در حال بارگذاری ...

یاد ایام/ این هفته: هوشنگ لطیف پور

هوشنگ لطیف پور -۱۳۱۱: تولد در تهران - ۱۳۳۲: به پایان رساندن دوره هنرستان هنرپیشگی

-1334: به پایان رساندن دوره آموزشی تئاتر زیر نظر پروفسور «دیوید سون» و «کوئین بی» در دانشگاه تهران
- شروع فعالیت در دوبله با فیلم «شنل» و دوبله فیلم «اتللو» و ... تا سال های دهه 50
- 1343: کناره گیری از دوبله و ورود به دانشکده هنرهای زیبا
- 1345: تاسیس واحد دوبلاژ تلویزیون ملی ایران
- وی مدیریت دوبلاژ بسیاری از فیلم های سینمایی و مجموعه های تلویزیونی را به عهده داشته است.
-  صدای هوشنگ لطیف پور به عنوان راوی سریال های «دلیران تنگستان»، «دایی جان ناپلئون» و «مستند راز بقا» و ... در خاطره های بسیاری از افراد مانده است.
«نگاه کن آندری! یه ستاره دیگه هم افتاد!»
این اولین جمله ای است که فهیمه راستکار در یک فیلم لهستانی – و نخستین کار دوبله اش با مدیریت هوشنگ لطیف پور – می گوید. اسم فیلم را هیچ کدامشان به یاد نمی آورند، نه لطیف پور، نه راستکار. فقط یادشان می آید که جنگ جهانی دوم بود و برف مدام که: «... یه ستاره دیگه هم افتاد.»
البته می فهمیم که الان و در این شیوه مکتوب، قطعا جنس صدای راستکار حس نمی شود و چه خوب بود، اگر میسر می شد در مطلبی برای اهالی دوبله، صدایشان هم همراه می شد و نه خاطره صدایشان! اما پیش از هر چیز، به خاطر تئاتری بودن هوشنگ لطیف پور به سراغش رفتیم.
که او هم متعلق به نسل پرورش یافته در هنرستان هنرپیشگی است. نسلی که شاید دیگر خاطراتشان برای خوانندگان مهرگان آشنا باشد. نسل عباس جوانمرد، علی نصیریان، جعفر والی و ...
هوشنگ لطیف پور از چهار سالگی به خاطر شغل پدر، سفر را تجربه کرد.
پدر رئیس اداره ثبت احوال شهرستان های مختلف بود و این سفرها، همراه با تغییر مکان ماموریت های پدر ادامه پیدا کرد تا سال های اول متوسطه، هوشنگ لطیف پور کلاس دهم بود که دوباره به تهران بازگشتند و در همان دوران در دبیرستان دارالفنون، در اولین کار تئاتری شرکت کرد. در آنجا با افرادی نظیر جعفر والی آشنا شد و به این ترتیب پای او هم به هنرستان هنرپیشگی باز شد. البته صبح تا ساعت چهار بعدازظهر دبیرستان بود و پس از آن از خیابان ناصر خسرو تا چهارراه بهرامی را می دویدند. با سر پرشور جوانی که باد بر موهایشان دست می کشید تا به هنرستان هنرپیشگی برسند و این آغاز فعالیت های هنری بود.
لطیف پور می گوید: «البته در هنرستان ها همیشه یک عده می آیند برای اینکه به این کار علاقه دارند و عده ای هم فقط برای گرفتن مدرک می آیند تا در وضعیت استخدامی شان موثر باشد. کارمندهایی که در جست و جوی ترقی رتبه هستند.»
و طبیعی است که وی از این دسته نبود، اگر نه الان هم می توانست با ریتم تند و گاهی بی مسئولیت سیستم دوبله فعلی کشور کار کند. ولی لطیف پور نتوانست.
در آن زمان مدیر هنرستان هنرپیشگی دکتر نامدار بود که از طرف دولت برای تحصیل به فرانسه رفته بود. او دکترای داروسازی داشت و چون به تئاتر علاقه مند بود، تئاتر هم خوانده بود و در هنرستان، فن بیان تدریس می کرد و مطیع الدوله حجازی معلم ادبیات بود، «خان ملک ساسانی» معلم تاریخ تئاتر، دکتر کنی معلم انگلیسی، معزالدیوان فکری معلم سولفژ، مهرتاش مدرس موسیقی ایرانی و مادام اسکمپی مدرس باله.
