یادداشت بهاری”اسماعیل خلج”
ما معمای سر سفره نوروز ندانیم که چیست ما فقط سکه و سیر و سمنو میخواهیم
New Page 2 باز نوروز آمد آه و افسوس از آن قوم که هیچ سر گلزار نرفت خنده غنچه ندید سر رودی ننشست گذر عمر ندید هیچ یادی ز سر کوثر و باغ و چمن و سایه طوبیش نکرد ابر نیسان بگذشت طعم باران بهاری نچشید ابداً برگ دلی باز نوروز آمد آه و افسوس از آن قوم که گفت ما معمای سر سفره نوروز ندانیم که چیست ما فقط سکه و سیر و سمنو میخواهیم قطعهای از شعر بلند”کودکی و تماشای زمین” اسماعیل خلج نوروزتان مبارک