نگاهی به نمایشنامه”اولئانا” نوشته”دیوید ممت” به بهانه اجرای آن در جشنواره تئاتر فجر
علیاکبر علیزاد: نمایشنامه اولئانا(oleanna) نوشته دیوید ممت، یکی از جالبترین و بحث برانگیزترین نمایشنامههای این نویسنده در میان تمامی آثارش محسوب میشود. این نمایشنامه امسال در بخش تجربی جشنواره تئاتر فجر، به ...
علیاکبر علیزاد:
نمایشنامه اولئانا(oleanna) نوشته دیوید ممت، یکی از جالبترین و بحث برانگیزترین نمایشنامههای این نویسنده در میان تمامی آثارش محسوب میشود. این نمایشنامه امسال در بخش تجربی جشنواره تئاتر فجر، به کارگردانی و ترجمه خود من، اجرا خواهد شد. عوامل کار عبارتند از:
بازیگران: محمدرضا جوزی، میترا گرجی، طراح صحنه و لباس: حسن معجونی، دستیار کارگردان: ندا شاهرخی، دستیار صحنه و لباس: نوال شریفی
ترجمه این نمایشنامه حدوداً یک سال و نیم پیش به اتمام رسید و من امیدوارم چاپ آن هم به زودی میسر شود. اولئانا دومین اجرای تئاتری من، بعد از”در انتظار گودو”(1383)، در گروه تئاتر لیو است.
عنوان نمایشنامه که در هیچ جای متن بدان اشارهای نمیشود، ریشه در یک داستان عامیانه دارد: زن و مردی به نام اوله و آنا، تصمیم به راه اندازی یک شرکت کشاورزی میگیرند. آنها زمینی را میخرند و آن را به افراد مختلف میفروشند. اما در نهایت مشخص میشود که زمین مذکور بایر است و به هیچ وجه مستعد کشت و زرع نیست. بعضی از منتقدان در واقع این داستان را تمثیلی در باب شکست رویای آکادمیک و لیبرالی میدانند که جان(استاد دانشگاه) در پی آن است.
اولئانا اثر دیوید ممت
جان فورتیه
ترجمه: علیاکبر علیزاد
اگر متون دراماتیک را دقیق مد نظر قرا ردهیم، متوجه خواهیم شد که این متون به همان شیوهای به روی نظریههای واکنش خواننده باز هستند که آثار ادبی. ”اولئانا” نمایشنامه بحث برانگیز دیوید ممت در این مورد مثال مناسبی است. نمایشنامه در مورد روابط دردسرساز استاد مرد و دانشجویِ دختر اوست، روابطی که منجر به طرح اتهام آزار جنسی میشود و این امر علاوه بر این که باعث میشود استاد شغلاش را از دست بدهد، او را وادار میکند در پایان نمایشنامه دانشجوی مذکور را در دفتر خود مورد حمله و ضرب و جرح قرار دهد. عده زیادی این نمایشنامه را در حکم حملهای قرائت کردهاند که به اصطلاح حقانیت سیاسی را آماج خود قرار میدهد، ولی با سطوح متفاوتی از تایید. دانیل مافسون شرح مختصری از مباحثاتی که این نمایشنامه را در برگرفته ارائه کرده است؛ او این نمایشنامه را یک وجهی و حاکی از تبعیض جنسی دانسته است و در همان زمان اشاره میکند که دیگران تا چه حد دیدگاه متضادی را(در مورد نمایشنامه) اتخاذ کردهاند. (مافسون 1993) در واقع، نمایشنامه نه فقط فینفسه بلکه علاوه بر این به دلیل زمینه اجتماعیِ مورد اتهامی که مسائل مربوط به آزار جنسی هنوز در آن ادامه دارد، بحث برانگیز و به روی تفاسیر مختلف باز است.
مثلاً، وقتی اولئانا در سال 1994 در تورنتو اجرا شد، یک دانشجویِ مردِ دانشگاه تورنتو در یک روزنامه دانشجویی نوشت:
«نمایشنامه ممت نوشتهای درخشان است و حملهای بیرحمانه به موذیگریِ حقانیتِ سیاسی و فمنیسمِ ستیزه جویانه...
