در حال بارگذاری ...
نکند بکت ایرانی بوده؟/ در «دست‌نیافتنی‌ها» شعار سیاسی نمی‌دهم

کوشک جلالی: اجرای هر تئاتر در ایران، یک معجزه است

علیرضا کوشک جلالی، نویسنده و کارگردان «دست‌نیافتنی‌ها» که این روز‌ها در تالار استاد ناظرزاده کرمانی در حال اجراست، می‌گوید اگر کسی بخواهد از فیلم‌های بزرگ و شناخته شده بر صحنه نمایش استفاده کند، باید تاب نقدهای تند منتقدان و تماشاچیان راداشته باشد. 

مهرانگیز قهرمانی: شاید در میان آثار نمایشی کمتر اثر موفقی را بتوان دید که بر اساس یک فیلمنامه تهیه و تولید شده باشد. چراکه تفاوت‌های مهم و اساسی در اقتباس چنین آثاری وجود دارد. بر خلاف نمایش، سینما رسانه‌ای تصویری است و برای پیشبرد داستان و تشریح شخصیت نیاز چندانی به گفتگو ندارد، اما در نمایش که وسیله‌ای برای تفحص اندیشه است، زبان نقشی کلیدی دارد. سینما متکی به گفتگو و بازیگر نیست و رسانه کارگردان به شمار می‌رود و متکی به تصاویر و زمینه پیرامون بازیگر است. اما نمایش رسانه بازیگر و نویسنده است. 
 
این روز‌ها علیرضا کوشک جلالی تازه‌ترین اثر نمایشی خود با عنوان «دست نیافتنی‌ها» را بر اساس رمان «زندگی دوباره» اثر فیلیپ پوزو دی بورگو و فیلم فرانسوی «Intouchables» در سالن استاد ناظرزاده کرمانی به صحنه برده است. بر این اساس گفت‌و‌گویی با کوشک جلالی که در آلمان به‌سر می‌برد، از طریق ای‌میل  داشته‌ایم که می‌خوانید: 
 
اقتباس در تولید آثارتان، بر اساس چه ضرورتی است؟ 
 
بر اساس نیازهای درونی و اجتماعی. 
 
اقتباس فیلمنامه چگونه شکل می‌گیرد؟ 
 
اقتباس از یک فیلم یا فیلمنامه، به‌خصوص اگر اثر موفقی باشد، بسیار خطرناک است. بدون شک تماشاچیان به صورت مداوم نمایش را با فیلم مقایسه می‌کنند، که دو رسانه متفاوت‌اند. آن‌ها دوست ندارند با نمایشنامه به‌صورت مستقل برخورد کنند. در بسیاری موارد، کارگردان حکم شکست خود را قبل از به اجرا درآمدن امضاء می‌کند. اگر کسی بخواهد از فیلم‌های «رگبار» بهرام بیضایی، «منهتن» وودی آلن یا بسیاری آثار بزرگ دیگر بر صحنه نمایش بهره ببرد، بایستی با آغوش باز رگبار مسلسل‌های منتقدان و تماشاچیان را تحمل کند. 
 
در اقتباس از فیلم «Intouchables» تا چه اندازه به اصل داستان وفادار بودید؟ 
 
تا حدود زیادی این اتفاق افتاده است، چون خودم دراماتورژ بوده‌ام. پس از نوشتن متن، تغییراتی مناسب اجرا، در نمایشنامه ایجاد کردم. 
 
بنا بر چه دغدغه‌ای این رمان و فیلم را انتخاب کردید و به آن را مناسب اقتباس دانستید؟ 
 
موضوع این فیلم یک عشق پاک است. دو انسان از دو دنیای متفاوت با پیش‌داوری‌های بسیاری که از یک‌دیگر دارند، سر راه هم قرار می‌گیرند. پس از مدتی در روند زندگی به هم اعتماد می‌کنند و توانایی درک همدیگر را به دست می‌آورند. از سویی، احساس می‌کنم روند رشد کین و نفرت، دغل و ریا، دروغ و تزویر بین دوستان، همکاران و حتی اعضای خانواده سرسام آور است. 
 
با این نمایش نه قصد بیان شعار سیاسی داشتم و نه بازگویی مانیفستی را. تنها و تنها نشان دادن این عشق، درک متقابل، دیالوگ و احساس مسئولیت در برابر خود و جامعه اهمیت داشت، به همین سادگی. بازگو کردن داستان برخورد دو دنیای کاملاً متفاوت که سرشار از لحظات تراژیک، طنز و عشقی بی‌آلایش و بسیار عجیب بین دو جهان‌بینی است. این مسئله برایم بسیار جذاب بود. 
 

 

 
«دست نیافتنی‌ها» روایت برخورد دو آدم از دو دنیای متفاوت است

چرا شخصیت پرستار مرد را یک افغانی قرار دادید؟ این در حالی است که این شخصیت در فیلم یک سیاه‌پوست است؟ 
 
انتخاب ملیت بر اساس ساختار درام شکل می‌گیرد. اکثر مهاجران فرانسه، آفریقایی یا سیاه‌پوست‌اند. به همین خاطر کارگردان شخصیت فیلم را سیاه‌پوست انتخاب کرده است. در ایران اکثر مهاجران افغان‌اند، بنابراین من جمعه را انتخاب کردم. اگر این نمایش را در آلمان کار کنم، قطعاً او را به یک مهاجر ترک تبدیل می‌کنم. چرا که در آلمان پیش‌داوری‌های بسیاری در مورد ترک‌ها و در ایران در مورد افغان‌ها وجود دارد و این انتخاب می‌تواند تماشاچیان را به هدف کلی نمایش نزدیک‌تر کند. [:sotitr1:]
 
انتخاب بازیگران برای حضور در این نمایش بر چه اساسی بود؟ 
 
عموماً نمی‌توان برای اجرای یک اثر در ایران، به درستی برنامه‌ریزی کرد. چون به قدری عدم برنامه ریزی بالاست که گاهی غیرقابل تحمل می‌شود. شاید این مسئله به خاطر آنست که نظمی در کل جامعه به چشم نمی‌خورد. در ایران همه در حال انتظارند!‌گاه فکر می‌کنم، نکند بکت ایرانی بوده است! حساب بازکردن روی بازیگرانی که می‌خواهند برای تمرین بیایند، خیلی سخت است. 
 
