در حال بارگذاری ...

ایزومی آشیزاوا با تمرکز بر بخشی از روایت اسطوره‌ی جیسون – عبور وی از میان صخره‌های آبی - و ترکیب آن با دیگر عناصر روایی این اسطوره مخاطب خویش را هرچه بیشتر در برابر روایتی برساخته قرار می‌دهد که پیرامون مفهوم تقدیر شکل یافته است . تقابلی که میان الهه‌ی روح صخره‌ها و جیسون درگرفته است

ایزومی آشیزاوا با تمرکز بر بخشی از روایت اسطوره‌ی جیسون – عبور وی از میان صخره‌های آبی - و ترکیب آن با دیگر عناصر روایی این اسطوره مخاطب خویش را هرچه بیشتر در برابر روایتی برساخته قرار می‌دهد که پیرامون مفهوم تقدیر شکل یافته است . تقابلی که میان الهه‌ی روح صخره‌ها و جیسون درگرفته است

امین عظیمی:
نمایش صخره‌های آبی از منظری هرمنوتیکی اثری است که تلاش دارد با فرآوری‌، ترکیب و بازخوانی ابعاد گوناگون یک کاراکتر، روایت ِ اسطوره‌ای – جیسون - به رویکرد متفاوتی در باب مفهوم تقدیر دست یابد . از آن جایی که این نگره ریشه های خویش را بطور مستقیم در بستر روایتهای اسطوره‌ای و تکنیک اجرایی تئاتر نو(noh) و نئو نو (new noh) ژاپن گسترش داده است در سطور بعد تلاش خواهد شد با بازخوانی مقدماتی هریک از این نشانه‌ها مدخلی را برای ورود به جهان این متن گشود . اما پیش از پرداختن به این مهم شایسته است اشاراتی به جایگاه تماشاگر ایرانی و نحوه ی ارتباطش با این اثر داشته باشیم‌. نمایش صخره‌های آبی در شکل اجرایی و منظر روایی خویش نمایشی تجربی محسوب می‌شود که به شکل همه جانبه ای مشغول بازخوانی و چینشی مستقل از عناصر روایی‌، بویژه اسطوره‌یِ جیسون است . از سوی دیگر ترکیب این رویکرد با شکل بسیار بدیعی از " نئو نو" و نیز نبود حتی بروشوری ساده و مختصر که اطلاعاتی اولیه از جایگاه این اسطوره و نیز رویکردهای نوین تئاتر نو در اختیار تماشاگر بگذارد ، فرآیند برقرای ارتباط سالم با اثر را تهدید می‌کند‌. این نوشته نیز هرگز ادعای نقد و حتی تحلیل قطعی این اثر را ندارد و تنها تلاش می کند یکی از قرائتهای ممکن از نمایش را تشریح نماید .
اسطوره
بر طبق اساطیر یونان پدر‌"جیسون‌" حاکم قانونی”یولکوس”، به وسیله‌ی برادر خود”پلیاس” از حکومت برکنار شد . پلیاس همواره در آرزوی آن بود که وارث حقیقی او را نیز از میان بردارد . اما جیسون تمام سالهای کودکی و نوجوانی اش را زیرنظر یک سنتور – انسان حیوان - در غاری دور از مردم گذراند و به شاهزاده‌ای تمام عیار مبدل شد . هنگامی که به جوان رشیدی مبدل شده بود راهی یولکوس شد‌. در راه به "هرا" - ملکه ی آسمان - برخورد و در مقابل یاری‌ای که به او رساند تلقینی از جانب هرا بر او شد که در فرجامش نوید مبدل شدن به جنگجویی بزرگ را به او می داد . و این تلقین در حقیقت تقدیری بود که بر مبنای آن جیسون می‌بایست به همراه جمعی از جنگجویان خود را به سرزمین کولخیس در شرقی‌ترین کرانه‌ی جهان می رساند تا به ظاهر "پشم زرین" را به دست آورد اما در نهایت تمام این حوادث برای آوردن مده‌آ دختر پادشاه کولخیس به یونان و از بین بردن پلیاس بود . " به عقیده عده ای این فکر را هرا به جیسون تلقین کرد تا به این وسیله مده‌آ از کولخیس به یولکوس بیاید و پلیاس را که از ادای احترام لازم به هرا خودداری می‌کرد به قتل برساند" (گریمال ،2536: 481)
هنگامی که جیسون خود را به نزد پلیاس رساند‌، بر مبنای تلقین "هرا" پذیرفت که برای گرفتن قدرت از پلیاس پشم زرین را با خود بیاورد . جیسون به همراه جمعی از دلاوران یونانی سوار بر کشتی آرگو شدند و مسیری طولانی را طی کردند تا آنکه پیش از ورود به شهر کولخیس که پشم زرین در آن نگه داری می شد به محافظان ورودی دریای سیاه برخوردند . انبوهی از سنگها و صخره های آبی رنگ شناوری که با باز و بسته شدن ، هر کشتی ای را که قصد عبور داشت در هم می‌شکستند .
