نگاهی به نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به کارگردانی افشین زمانی
یک درام سیاسی اجتماعی به یادماندنی
صحنههایی که در آن اعضای خانواده یکی از پرسوناژهای روستایی روی چرخ باربری حرکت داده میشوند به غایت دراماتیکاند و تماشاگر را یاد اجراهای خود بهرام بیضایی که در آنها از سازههای نمایشی استفاده میکرد، میاندازند. ترکیب متناقض رنگها برای ایجاد کنتراست در مضمون و دادههای صحنه، نیز جزو ابتکارات و خلاقیتهای افشین زمانی است. ابتکار خلاقانه مربوط به چهرهپردازی ماسک برخی از پرسوناژها که با گریم و رنگآمیزی صورت انجام شده، آدمها را با چند چهرگی نمایشی خاصی مینمایاند که سبب تأویلزایی اجرا شده است.
حسن پارسایی
تاریخ تئاتر ثابت کرده است که بهترین و زیباترین اجراها همواره آنهایی بودهاند که بر اساس یک متن یا نمایشنامه ساختارمند به اجرا درآمدهاند. علت آن هم روشن است: اولین کارگردانی توسط خود نمایشنامه نویس و در متن انجام میشود که شامل طراحیها و حتی میزانسن دهیهای درون متنی گوناگونی است که همگی به اقتضاء موضوع و دراماتورژی اثر شکل میگیرند. معمولاً اگر کارگردان برون متن بتواند همان الزامات و اقتضائات را به خوبی و البته با درک کامل محتوا و داشتههای بصری و دراماتیک آن نشان بدهد، موفق است و چنانچه خلاقانهتر و ابتکاری تر هم اجرا نماید، در آن صورت مخاطب با اجرایی یگانه، خاص و متمایز روبهرو خواهد شد.
نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی افشین زمانی که هم اکنون در تالار سنگلج اجرا میشود، به دلایلی و نیز در رابطه با موارد فوق، نمایشی قابل تأمل و تعمق است. متن این نمایش به لحاظ پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی و برخورداری از یک ساختار دراماتیک که الگوهای شاخص و تعریف شدهای هم در ادبیات نمایشی جهان دارد، حساب شده و هنرمندانه نوشته شده است. بیضایی در این نمایشنامه از نظر طراحی و شیوه پردازش موضوع با بهره گیری از الگوهای ساختاری آثار آموزشی، سیاسی و اجتماعی برتولت برشت و تأکید بر روش فاصلهگذاری و استفاده نسبی از راوی که خودش یکی از پرسوناژهای نمایش است و نیز شکلدهی دیالوگگویی گروهی همسرایان سعی کرده همه زمینههای لازم را برای شکلگیری یک اجرای سیاسی، اجتماعی و انتقادی که همزمان آسیبشناسانه هم از کار درآمده، فراهم نماید.
طراحی موضوع و شیوه پیشبرد آن نیز روایی است؛ او درست همانند برشت با ارائه یک طرح قراردادی ابتکاری که همه دادهها و داشته هایش از رویدادهای واقعگرایانه جامعه گرفته شده، به موقعیتها و حوادث معینی میپردازد؛ این حوادث عمدتاً به زبان گفتاری و بیان نمایشی مدیوم تئاتر ارائه میشوند و هدف از آن ها آسیب شناسی، تحلیل و شناخت است؛ به همین دلیل زبان و بیان پرسوناژها - با حفظ بنمایه واقعگرایانه آنها - اساساً نمایشی و تئاتری است: «پس خیابونا رو با رفیقت شریکاید.»، «آیینهداری میکنم تُو محله کورها.»، «بس است، لازم نیست به فردا فکر کنید. فردا را کسی ندیده است.»، «کدوم مهمتره؟ اونی که میمیرد یا اونی که برایش میمیرند؟»، «ما دو جور زخم برداشتیم.»، «نمیدونم فردا کیام؟ الان تو بهترین نقش زندگیمم، نقش خودم.» و...
