در حال بارگذاری ...
نگاهی به اجرای استفن برونشوگ از «بریتانیکوس»

تولد یک خودکامه

فهیمه نجمی: نمایش «بریتانیکوس» با کارگردانیاستفن برونشوگ از متن به نگارش درآمده به سال ١٦٦٩ که داستان‌اش را از روم باستان وام می‌گیرد، حول یک پرسش مهم می‌چرخد: چگونه یک فرد قدرتمند به یک خودکامه بدل می‌شود؟

به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در پاریس، یک درب  دولنگه‌ایِ بلندِ سفید رنگ در آوانسن که به اتاق جلساتِ مدرنِ سرد و بی‌روحی باز می‌شود، با میزی دراز که دورادورش را صندلی‌های چوبی روشنی با پایه‌های فلزی گرفته‌اند. پس با گذر از آن و ورود به فضای جدید، درب بزرگی را این بار در سمت راست صحنه، و درب‌های متعدد دیگری را در سطوح مختلف و در عمق آن می‌یابیم. آن‌ها هم سفید رنگ هستند، ولی همگی‌شان مورد استفاده قرار نخواهند گرفت. کاربرد اصلی آن‌ها در تقویت استعاره‌ی عمده‌ی میزانسن است: خلق فضایی مملو از دسیسه‌های مخفی و مانورها که در آن شخصیت‌ها مدام از هر طرف پاییده می‌شوند؛ تصویر کردن غیرممکنیِ تنها ماندن، حتی برای لحظه‌ای، در این کاخ که سرنوشت تمامی شخصیت‌های گردآوری شده توسط ژان راسین  در یکی از معروف‌ترین تراژدی‌هایش در آن رقم می‌خورد.

 

پس از پرده‌ی سوم و با رانده شدن میز به انتهای صحنه، فضا گشوده می‌شود، بدون ‌این‌‌که در ذهنیت‌ها گشایشی رخ دهد. دو پنجره‌ی بلندی که به باغ باز می‌شوند و بخشی شیشه‌ای که در سقف تعبیه شده ـ و با کمی دقت می‌توان تشخیص‌اش داد ـ اجازه می‌دهند نور داخل شود. با این‌همه و علی‌رغم همه‌ی این درها و پنجره‌ها در کاخ نرون در رُم محبوس شده‌ایم.

 

گرچه «بریتانیکوس» را مدیر جدید تئاتر اودئون استفن برونشوگ از اوایل ماه می  در تئاتر کمدی فرانسز و با یاری بازیگران تروپ آن به تماشا گذاشته، ولی به پیروی از سنت همیشگی‌اش، این بار نیز خود اوست که طراحی صحنه نمایش را انجام داده است. وانگهی او با این اجرا امضای‌اش را پای نخستین میزانسنی می‌گذارد که در خانه‌ی مولیر بر صحنه می‌برد. اجرای سال ٢٠١٦ کارگردان فرانسوی از متن به نگارش درآمده به سال ١٦٦٩ که داستان‌اش را از روم باستان وام می‌گیرد، حول یک پرسش مهم می‌چرخد: چگونه یک فرد قدرتمند به یک خودکامه بدل می‌شود؟

 

 تراژدی قدرت

 

فیلسوف فرانسوی آلن بدیو (Alain Badiou) در کتاب «ستایش تئاتر» در پاسخ پرسشی پیرامون تئاتر سیاسی می‌گوید: «با کمی تحریف، می‌توان گفت که تئاتر، به‌‍‌ویژه تئاتر تراژیک و حماسی، برای مدت زمانی طولانی تنها دارای دو موضوع بودند: سیاست و عشق ـ و حتی دقیق‌تر بگوییم مشکلاتی که عشق در سیاست داخل می‌کرد. کُرنی و راسین فقط به این‌ها علاقمند هستند.» این واقعیتی است که نمایشنامه‌ی «بریتانیکوس» نمونه‌ی تمام عیاری از این تحلیل را به دست می‌دهد.

 

راسین ـ تراژدی نویس فرانسوی سده هفدهم ـ که تا پیش از این متن نمایشنامه‌نویس عشق‌های پرشور به‌شمار می‌رفت،  در این اثر به حیطه‌ی منتخب رقیب قدرش کُرنی یعنی تاریخ روم باستان رجوع می‌کند، و در آن به‌دقت مسائل خصوصی و سیاسی را در هم‌می‌آمیزد. نمایش مشخصا به سال‌های آغازین امپراطوری نِرون می‌پردازد که در پی دسیسه‌های مادرش آگریپین ـ که تا مسموم کردن همسرش امپراطور محتضر هم پیش رفته ـ به‌جای بریتانیکوس، پسرِ اصلیِ امپراطورِ سابق کلود، بر مسند امپراطوری روم تکیه زده است. او که در دو سال نخست زمامداریش، بی آن‌که تا مرز تقوا پیشه کردن جلو برود، دورانی توام با خوشبختی برای مردمان سرزمین تحت فرمانروایی‌اش رقم زده، با ربودن، ژونی، دختر محبوب برادر ناتنی‌اش بریتانیکوس، در دلِ شب و حبس وی در کاخ چرخشی رعب‌آور به اعمال خویش می‌دهد.