هنرجویان هنرستان هنرپیشگی از جمله هوشنگ لطیف پور در سال، 1331 زیر نظر مدام اسکمپی باله نفت را در تئاتر تهران، نصر روی صحنه آوردند. این باله به فشار انگلیسی ها، انقلاب کارگردان و ملی شدن صنعت نفت ایران می پرداخت و اولین باله ای بود که در ایران اجرا می شد. که البته به خاطر استقبال بسیار خوب مردم، یک ماه روی صحنه ماند.
پس از پایان یافتن دوره هنرستان، افرادی با دغدغه های مشترک گردهم آمدند. البته در آن زمان، هیچ امکانی برای روی صحنه آمدن تئاتر جوان ترها وجود نداشت. فقط تئاترهای لاله زار بودند که آن ها هم کار خودشان را می کردند و گروهی با حضور هوشنگ لطیف پور، فهیمه راستکار، علی نصیریان، زنده یاد بیژن مفید و ... که تئاتر موجود آن زمان را قبول نداشتند، اما در کنار هم می توانستند، متنی بخوانند و گاهی اتود بزنند. تا اینکه به وسیله فهیمه راستکار به شاهین سرکیسیان معرفی شدند و شاید بهتر است بگوییم که سرکیسیان را پیدا کردند.
خانه سرکیسیان برای رشد و ترقی ما خیلی مفید واقع شد. او موجودی عاشق بود. عاشق تئاتر و مثل همه عاشق ها، کارهای غیرعادی هم می کرد. گاهی اوقات به ما می گفت که به او قول داده اند، فلان سالن تئاتر را برای اجرای تئاتر در اختیارش قرار می دهند، ولی من فکر می کنم او همیشه این امید را داشت که به وصال معشوق برسد.»
در منزل سرکیسیان این گروه به ترجمه و خوانش آثار استانیسلاوسکی و اتود زدن نمایشنامه هایی از جمله «همه پسران من» اثر آرتور میلر می پرداختند. اما نکته قابل توجه این بود که همه هنرمندان و هنردوستان آن زمان به خانه سرکیسیان می آمدند، از جمله خجسته کیا، فرخ غفاری و جلال آل احمد و ...لطیف پور می گوید: «آل احمد بود که به ما پیشنهاد کار کردن روی نمایشنامه های ایرانی را داد. البته آن موقع چیزی به نام نمایشنامه ایرانی نداشتیم. فقط پیس های خارجی بود که به فارسی آداپته شده بود.»
اما پس از آن جوانمرد و نصیریان به سوی اقتباس نمایش از داستان های صادق هدایت رفتند. در همین زمان هوشنگ لطیف پور جذب عالم نوپای دوبلاژ می شود و البته از دوستان دیگر و هم دوره ای های هنرستان هنرپیشگی هم در این حرفه بهره می برد. پرویز بهرام، جعفر والی، فهیمه راستکار، بیژن مفید و ...
در همان زمان امیر قهاری، سفیر اول ایران در رم، یک فیلم ایتالیایی را به ایران آورده و تصمیم گرفته بود که آن را دوبله کند.
تا آن زمان تنها یک یا دو فیلم دوبله شده و در ایران به نمایش درآمده بود. فیلم «شنل» بود که براساس یکی از آثار گوگول ساخته شده بود و سه ماهی برای دوبله آن وقت گذاشتند. پس از آن فیلم، بلافاصله پیشنهاد مدیریت دوبلاژ کار بعدی به هوشنگ لطیف پور داده شد. آن زمان، اصلا آموزشی در این زمینه وجود نداشت و لطیف پور جزء اولین کسانی بود که این کار را شروع کرد. پیش از من یک استودیو «ایران نو فیلم» بود که عده ای در آنجا مشغول دوبله فیلم بودند و ما به فاصله چند فیلم، پس از آن ها شروع به کار کردیم. آقای امیر قهاری هم، که آن فیلم را به ایران آوردند، ندیده بود، اما شنیده بود که چگونه فیلم را دوبله می کنند.
به جز او فرد دیگری به نام ابوالقاسم رضایی هم بود که تکنیک دوبله را می دانست و در هندوستان دیده می شود که چگونه کارهای صدای فیلم را انجام می دهند و به همین دلیل توانست مقداری به ما کمک کند. البته فقط راه و روش را به ما نشان می داد، چون خودش تکنسین بود و آن سوی کار را گرفته بود.» همزمان با کار دوبله، لطیف پور در کلاس های تئاتر دیویدسن در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم حضور یافت و دانشگاه حقوق را به خاطر همین قضیه رها کرد و به دانشکده ادبیات رفت و یک سال بعد در کلاس های کوئین بی شرکت کرد. چند تئاتر هم زیر نظر این اساتید آمریکایی کار کردند که از آن جمله می توان به «باغ وحش شیشه ای» به کارگردانی دیویدسن اشاره کرد. اما در یکی از این اجراها، اتفاق عجیبی افتاد. در حالی که هیئت وزیران و عده ای از آدم بزرگ های مملکت برای دیدن نمایش دعوت شده بودند، هوشنگ لطیف پور، به شکل کاملا طبیعی تب کرد، اما این حالت طبیعی، به شکل دیگری جلوه کرد. آنقدر که فکر کردند وی تمارض کرده و سر اجرای «مرد دوم» به کارگردانی کوئین بی نیامده است.