فمنیستهای ستیزهجو یا واژهای که شخصی ابداع کرده است، ”فمی نازیها” (feminazis) و صاحب منصبان خشنِ حقانیت سیاسی کاری کردهاند که تودههای مردم باور کنند زندگی روزمره بدون شبکه خفقان آوری از قواعد پیچیده، مقررات و حمایتها، همیشه غیر قابل دفاع است. آنها کاری میکنند که شما باور کنید دلخواهترین امیال و آرزوهای بشر و به عبارتی نزدیکیِ جسمانی و عاشقانه، آمیخته به ابهام، انحراف و انگیزههای نهانی است.»
(مک فرسون 5: 1994)
برانوین دراینی، در روزنامه Globe and Mail با لحنی که خشنتر و نزدیک به نمایشنامه، موفقیت نمایشنامه را عمیقاً نگران کننده یافت، آن هم به این دلیل که دانشجوی دختر شبیه یک”دیو” به نمایش درآمده بود و اجرای نمایش در شهرهای مختلف باعث شده بود تا تماشاگران وقتی او را در انتهای کار کتک میخورد، با صدای بلند(استاد را) تشویق کنند:
«من نمیگویم که اولئانا نباید وجود داشته باشد یا این که نباید آن را در اجتماع خودتان ببینید. ولی وقتی این کار را کردید، به دقت در مورد آن چه که تماشا میکنید فکر کنید: پیش خودتان تصمیم بگیرید که آیا”ممت” یک جنگ خوشایند را نمایش میدهد و یا مبارزهای به شدت زیرکانه را که نتیجهاش از پیش مشخص شده است.»
(1994.E5 دراینی )
هر دو خواننده این نمایشنامه را اثری جانبدارانه بر علیه حقانیت سیاسی دانشجو در نظر گرفتهاند، هر چند که هر دو به گونهای متفاوت به این تمایل واکنش نشان دادهاند. در نقد محلیِ سومی، در زمان پخش فیلم اولئانا، که همزمان با اجرای صحنهای تورنتو به نمایش درآمد، دانشجویی دیگری از دانشگاه تورنتو، فیلم را بازنمایی ناخوشایندی از دو شخصیت به یکسان غیر جذاب در نظر گرفت:
«واکنش کارول(دانشجوی دختر) به آنچه که اتفاق اتفاده است او را همان قدر غیر همدلی برانگیز میکند که جان(استاد) را. کارول سوء استفاده غیر مستقیم جان را به تجاوز عملی تقلیل میدهد و او را متهم به تجاوز جنسی میکند. ولی حتی بعد از آن، جان نمیتواند آن چه را که اتفاق افتاده درک کند. او هنوز در نقش پدرانه و آکادمیک خود باقی مانده است.»
(هوفمان 15: 1994)
تمایز میان این دیدگاهها تا چه حد محصول تمایز میان اجرای تئاتری و فیلم است و در عین حال تا چه حد نتیجه تمایز خوانندگان است؟
دیگر جنبه جالب این مباحثات مربوط میشود به تاثیر متقابل تئاتر و آکادمی، تاثیری که”استانتون بی.گارنر” در بحث تدریس”اولئانا” در یک دوره دانشگاهی درام بدان پرداخته است. گارنر توجه خود را معطوف به مباحثاتی میکند که حول و حوش این نمایشنامه رخ داده است:«در واقع، هیجان شدیدِ مباحثاتی که اولئانا در روزنامهها و محیطهای آکادمیک ایجاد کرده است از بسیاری جهات همان قدر پدیدهای قابل توجه است که خود نمایشنامه»؛ وی با تاکید بر اهمیت دریافت مینویسند، ”اگر قابلیت به راه انداختنِ چنین مباحثات(و چنین شور و هیجانی) یکی از علائم قدرت اثر باشد، پس اولئانا را باید به عنوان یکی از متون برجسته فرهنگی تا میانه دهه 1990 به شمار آورد.»