جیسون به توصیه‌ی فاینوس ، مرغ ماهیخواری– در روا یتی دیگر یک کبوتر- را از فراز کشتی رها کرد و کشتی را به دنبال آن پیش راند . پرنده به سرعت میان صخره‌های آبی رفت . صخره‌ها به یکدیگر خوردند و تنها توانستند چند پر از دم پرنده را بسایند و دوباره از هم دور شوند . کشتی جیسون پیش از آنکه فرصتی برای برخورد دوباره‌ی صخره ها فراهم شود به سلامت از میان صخره‌ها گذشت و آنچنان که تقدیر صخرها بود که عبور هر کشتی‌ای به معنای از کار افتادن آنهاست‌، صخره‌های آبی برای همیشه در جای خود ثابت ماندند .
"ایزومی آشیزاوا" تقابل جیسون و صخره‌های آبی را محور بازخوانی خویش از این اسطوره قرار داده است . جیسون در مقام کاراکتری که مقدر است جهت تلقین”هرا” از میان صخره‌ها بگذرد و به کولخیس برسد ، بی‌آنکه بداند قربانی تقدیری است که برای او تعیین شده است : آشنایی با مده‌آ.
هنگامی که آرگوناتها به کولخیس می رسند ، تنها به یاری مده‌آ دختر پادشاه این شهر که در جادوی سیاه دست دارد موفق به تصاحب پشم زرین می شوند به شرطی که جیسون با او ازدواج کند . مده‌آ آنقدر برای این عشق از خود بی خود می گردد که برادر خود را به قتل می‌رساند و بدن تکه تکه شده اش را از کشتی در حال فرار آرگوناتها به بیرون می‌افکند تا پدر و جنگجویان کولخیس با دیدن این تصاویر حتی یارای دنبال کردن آنها را نداشته باشند . (لنسلین گرین ،1366)
آنها از آن مهلکه فرار می‌کنند و به یولکوس باز می گردند . اما جیسون که دیگر از صرافت به دست گیری قدرت افتاده است مده‌آ را با وسوسه‌ی ملکه شدن باقی می‌گذارد . مده‌آ نیز با نقشه‌ای پلیاس را به قتل می رساند و اینگونه خواسته ی هرا به حقیقت می پیوندد . جیسون که از ابتدا نیز تنها به خاطر پشم زرین مده‌آ را به زنی پذیرفته بود و در قلب خویش به خاطر بی‌رحمی بی‌حد و حصر مده‌آ در قتل برادرش و پلیاس از او نفرت داشت قصد ازدواج با دختر حاکم”کورینتوس”، ”گلوکه” را می‌کند . مده‌آ نیز که همه چیز را تمام شده می پندارد و این خیانت جیسون را نمی پذیرد ، گلوکه و پدرش را با ترفندی از بین برد و سپس فرزندانشان را زنده زنده در آتش می‌سوزاند و با ارابه‌ای می‌گریزد . جیسون نیز پس از سرگشتگی فراوان آنچنان که حاکم کولخیس و پدر مده‌آ- آیتیس - او را نفرین کرده بود در تنهایی و بی‌کسی جان سپرد .
روایت
ایزومی آشیزاوا با تمرکز بر بخشی از روایت اسطوره‌ی جیسون – عبور وی از میان صخره‌های آبی - و ترکیب آن با دیگر عناصر روایی این اسطوره مخاطب خویش را هرچه بیشتر در برابر روایتی برساخته قرار می‌دهد که پیرامون مفهوم تقدیر شکل یافته است . تقابلی که میان الهه‌ی روح صخره‌ها و جیسون درگرفته است دو سوی یک مفهوم را به نمایش می‌گذارد . برای هریک از آنها چیزی مقدر گشته است . اگر کسی از میان صخره ها عبور کند آنها برای همیشه از بین می‌روند و جیسون برای آنکه پشم زرین را به دست آورد می‌بایست از میان صخره‌ها عبور کند و این نیز برای او مقدر شده است . در نمایش الهه‌ی روح صخره‌ها خود را با جمله ای معرفی می‌کند :" هیچکس اجازه ندارد به این صخره‌ها دست بزند " و جیسون در برابر او کسی است که می‌بایست با عبور از صخره‌ها خود را و تقدیر خویش را به سرانجام برساند .
