوت شد که همین سفر به همکاری وی با بزرگانی چون(دیوید راپامینچولی) و(استنلی کاپیلو) انجامید. خورشیدی در سال 1363 مجدداً به نیویورک رفته و به عنوان دستیار صحنه با مینچولی و کاپیلو همکاری کرد. و از سال 65 تا 70 همچنان که به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد طراح اپرای ویرجینیای شمالی بود و 5 اپرا را طراحی کرد و همچنین طراحی صحنه تئاترهای آرلینگ‌تن و شکسپیر عاشق را نیز به عهده داشت. کارگردان نمایش”گفت‌وگو” قبل از این تنها یک تجربه کارگردانی روی متن ادوارد آلبی داشته است اما در ایران و در حیطه فعالیت تخصصی‌اش یعنی طراحی صحنه تاکنون در 5 فیلم سینمایی، 1 سریال و 2 تله تئاتر و حدود 14 نمایشنامه فعالیت داشته است.
با توجه به این که در حوزه کارگردانی فقط یک تجربه کارگردانی داشتید، چطور شد که پس از این همه سال دوباره به سراغ کارگردانی رفتید و این بار روی نوشته فریندخت زاهدی؟
من در تجربه اول کارگردانی‌ام به پیشنهاد 2 تن از دانشجوها به سراغ نمایش داستان”باغ وحش” نوشته برنارد آلبی رفتم. در واقع به پیشنهاد آن‌ها من اولین تجربه کارگردانی‌ام را در سال 79 رقم زدم. البته باید بگویم من سال‌ها در ایتالیا و کشورهای دیگر اروپایی در کارهای کارگردانان بزرگی حضور داشته و به عنوان دستیار صحنه همیشه از تجربیات و دانش آن‌ها استفاده کرده‌ام. در نمایش داستان باغ وحش و همچنین نمایش گفت‌وگو نیز از تجربه اندوخته خود سود برده و به کارگردانی پرداختم. در مورد نمایش گفت‌وگو می‌توانم بگویم کارگردانی این نمایش از طرف فریندخت زاهدی نویسنده کار به من پیشنهاد شد و من هم قبول کردم.
اگر بار دیگر کسی به شما پیشنهاد کند روی نوشته‌اش کارگردانی کنید قبول می‌کنید یا قصد دارید این بار خودتان بنویسید؟
نه. من در نوشتن توانایی ندارم چرا که معتقدم ادبیات دراماتیک یک تحصیلات جداگانه‌ می‌خواهد. تصمیم دارم به عنوان سومین تجربه‌ام روی نمایشنامه”سه زن بلند قامت” نوشته ادوارد آلبی کار کنم.
نمایش”گفت‌وگو”بعد از به مرحله اجرا درآمدن چقدر به نوشته اصلی وفادار مانده است؟
ببینید خیلی از جریانات در نمایشنامه وجود دارد که به اجرا درآوردن آن‌ها نیاز به امکانات دارد به عنوان مثال یک مقدار از نظر پاشیدن رنگ محدود بودیم اما با تمام این حرف‌ها متن اصلی حفظ شده است.
در مورد سبک نمایشتان توضیح دهید؟
سبک نمایش”گفت‌وگو” انتزاعی است. این نمایش به ما احساس انتزاعی بودن می‌دهد چرا که از چند شخصیت که در تاریخ وجود دارند صحبت می‌شود. شخصیت‌های گفت‌وگو به هیچ وجه شخصیت‌های اجتماعی نیستند مثل انتیگونه، مده‌آ و ...
به نوعی نمایش شما به بحث‌های فراواقعیت نیز می‌پردازد، این طور نیست؟
صددرصد. حتی در جاهایی از نمایش می‌توان گفت ما به سورئال هم نزدیک می‌شویم.