(گارنر 40: 2000)
گارنر پی برد که این نمایشنامه در حین تدریس”در کلاس درس به یک متن قدرتمند و تأمل برانگیز بدل میشود که رابطه استاد ـ شاگردی و نیز ساختارهای آموزشی بزرگتری را که این روابط در درون آن بیان میشود، شکل میدهد.»(ص.41) با وجود این که دانشجویان وی در کلاس، به نفع استاد مرد و بر علیه دانشجوی دختر(در نمایشنامه) جبههگیری کرده بودند و نیز به دلیل آن که خود گارنر طرف دانشجوی دختر را گرفته بود، دانشجویان کلاس با کمال تعجب با شور و حرارتی که شبیه دانشجویِ نمایشنامه بود، مرجعیتِ گارنر را مورد حمله قرار دادند. گارنر مینویسد”نمایشنامه ممت چنان از واکنشهای نهادی شده ما پرده برداشت که کلاس یک و نیم هفتهای ما به یکی از جالبترین تجارب کلاسیِ من بدل شد؛ (ص.50)
ممکن است این نمایشنامه را به گونهای خواند که گویی از نظر تمثیلی در درون خود معضل خوانش را به نمایش مینهد. پرده یک ملاقات اولیهای را(بین استاد و شاگرد) نشان میدهد که ظاهراً پاک و معصومانه است؛ این ملاقات بعداً در پردههای دیگر به عنوان صحنه آزار جنسی تفسیر میشود. در پرده دو، دو شخصیت نمایشنامه رویدادهای پرده اول را از دیدگاههای متفاوت تفسیر میکنند؛ به علاوه در این فرایند تماشاگر نیز وادار میشود واکنشهای شخصی خود در پرده اول را قرائت کند: آیا ما از چیزی غفلت کردهایم؟ آیا همه چیز آن طور که به نظر میرسید پاک و معصومانه بود؟ آیا دانشجو کاملاً اشتباه فکر میکند؟ آیا وی محق است؟ حتی اگر نمایشنامه شدیداً بر علیه او موضعگیری کرده باشد، ما هنگام بررسی مجدد آن چه که وی میگوید مجبور میشویم دست کم آن چه را که دیدهایم از نو مورد توجه قرار دهیم. این که آیا هر چیزی که او میگوید اشتباه است یا برخی از اتهاماتش درست است؟ و اگر چنین باشد، دقیقاً کدام یک درست است؟ با چنین پرسشهایی، حتی اگر ما به این نتیجه برسیم که استاد ابتدا بیگناه است، آیا ممکن است در پایان، علیرغم تشویقهایی تماشاگر که حرکت استاد را تایید میکند، به زمانی تفکر کنیم که او بالای سر شاگردش میایستد و او را روی زمین کتک میزند؟
خوانش ما تا چه حد تحت تاثیر تغییرات اندک در زمان اجراست؟ چه میشود اگر در پرده اول، رفتار استاد(از نظر جنسی) مشکوکتر و متملقانهتر و به عبارتی نحوه برخورد وی با دانشجوی خود کمی جنسیتر باشد؟ او پیش از آن که ما بتوانیم بپذیریم اعمالش مشکوک، غیرقابل پذیرش و آزارگرانه است، در این مورد، پرده اول نمایشنامه آن طور که روی کاغذ وجود دارد، صرفاً صفر و پوچ است؛ ما فقط بعد از این که اجرای به خصوصی را شاهد باشیم میتوانیم کنشهای خود را مورد قضاوت قرار دهیم. گارنر به شیوه افراطیتر میپرسد، ”اگر نقشهای این نمایشنامه از نظر جنسیت معکوس شد، این مواجهه تا چه حد تغییر میکند؟ (ص.49)
و با این همه، بدون آن که اجرای اولئانا اهمیتی داشته باشد، جایگزینهای فرضی خود را پیشنهاد میکنند. اولئانا برای تحلیل واکنش خواننده اثری قوی است، نه فقط به این دلیل که مخاطبان را به دو گروه مخالف تقسیم میکند یا به دلیل آن که تماشاگر را تحریک میکند تا واکنشهای خود را به پرسش بگیرند، بلکه به این دلیل که این اثر به روی امکانات تئاتریِ انتخابهای اجرا و نیز واکنشهای مخاطب به عنوان عنصر سازنده معنی و دریافت باز میماند.