آشیزاوا با ترکیب کاراکتر مده‌آ و استحاله‌ی آن در الهه‌ی روح صخره‌ها بعد تازه‌ای به روایت خویش می‌دهد . او با دمیدن روحی شبه انسانی در صخره‌های آبی‌، فرآیند عبور جیسون را تبدیل به آیین همبستر شدن و زدوده شدن طبیعت الهه ی صخره ها می نماید . عبور جیسون از میان صخره‌ها که مابه ازایی بصری نیز در صحنه می‌یابد‌، دست یافتن او به تن صخره‌های آبی است‌. تنی که تا به حال هیچ دستی به آن نخورده است‌: کسی از میان آنها عبور نکرده است ، و حال این تقدیر است که آن دو را از یکدیگر عبور می‌دهد . الهه ی صخره ها جیسون را بر خود راه می‌دهد و این همان لحظه ای است که صخره‌های آبی دیگر معنای خویش را از دست داده‌اند . تنها پری در دستان الهه‌ی صخره‌ها باقی مانده ، همان پری که در روایت اسطوره‌ای که پیشتر گفته شد از تن پرنده‌ای باقی مانده که راه را برای عبور کشتی جیسون و آرگوناتها گشوده است . هنگامی که جیسون از این سد عبور می‌کند و به انتهای صحنه می‌رسد وجهه‌ی‌"مده‌آ" گون الهه‌ی صخره‌ها خود را بار دیگر می‌نمایاند :”نفرین بر جیسون”. نفرین بر او که فرزندانش در آتش بسوزد و نفرین بر او که تا اخر عمر سرگردان باشد . این در نمایش لحظه‌ای است که الهه‌ی روح صخره‌ها دور خود می‌پیچد و در حالی که پری را در دست دارد پا به زمین می‌کوبد . اگر برای جیسون تقدیر نیاز به عبور از میان صخره‌ها را تدارک دیده است پس نفرین نیز به همراه وی بال خواهد گشود و آنچنان که در روایت اسطوره‌ای به دست مده‌آ فرزندان در آتش می‌سوزند و جیسون مبدل به مردی سرگردان می‌شود، این الهه ی روح صخره هاست که به چنین تصویری در نمایش جان می‌دهد .
در نخستین تصویر از نمایش جیسون انگار که در بند – تقدیر- باشد در مقابل صخره‌ها قرار می‌گیرد و در انتها نیز او در بند است و جالب آنکه نویسنده و کارگردان اثر با تکرار نریشن الهه‌ی صخره‌ها :" هیچکس اجازه ندارد به این صخره‌ها دست بزند "،این تردید را در ذهن مخاطبینش ایجاد می‌کند که گویی تمام این تصاویر خیالی بیش نبوده است و ما تنها شاهد تصاویری از جهان ذهن جیسون بوده‌ایم . کسی که باز هم صخره‌های آبی را در مقابل دارد و تقدیرش را یکبار با تماشاگران در ذهن مرور کرده است .
در الگوی روایی این اثر بیش از هر عنصری ترکیب ابعاد گوناگون روایت این اسطوره در نظامی جدید مورد توجه بوده است تا بتوان با بهره‌مندی از امکانات اجرایی نمایش نو به خلق فضایی جذاب بر روی صحنه دست یابد .
اجرا
نگاه کارگردان صخره‌های آبی به عناصر اجرایی تئاتر نو نگاهی کاربردی است . او همان عناصری را از نمایش نو برمی‌دارد که از طریق آن بتواند روایت خویش را با روحی تراژیک سامان دهد . در حقیقت نمایش صخره‌های آبی روحی یونانی دارد و همان تقدیرگرایی تراژدی‌های یونانی را بازگو می‌کند اما در شکل بیرونی خویش از نمایش نو بهره‌مند است . شیته – قهرمان اصلی نمایش نو – در نمایش او نیز همچنان که در نمایش نو مرسوم است یک بازی معمولی و یک بازی با ماسک انجام می‌دهد : جیسون پیش از آنکه الهه ی صخره ها به او دل ببازد و هنگامی که در حال عبور از اوست . ”واکی” نیز در الهه‌ی صخره‌ها جان گرفته است که بر مبنای ریشه‌های آیینی شینتو – آیین پرستش ارواح و اساس نمایش نو – صاحب تجلی فیزیکی در صحنه شده است .
نمایش نئو نو برای مخاطب ایرانی – و نگارنده ی این سطور- تقریبا ً ناشناخته است . از این رو هر گونه نگاه انتقادی که تلاش کند بر مبنای دستاوردی قطعی جهت ارزش‌گذاری این نمایش گام بردارد جای تردید دارد.

منابع :
1- لنسلین گرین ، راجر .(1366) اساطیر یونان . ترجمه عباس آقاجانی ، ج اول . انتشارات امیرکبیر، تهران
2- گریمال ، پییر.(2536) فرهنگ اساطیر یونان و روم . ترجمه احمد بهمنش ، ج اول . انتشارات امیرکبیر، تهران