پس عده ای به سراغ لطیف پور می روند و او را با تب شدید و در پتو پیچیده به سالن می آورند. پس از آن اتفاق این گروه، عطای دانشکده ادبیات را به لقایش بخشیدند و از آن دانشکده بیرون آمدند. البته پس از آن هم نمایش «بیلی باد» را به کارگردانی کوئین بی در تالار مدرسه دخترانه نور بخش، در خیابان حافظ روی صحنه آوردند.
پس از آن حدد سال های 44- 45 بود که به دعوت اعضای گروه، کوئین بی دوباره به ایران آمد و نمایش «سیر دراز روز در دل شب» اثر یوجین اونیل را با بازی فهیمه راستکار، هوشنگ لطیف پور و پرویز بهرام روی صحنه آورد. مدیر صحنه و مترجم کارگردان هم «بیژن مفید» بود و این، آخرین کار تئاتری لطیف پور بود و پس از آن بیشتر به عنوان مدیر دوبلاژ فعالیت می کرد. «فاصله من با دوستانی که با من همکاری می کردند، فقط یک فیلم بود. من هم آموزش خاصی ندیده بودم و در حین همین کارکردن ها، تجربه کسب کردم. البته مترجم همه فیلم های انگلیسی من، نابغه عجیبی به نام بیژن مفید بود. کسی که با خمیر نان، مجسمه های عجیبی می ساخت، بدون هیچ تعلیمی، سه تار می زد و خودش زبان انگلیسی را بدون کلاس، یاد گرفته بود و از بهترین مترجم ها بود و کارهای نمایشش هم که دیگر گفتن ندارد.»
امکانات دوبله ایران در آن زمان بسیار ابتدایی بود، اما هوشنگ لطیف پور تنها 45 روز را صرف نوشتن دیالوگ های فیلم اتللو کرد. یعنی جملات ترجمه را با لب و دهان گوینده ها میزان می کرد.
البته ابتدا اصلا نمی خواستند زیر بار دوبله بروند، حتی نامه ای به سفارت شوروی سابق نوشتند که این ها می خواهند، فیلم شما را خراب کنند. در پاسخ، نامه ای از سفارت آمد که صاحب فیلم تصمیم گرفته این فیلم دوبله شود. یا خودتان آن را دوبله کنید یا کار را به دیگران بسپارید. پس از آن بود که این گروه دو بار به سراغ یکی از اساتید هنرستان هنرپیشگی به نام هایک کاراکاش رفتند تا با او مشورت کنند و کاراکاش گفت: «حالا که دلتان می سوزد، دست کم خودتان این کار را انجام دهید.». «آن زمان فکر می کردیم دوبله اصالت فیلم را از بین می برد. در واقع دوبله، کاری شبیه به ترجمه یک اثر است که قطعا قدرت خود آن اثر را ندارد. همان طور که شعر حافظ را نمی شود ترجمه کرد، آثار شکسپیر را هم نمی توانستیم به درستی ترجمه کنیم و البته تئاتر برای ما مقدس بود و آثار شکسپیر از چنان الوهیتی برخوردار بود که می ترسیدیم با این کار خراب شود.»
البته پس از کودتای سال 32 روابط ایران و شوروی به هم خورد و پیرو آن تمام فیلم های روسی را توقیف کردند. پس از سه، چهار سال این فیلم اجازه اکران گرفت. در این مدت دوبله در ایران بسیار پیشرفت کرده بود و با این وجود باز هم دوبله اتللو از بهترین کارها بود و به تدریج کار به جایی رسید که دوبله ایران در سال های 40 و 50 در دنیا مطرح شد.
در فیلم اتللو، لطیف پور  نقش خوان «یاگو» بود و پرویز بهرام به جای اتللو و فهیمه راستکار به جای «دزدمونا» حرف می زد.