تمام کارگردان‌هایی که در ایران تئا‌تر کار می‌کنند، برایشان روند یافتن و حفظ بازیگر دردناک است! ریشه تمام این مشکلات هم به ضعیف بودن زیرساخت‌های تئا‌تر کشور باز می‌گردد. هر‌گاه کاری در ایران به صحنه می‌رود، به خود می‌گویم، باز یک معجزه دیگه اتفاق افتاد. دست مریزاد به تمام تئاتری‌های ایران! 
 
شما باید قرارداد ثابت با بازیگران ببندید، تا بمانند، اما کمک هزینه‌ای وجود ندارد. بنابراین دست کارگردان را برای بستن قرارداد بسته است. نظر به اینکه بازیگر و به طور کلی هنرمند نیز آدم است و آدم باید پول کرایه خانه و بچه‌اش را بدهد، به پول احتیاج دارد. پس این آدم که آدم است (البته نه از نوع برشتی) هر جا که قرارداد، محکمی را ببیند به آن سو می‌رود. 
 

سینا رازانی، بهاره کیان‌افشار و نادر فلاح بازیگران اصلی نمایش «دست‌نیافتنی‌ها» هستند

چرا اجرا تا این اندازه متکی بر تصویر است؟ 
 
به علت مکان‌های زیادی که در نمایش وجود دارد، همانند سالن پذیرایی، اتاق خواب فیلیپ، اتاق جمعه، خیابانی در پاریس، رستورانی کنار دریا... صحنه را تقریباً خالی گذاشتیم تا با تغییرات کوچکی بتوان مکان جدید را تعریف کرد. بازگشت به‌‌ همان صحنه خالی پیتر بروک با کمی تغییر. 
 
شما ساکن خارج از ایران هستید و اکنون در زمان اجرای نمایش، کنار گروه حضور ندارید، هدایت کار توسط شما چگونه صورت می‌گیرد؟ 
 
اکنون در کلن آلمان مشغول فراهم کردن مقدمات کار جدید با یک گروه آلمانی هستم. دلیل‌ آن اینست که کارگردانی تئا‌تر در ایران شغل نیست، اما در کشورهای پیشرفته یک شغل رسمی محسوب می‌شود. نمایش‌ها به شکل رپرتواری به صحنه می‌روند، نه به شیوه بسیار ابتدایی 30 اجرایی که در ایران رایج است. برخی از کارهای من بیش از ۱۳ سال است که در شهرهای مختلف آلمان اجرا می‌شوند. هر کارگردان حرفه‌ای اگر بخواهد این اجرا‌ها را همراهی کند، به هیچ کاری نمی‌رسد. 
 
در ایران به علت محدودیت سالن‌ها، هر کارگردان شاید یک یا دو کار در طول سال به صحنه ببرد. اما کسی که شغل‌اش کارگردانی است، می‌بایستی در سال چهار یا شش نمایش اجرا کند. کارگردان تا شب اول اجرا با کار است و بعد از افتتاحیه به سراغ کار دیگری، در شهر یا کشور دیگری می‌رود. در ایران به علت کمبود امکانات مادی و فنی، تازه کار از شب چهارم یا پنجم جا می‌افتد. مانند همین بلایی که برای اولین بار در نمایش آخرم به سرم آمد و من توانستم پس از دو سه اجرا کار را به اصطلاح قوام بیاروم و راهی آلمان شوم.




مطالب مرتبط

علیرضا اخوان، کارگردان نمایش «سنتز»:

تئاتر ایران، ارتباط اجتماعی‌اش را از دست داده است
علیرضا اخوان، کارگردان نمایش «سنتز»:

تئاتر ایران، ارتباط اجتماعی‌اش را از دست داده است

علیرضا اخوان، نویسنده و کارگردان نمایش «سنتز» معتقد است بسیاری از مدیران و فعالان هنرهای نمایشی کشور، دنبال تئاتر بی‌مسئله هستند و برای همین، بیشتر آثاری که روی صحنه می‌روند، ارتباط اجتماعی‌‌شان را از دست داده‌اند.

|

جنونِ محضِ مایکل فرین وخنده‌ی ملیح کوشک‌جلالی بر آنچه می‌بینیم و آنچه نمی‌بینیم

روایتی معناگرا از نمایش جنون: کوشک جلالی
جنونِ محضِ مایکل فرین وخنده‌ی ملیح کوشک‌جلالی بر آنچه می‌بینیم و آنچه نمی‌بینیم

روایتی معناگرا از نمایش جنون: کوشک جلالی

عبدالحسین لاله: هنرمندان باهوش تاریخ از همان یونان باستان یاد گرفتند گاهی لازم است جدی‌ترین مفاهیم نزد بشر چون مقولات فلسفی را به سخره بگیرند. آنها در نمایشی که به «کمدی‌ اشتباهات» شهرت داشت نشان دادند چگونه فلاسفه‌ای که به خلقت و آفرینش هستی و انسان می‌اندیشند، حتی چاه ...

|