نگاهی به نمایش «کاغذ بازی» به کارگردانی «یوهانز والکمن» از کشور آلمان
مشهود محسنیان این نمایش از تماشاگر میخواهد تا خود را فراموش کند و در جادوی نواخت نُتها غرق شود. نمایشهایی که بر پایه ریتم و ملودی و حرکت موسیقایی استوار هستند تا حدود زیادی به عناصر اصلی و ساختار بَدَوی آیینهای جمعی ...
مشهود محسنیان
این نمایش از تماشاگر میخواهد تا خود را فراموش کند و در جادوی نواخت نُتها غرق شود.
نمایشهایی که بر پایه ریتم و ملودی و حرکت موسیقایی استوار هستند تا حدود زیادی به عناصر اصلی و ساختار بَدَوی آیینهای جمعی بشر نزدیک شدهاند.
مشخصاً ضعف در حرکت و ایجاد تصویر و نور و رنگ و ... به ضعف کیفی حاکم بر نمایش منجر میشود.
حافظه جمعی بشر، سرشار است از آواها و اصواتی است که طی قرون متمادی از طریق ژنتیک و نسل به نسل منتقل شده است. زمانی که به سرمنشأ این حافظه کلی نگاه میکنیم، در مییابیم که تمهای موسیقایی، ریشه در طبیعتی دارند که بشر با آن به رشد رسیده و صد البته آفریده شدن موسیقی، امری است که از ضربان قلب انسان گرفته تا بارش باران و وزش باد یا حتی حرکت امواج دریا و اصوات حیوانات و پرندگان را شامل میشود.
اهمیت نمایشهایی که در ساختار خود به طور گسترده از موسیقی بهره میگیرند، نه تنها از بُعد شکل و ساختار نمایشی قابل بررسی است، بلکه میتواند از بُعد تاریخی نیز قابل توجه باشد. موسیقی، ریتم، و ضرباهنگ و ملودی، عناصری هستند که حتی پیش از اینکه بشر خود را دریابد، وجود داشته و بشر را دریافتهاند.
هنگامی که به ریشة اینگونه نمایشها؛ مثل نمایش «کاغذبازی» توجه میشود در واقع چیزی جز آیین دیده نخواهد شد؛ چرا که ذات و خمیرمایة موسیقی است که آیین را برای بشر میآفریند. پس میتوان نتیجهگیری کرد، نمایشهایی که بر پایه ریتم و ملودی و حرکت موسیقایی استوار هستند تا حدود زیادی به عناصر اصلی و ساختار بدوی آیینهای جمعی بشر، نزدیک شدهاند.
لذت شنیدن موسیقی به صورت اجرای زنده بر هیچکس پوشیده نیست. همنوازی سازهایی مثل ویلن، فلوت و چنگ اگر به صورت اصولی انجام شده باشد، نتیجهای جز مسحور شدن تماشاگر و شنونده در بر نخواهد داشت. جادویی که در نتهای موسیقی جاری است از بطن قلبها و شمارش نفسهای انسان و مادرش، «طبیعت» بر میآید. پس قدرت سحر موسیقی خوب، امری انکار ناپذیر است؛ اما در مواجهه با اینگونه نمایشها این سؤال پیش میآید که ما با پدیده نمایش و اجرا مواجهایم یا کنسرت موسیقی؟ آیا تعاریف یک show، نمایش یاتئاتر را میتوان بر آن استوار کرد یا خیر؟
اگر کمی به گذشته باز گردیم و به سراغ یکی از جشنوارههای پیشین تئاتر فجر برویم در آنجا با نمایشی به نام «اپرای کاغذی» روبه رو میشویم که عیناً شیوه اجرایی مشابهی با نمایش «کاغذ بازی» دارد. در مقایسة کامل این دو اثر به تفاوتهایی جزیی برمیخوریم؛ اما در نهایت میتوان گفت که این دو اثر از یک شکل کلی اجرایی بهره میبرند. بریدن کاغذ، شکلسازی بازی با نور، ساخت عروسکهای سایهای، بازی با دستها و انگشتان، بازی با سازها و شخصیت بخشیدن به آنها و ... همه از عناصری هستند که در هر دوی این نمایشها دیده میشوند؛ اما تنوع حرکت و ساختارمندتر بودن نمایش «اپرای کاغذی» آن را از «کاغذ بازی» جدا میسازد. در واقع شکل به بلوغ رسیده نمایش «کاغذ بازی» در اجرای «اپرای کاغذی» به چشم میآید و از این نظر میتوان گفت که نمایش «کاغذ بازی»، عناصر بصری و حرکتی کمتری دارد.
مشخصاً ضعف در حرکت و ایجاد تصویر و نور و رنگ و ... به ضعف کیفی کلیت نمایش منجر میشود. اگر چه موسیقی به صورت زیبایی در طول اثر جریان دارد؛ اما نمیتواند ضرباهنگ و تم خود را به صورت اجرای تکنیکهای نمایش و یا خلق کاراکترهای متمایز بر صحنه نشان دهد. یکی از نقاط قوت «اپرای کاغذی»، نسبت به این نمایش، خلق شخصیتهای شبه عروسکی برای سازها و همچنین استفاده از دستها و انگشتان در چهارچوبهای قانونمند تئاتر عروسکی بود.
نمایش «کاغذبازی» بر اساس نتهای نوشته شده توسط آهنگساز مورد علاقه گروه اجرای «اریک ساتی» ساخته شده است. در واقع حرکات اجرایی، نشأت گرفته از احساسی هستند که در لحظه شنیدن ملودیها به افراد گروه دست داده است. از این نظر میتوان رابطه احساس خالص را با روح موسیقی دریافت و در صداقت نمایش شک نکرد. اجرای نمایش در پس یک پرده کاغذی آغاز میشود و کم کم به صورتی در میآید که در نهایت، گروه نوازندگان از پس پرده بیرون میآیند و در واقع، پرده را از میان بر میدارند.
این نمایش از تماشاگر میخواهد که خود را فراموش کند و در جادوی نواخت نتها غرق شود. اگر چه عناصر نمایش در این اثر به شدت تحت تأثیر اجرای موسیقی قرار دارند و حتی در اکثر مواقع به اندازهای که باید مورد توجه و تأکید قرار نمیگیرند، باز میتوان تنها با شنیدن موسیقی و بهرهمند شدن از قدرت تصویرسازی ذهنی که ذاتاً در آن نهفته است، راضی از سالن نمایش خارج شد.
با توجه به کمبود اجراهای زنده موسیقی در کشور و اینکه مردم، کمتر با ساختار و شکل اجرای زنده آشنا هستند، میتوان گفت، دیدن چنگ و گوش دادن به صدای گوشنواز آن، خود بار انرژیک و نمایشی فراوانی دارد و به نوعی، یک تجربه تازه و لذت بخش محسوب میشود. آشتی دادن مردم با اجرای موسیقی زنده به صورت اجرای نمایش و در قالب بازیهای کاغذی، میتواند از نکات مثبت این اجرا باشد.