باید یادآور شد که ضعفی هم در متن وجود دارد: بخش پایانی آن بسیار ناگهانی، باورناپذیر و در تناقض با واقعگرایی متن است؛ پرسوناژ، روستایی، بیسواد و لاقید نمایش ناگهان با ترفند مأموران و مسئولان دولتی و به عنوان تشویق جایگاه یک معلم را میگیرد و متعاقباً به طرز متناقضتر و غیر قابل باوری در یک رویارویی اعتراضآمیز به طرفداری از مردم معترض برمیخیزد و همانند یک قهرمان کشته میشود؛ در این بخش، برخلاف صحنههای قبل که در آنها نمایش همارز با واقعیت پیش میرود، محتوا عملاً و تا حدی فدای یک نتیجهگیری دلخواهانه و اجراپسندانه میشود و عملاً بخش پایانی به هجویهای تبدیل میشود. باید یادآور شد که در قسمتهای محدودی از متن یک نگاه طنزآمیز ضمنی هم وجود دارد، که به سیاسی و انتقادی بودن نمایش کمک کرده است. در این اجرا، صحنه نمایش همان صحنه واقعی جامعه و بازیگران نقش دوم هم همانا کارگران و مردم طبقه پایین اجتماع هستند که همواره برای مقاصد خاص و پلیدی همانند عروسکهای نمایش عروسکی به بازی گرفته میشوند تا همنوعان خود را سرکوب و مرعوب کنند. نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» در اصل مانیفست سیاسی و هنرمندانه هنر تئاتر ایران محسوب میشود.
نمایش «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» با طراحی و کارگردانی افشین زمانی، از نظر اجرا نشانگر ویژگیهای دراماتیکی بالا و درخوری است: همه صحنههای جمعی و انفرادی دارای طراحیهای خاصی هستند که مضمون و محتوا را با ایجاز و در قالب شکلدهیها و میزانسندهیهای هوشمندانه و هنرمندانه به گونهای دراماتیک به نمایش میگذارند که درکل مبتنی بر شیوه فاصلهگذارانه است؛ حتی صحنههای گروهی هم رو به تماشاگران و با حالت خطابی میزانسندهی و دیالوگگویی شدهاند. نمایش به تناسب محتوا و شیوه اجرا متکی به دکور نیست. از نور موضعی و رها خیلی به جا استفاده شده و هر سه مقوله تأکید، تنها بودن و جایگاهدهی فاصلهگذارانه در آنها رعایت شده است. موسیقی خیلی کم و فقط به شکلی ابتکاری در جاهایی با نمایش همراه شده و همین بهرهگیری اقتضایی و مصداقی مناسب عملاً به بروننمایی و جلوهگری محتوای عینی و بصری نمایش کمک زیادی کرده است. بازیگران همگی - چه به شکل گروهی و چه به صورت انفرادی - بازیهای مناسبی که در خور محتوا و ژانر نمایش است، ارائه میدهند.
صحنههایی که در آن اعضای خانواده یکی از پرسوناژهای روستایی روی چرخ باربری حرکت داده میشوند به غایت دراماتیکاند و تماشاگر را یاد اجراهای خود بهرام بیضایی که در آنها از سازههای نمایشی استفاده میکرد، میاندازند. ترکیب متناقض رنگها برای ایجاد کنتراست در مضمون و دادههای صحنه، نیز جزو ابتکارات و خلاقیتهای افشین زمانی است. ابتکار خلاقانه مربوط به چهرهپردازی ماسک برخی از پرسوناژها که با گریم و رنگآمیزی صورت انجام شده، آدمها را با چند چهرگی نمایشی خاصی مینمایاند که سبب تأویلزایی اجرا شده است. باید اذعان داشت همه عناصر و اجزای صحنهها برای انتقال هرچه تأویلزاتر محتواست، ضمناً هیچ چیز اضافی و غیر نمایشی در اجرا نیست و همین بهترین تعریف ساختاری برای اجرای درام سیاسی اجتماعی «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به کارگردانی خوب و هنرمندانه افشین زمانی است.