 

با آغاز نمایش، آگریپین ـ این سیاستمدار چیره‌دست و قدرت طلب که از قهرمانان شکسپیری چون گروترود در هملت و به‌ویژه ولومنیا در کوریولانوس هیچ کم ندارد ـ که از توامانی بی‌اعتنایی فرزندش به خویش و ربایش ژونی سخت آشفته شده، نومیدانه می‌کوشد مسیر حوادث را تغییر دهد. ولی در این راه کمتر توفیقی نصیبش خواهد شد. نرون که با یک نگاه دل به عشق ژونی باخته، فرصت را غنیمت می‌شمرد تا با تملکِ محبوبِ برتانیکوس، رهایی خویش از انقیاد مادر را سرانجام علنی کند. رُم این هتک حرمت را به چشم بدی می‌نگرد. نرون، بی‌اعتنا، تصمیم به قتل بریتانیکوس می‌گیرد تا فتنه را به‌کل ریشه کن کند و برای همیشه خود را از وحشت این مدعی تاج و تخت برهاند.

 

آگریپین و بوروس (Burrhus) ـ یکی از دو مشاور نزدیک نرون که خود تجربه‌ی سالیان والی‌گری را در کارنامه‌ی خود دارد ـ می‌کوشند او را بر سر عقل آورند: آگریپین با یادآوری همه‌ی آن‌چه برای پر کردن فاصله‌ی او با سلطنت مرتکب شده، نرون را به وفاداری و قدرشناسی فرا می‌خواند و از می‌خواهد ژونی را آزاد بگذارد تا مردش را انتخاب کند. و اما بوروس؛ او به سهم خود استدلال می‌کند که هیچ جنایتی در خود و به خود ختم نمی‌شود؛ که انتخاب با نرون است که به راه این دو ـ سه سالِ نخست سلطنت ادامه بدهد و یا «از جنایتی به جنایتی دیگر بدود و سختگیری‌های خویش را با قساوت‌های دیگری تداوم بخشد و بازوان خون‌آلودش را در خون شستشو دهد.» نرون علی‌الظاهر باز در مقابل مادر سر خم می‌کند، ولی در خفا عملی کردن تصمیم‌اش را پی می‌گیرد. قتل بریتانیکوس که در پایان نمایش رخ می‌دهد شروعی می‌شود برای دورانی دهشت‌بار که هیچ کسی در آن در امان نخواهد بود: نرون، خواهرزاده‌ی کالیگولا، حتی به آگریپین مادرش و بوروس مشاورش رحم نخواهد کرد.

 

یک تریلر امروزین

 

اجرای درخشان استفن برونشوگ اما نه رو به گذشته، بلکه برعکس، به‌تمامی رو به جهانِ معاصر دارد. او در صحنه‌پردازی نمایش به‌هیچ وجه نکوشیده "کاخی واقعگرا" خلق کند. صحنه‌ی «بریتانیکوس»، تداعی کننده یک مکان امروزی قدرت است، مدرن و واقعی، که در آن گفت‌وگوهایی که مردم عادی به آن‌ دسترسی ندارند و نمی‌توانند در آن‌ها شرکت کنند، در جریان هستند. به این ترتیب، برونشوگ برای بهتر شنیده شدن این متن کلاسیک، میزانسن‌ هوشمند و مدرن‌اش را در جهان استریلیزه شده رهبران امروزی می‌گنجاند. نتیجه اجرایی است که فرسنگ‌ها با کلیشه‌های رایج در اجرای متن‌های راسین و خطابه‌های پرطمطراق تراژیک فاصله دارد.

 

برای کارگران فرانسوی، محور نمایشنامه در رابطه‌ی مسمومی است که میان نرون و مادرش یافت می‌شود. آگریپین، زنی تشنه‌ی قدرت، «دختر، همسر، خواهر و مادر» فرمانروایان امپراطوری روم، که تجسم سرخوردگی وحشتناک و ویرانگر زنی است که تنها می‌تواند به‌واسطه‌ی شوهر و همسرش تمایل خود به قدرت را برآورده سازد. و این واقعیتی است که نقش آفرینی نفس‌گیر دومینیک بلان (Dominique Blanc) ـ بازیگر طراز اولی که در شصت سالگی و با پیوستن به تروپ کمدی فرانسز فصل جدیدی در فعالیت‌های خویش گشوده ـ در عینیت بخشیدن به این تحلیل نقش عمده‌ای دارد. راسین در وصف آگریپین از کلمه "موحش" استفاده می‌کند، که این ویژگی در بازی کنترل شده‌ی دومینیک بلانِ ملبس به کت و شلوار، به‌گونه‌ای مضاعف تجسم می‌یابد.   

 

سایر بازیگران نیز در جان بخشیدن به متن راسین که در قالب اشعار موزون دوازده سیلابی یا «الکساندرن» به نگارش درآمده، بسیار موفق هستند: هروه پییر در نقش بوروسِ دولتمرد که با ناتوانی شاهد زنجیره‌ی تراژیک حوادث است، یا جورجیا اسکالیه که به زیبایی در ژونی شکنندگی یک «تبعیدی» را در کاخ نرون به تصویر می‌کشد. خوددار بودن و کنترل در کار همه بازیگران در بالاترین وجه اعمال می‌شود تا همه‌ی دهشتی که در سقوط نرون به دامان خودکامگی وجود دارد، به روشنی در مقابل دیدگان تماشاگران به نمایش درآید.

 

 




نظرات کاربران