دلیل استفاده از ویدئوپروجکشن چه بود و چرا تنها چند بار از آن استفاده کردید؟
دلیل خاصی نداشت فقط یک تمهید طراحی بود. از طرفی نیز قصد داشتیم این موضوع را که دختر جوان ماجراها را در صحنه کامپیوتر خود می‌بینید به تماشاگر نشان دهیم.
در نمایش شما چندین بار از آمدن یک نفر صحبت ‌شد. من در صحبتی که بعد از اتمام کار شما با تماشاگران داشتم متوجه شدم هر کس به گونه‌ای از آن برداشت کرده است؟ بعضی از تماشاگران اعتقاد داشتند منظور شما مسیح، بعضی‌ها فکر می‌کردند رویا و بعضی هم گمان می‌کردند که مرگ است. مقصود شما چه بود؟
این خاصیت یک نمایش انتزاعی است که هر کسی برداشت خودش را از آن داشته باشد. بعضی وقت‌ها می‌بینید یک نقاش رنگ‌هایی را روی تابلو می‌ریزد و هر کس با دیدن آن بنا بر تعریف خودش ارتباط برقرار می‌کند. در نمایش گفت‌وگو برداشت نهایی به عهده ذهنیت خود تماشاگر است. البته من می‌دانم اغلب تماشاگران نه آنتیگونه را خوانده‌اند، نه مده‌آ و نه می‌دانند پشم زرین چیست! من حتم دارم اگر تماشاگران حداقل مده‌آ را خوانده بودند یا فیلم آن را دیده بودند به راحتی می‌توانستند با نمایش ارتباط برقرار کنند. در توضیح نمایشنامه گفت‌وگو تا آن جا که به من به عنوان کارگردان و طراح صحنه و لباس برمی‌گردد باید بگویم زاهدی قصه داشته از زمان گذشته تا امروز مسئله گناهان انسان را بازگو کند. به نوعی در این نمایشنامه که رنگ و بوی فمنیستی نیز دارد دلیل گناهکاری زن‌ها را چیز دیگری دانسته است. در مورد کسی که شخصیت‌های نمایش منتظرش هستند، او‌ همان مردی است که سمبل عشق آن‌هاست. به نظر من در چنین نمایشی برداشت گوناگون از یک موضوع واحد نه تنها ضعف نیست بلکه از نقاط قوت به حساب می‌آید. تماشاگران با مراجعه به ضمیر خود هر یک تصویر خاص خودشان را ساخته‌اند و این نیز از اهداف ما بوده است.
آیا در این نمایش به بحث تناسخ نیز پرداخته‌اید؟
بله. بدون شک.
در کجای نمایش بیشتر به چشم می‌آید؟
همان جایی که از آمدن یک نفر که منتظرش هستند حرف می‌زنند.
با تمام این حرف‌ها فکر نمی‌کنید کمی نمایش شما برای تماشاگری که قرار است تنها یک بار نمایش را ببیند سنگین است؟
بله، درست است. همان طور که گفتم تماشاگران در صورتی می‌توانند به خوبی از همه چیز آگاه شوند که با مطالعه وارد تالار شوند و دارای پیش زمینه‌ ذهنی باشند.
طراحی صحنه و لباس نمایش با خودتان بود؟
بله. با توجه به سال‌های که در ایران کار کرده‌ام یاد گرفته‌ام همیشه اول ببینم چه می‌خواهم و بعد می‌روم دنبال وسایل. در این فضا می‌شد با امکانات بیشتر و بهتری کار کرد، نه این که بخواهم بگویم کوتاهی انجام گرفته است. بی‌شک مسئولان به دنبال حل مشکلات تئاتری‌ها هستند و من امیدوارم روزی بتوانیم از تمامی توان و دانش خود استفاده کنیم. همانطور که گفتم من در ابتدا طرح را در ذهنم می‌سازم و بعد از این که روی کاغذ آوردم با توجه به رنگ لباس‌ها، نورپردازی و فضای نمایش طراحی را صورت می‌دهم.