«آن کار، یکی از رل های استثنایی بود که من می گفتم. معمولا در کارهای خودم حرف می زنم. چون باید مدیریت کار را انجام دهم. مدت ها در مورد آن نقش فکر کردم بهتر از هر کسی می توانم آن را بگویم. چون تعداد آدم هایی که با ما کار می کردند. محدود بود و کسی در آن میان نبود که بهتر از من، از عهده آن نقش بربیاید.»
لطیف پور معتقد است: «مدیر دوبلاژ نباید رل بگوید. چون همه چیز در لحظه اتفاق می افتد و مدیر دوبلاژ در آن لحظه باید حواسش باشد که دیالوگ خوب گفته شود، حرکت لب ها و دیالوگ با هم تطبیق پیدا کند و احساس هنرپیشه به اندازه کافی باشد». برای بازنویسی دیالوگ های این فیلم، لطیف پور از هفت ترجمه فارسی استفاده کرد. دو ترجمه از زبان روسی به فارسی، یکی ترجمه ای با چاپ سنگی از دوره قاجار و ...
«من همه ترجمه ها را پیش رویم گذاشته بودم که ببینم کدامیک از این کلمات، بهتر در دهان دوبلورها می نشیند. آن موقع دوبله یک فیلم 10 تا 12 روز طول می کشید، اما این کار 40 روز طول کشید و مدیر دوبلاژ باید ساعت ها می نشست و صدای هنرپیشه ها را با حرکت لب تطبیق می داد.»
البته پس از آن، در دوره ای از کار دوبله کناره گیری کرد و از روی بیکاری، به دانشکده هنرهای زیبا رفت تا تئاتر بخواند. دوره ای که با سندیکای دوباره دچار مشکل شدند و اعتصاب کردند، اما عده ای از همکارانشان این اعتصاب را شکستند و حاضر شدند در ازای مبلغ ماهیانه ناچیزی به سرعت و با کیفیتی بد، فیلم ها را دوبله کنند. در یک زیرزمین متعفن و بدبو که برای واحد دوبلاژ درست کرده بودند و این گونه بود که لطیف پور به حالت قهر از این کار بیرون آمد. تا دو سال بعد که غفاری برای تاسیس واحد دوبلاژ تلویزیون ملی ایران به سراغ لطیف پور آمد و این شروع دوباره کارهای او بود، فیلم های سینمایی، مستند و ...
«الان تلویزیون سری کامل فیلم های برگمن را به صورت دوبله شده دارد. البته آن موقع هم که ما این کارها را دوبله کردیم، این شرط را گذاشتیم که روی آنتن نرود. چون برای جامعه آن زمان، زود بود و فقط «توت فرنگی های وحشی» از تلویزیون پخش شد.» علاوه بر این لطیف پور در آموزش دوبلورهای بسیاری موثر بوده است. مدیر دوبلاژهای امروز که وقتی آمدند آنقدر کوچک بودند که هنوز نمی توانستند، روی صندلی بنشینند. اما سال 1356 درست زمانی که شرط ماندن و ادامه دادن در ایران، عضویت در حزب رستاخیز بود، لطیف پور تصمیم به مهاجرت گرفت. دو سالی در لندن بود و پس از آن عازم کانادا شد. ولی پس از آن دیگر در دیار غریب نتوانست به کار دل بپردازد. اما در سفرهایی که به ایران داشت، برای ماندن در آنجا، انرژی می گرفت و حالا هم مدتی است که همراه با همسرش برای ادامه زندگی به ایران آمده است. اما دیگر کار دوبله نمی کند.
«با این سرعتی که این ها کار می کنند، من نمی توانم کار کنم. دیگر صاحبان کار، به آن معنا ارزش کار را نمی دانند. فقط می خواهند برنامه های شش کانال تلویزیونی را پر کنند. البته گاهی کارهای خوب هم در این میان دیده می شود، اما من دیگر کار نمی کنم.»
اما چه حیف که هوشنگ لطیف پور نام هیچ کدام از فیلم هایش را یادداشت نکرده است. مرحوم ژاله کاظمی پیش از رفتنش گفته بود دفترچه ای دارد که نام تمام فیلم هایی را که دوبله کرده اند، از همان آغاز کار، یادداشت کرده است، گفته بود: اگر موقعی فهرست فیلم هایت را خواستی من دارم. هوشنگ لطیف پور آن دفترچه را ندید یا شاید نخواست تا ژاله کاظمی هم رفت.
منبع:
کتاب جشن مهرگان (جشن نامه مشاهیر معاصر ایران) – بخش نخست: هنر (پاره اول) – به اهتمام محسن شهرنازدار