در حال بارگذاری ...

نگاهی به نمایش «یوهانا» به کارگردانی «آنیا گرونا» از کشور آلمان.

اشکان غفار عدلی: نمایش یوهانا یک برخوانی یا روایت از سرگذشت ژاندارک است که در آن برخوان یا راوی برای پیشبرد داستانش از تمام امکانات صحنه‌ای موجود و نیز قرار گرفتن در قالب نقشهای متفاوت استفاده می‌کند. اجرای «آنیا ...

اشکان غفار عدلی:
نمایش یوهانا یک برخوانی یا روایت از سرگذشت ژاندارک است که در آن برخوان یا راوی برای پیشبرد داستانش از تمام امکانات صحنه‌ای موجود و نیز قرار گرفتن در قالب نقشهای متفاوت استفاده می‌کند.
اجرای «آنیا گرونا» از متن «شیللر» کاملاً مبتنی بر عنصر تجربه است.
تلاش برای تحقق آزادی و عدالت که ژاندارک نیز در پی آن بود، بسیار فراتر از یک برهه تاریخی خاص است و انتقال این اندیشه و مضمون، هدف و انگیزه اصلی «گرونا» بوده است.
یوهانا، روایتی از سرگذشت ژاندارک است؛ روایتی که ژاندارک را از هیاهوی مبارزاتی و هالة مقدس و اسطوره‌ای‌اش جدا می‌کند و او را با تصورات، تخیلات، تمایلات انسانی، اعمال و افکارش بر روی صحنه به تنهایی بازآفرینی می‌کند.
در این میان اگر چه تمرکز بیشتر معطوف بر افکار و درونیات ژاندارک است؛ اما آنجا که دامنة روایت به مبارزات ژاندارک می‌کشد، ژاندارک ـ راوی ـ با بهره‌گیری از امکانات سادة موجود در صحنه، تصویری تمام عیار و حماسی (در عین برخورداری از عنصر ایجاز) از سرگذشت و نحوة مبارزاتش به مخاطب ارایه می‌دهد. از این رو نمایش یوهانا، یک برخوانی یا روایت از سرگذشت ژاندارک است که در آن، برخوان یا راوی برای پیشبرد داستانش از تمام امکانات صحنه‌ای موجود و نیز قرار گرفتن در قالب نقشهای متفاوت، استفاده می‌کند تا داستانی کامل (و مبتنی بر عمل نمایشی) را برای مخاطبش بازنمایی و روایت کند.
از همین روست که ژاندارک گاهی رو در رو با مخاطب حرف می‌زند و گاهی از نقش جدا می‌شود و در قالب نقشِ شخصیتهایی قرار می‌گیرد که هر یک در پیشبرد داستان ژاندارک، سهمی دارند.
نکتة قابل توجه در این اجرای تک نفره، ایجاد تمایز میان شخصیتهاست که به واسطه بازی در بازیهای راوی (یا همان ژاندارک) در روند اجرا صورت می پذیرد به نحوی که به نظر می‌رسد نمایشی با حضور چند شخصیت و برخوردار از یک منطق نمایشی معمول و رایج بر روی صحنه در حال اجراست.
این در حالی است که اجرای «آنیا گرونا» از متن «شیللر» کاملاً مبتنی بر عنصر تجربه است. بدین معنا که گرونا به میزانِ سهم شیللر در این اجرا، تلاش کرده است تا عقاید، دیدگاه‌ها و تجربیات شخصی خود را نیز دخیل کند و بر همین مبناست که حاصل کار، نمایشی است که ژاندارک آن گر چه از دل تاریخ آمده است؛ اما لزوماً به برهه‌ای خاص از تاریخ تعلق ندارد و می‌توان حضور و وجود او را در عصر حاضر نیز جستجو کرد و به نظاره نشست!
تلاش برای تحقق آزادی و عدالتی که ژاندارک نیز در پی آن بود، بسیار فراتر از یک برهه تاریخی خاص است و گویی انتقال این اندیشه و مضمون، هدف و انگیزه اصلی «گرونا» از اجرای نمایش یوهاناست.
ژاندارکی که «گرونا» با همراهی «کلودیا ویدمر» ـ بازیگرش ـ ارایه می‌دهد؛ چون وجدانی رخ می‌نماید که قصد تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب و به بیانی کاملتر، بیداری وجدان او در عدم پذیرش بی‌عدالتیها، ظلمها و ... و ایضاً مبارزه بر علیه آنها را دارد. شاید بر همین اساس است که «گرونا» بر پیشینة ژاندارک و طبعِ روستایی و ساده او تأکید می‌گذارد و بارها در نمایش اعلام می‌کند که ژاندارک، چوپانی ساده بود که باکرة مقدس با پرچم و شمشیری در دست به ملاقاتش آمد و او را به مبارزه بر علیه ظلم و ستم فراخواند.
علاوه بر این تأکید، «گرونا» عرصة توجهش به ویژگیها و خصایل انسانی ژاندارک ـ ونه ویژگیهای اسطوره‌ای او را تا مرز روابط خانوادگی و نحوة ارتباط او با پدر و خواهرانش، کشف و گسترش می‌دهد و از این رهگذر، چهره‌ای کاملاً انسانی و عاری از آن تصور رایج از ژاندارک را به عنوان یک قدیس یا یک مبارز اسطوره‌ای به تصویر می‌کشد.
مبارزة ژاندارک و نحوة مقاومت او در نمایش به شکلی بسیار حماسی و البته جذاب، طراحی و بازنمایی شده است. برای این منظور «کلودیا ویدمر» با حفظ همان خصوصیات انسانی و به ویژه طبع ساده و لطیف ژاندارک، چنان از چند دستگاه پخشِ صدا و تخت موجود در صحنه بهره می‌گیرد که گویی این ژاندارک است که در میانِ نبردی عظیم، مشغول مبارزه با خیال دشمنان است.
نمایش یوهانا، خالق لحظات پرفراز و فرودی است که در مجموع نبض حیات ژاندارک را در مقام انسانی که در جستجوی آزادی، عدالت و برابری قد برافراشته ترسیم می‌کند و در این باره، بیش از هر چیز می‌کوشد تا ژاندارک را با ماهیتی انسانی و نه اسطوره‌ای و یا دست نیافتنی به تصویر در آورد؛ هدفی که روند بطئی تحقق آن تا نمود کامل را می‌توان در نمایش یوهانا به نظاره نشست.