در حال بارگذاری ...
گفت وگو با خسرو شهراز بازیگر نمایش سفربه نهایت دور

جمشید آدم پرتی نیست

در این یک دهه اخیر خسرو شهراز از جمله تاثیر گذارترین بازیگران تئاتربوده است و انواع و اقسام نقش های رئالیسی وغیر رئالیتی را به شایستگی بازی کرده است و دوسال قبل هم به خاطر بازی چندلایه اش در نقش فاگین معروف نمایش الیور تویست د ر نمایشی به همین نام شد بهترین بازیگر جشنواره تئااتر فجر..این هنرمند ارزنده کرمانشاهی سالها است که با بزرگانی مثل حمید رضا نعیمی ، آرش دادگر، علیرضا امینی و ابراهیم حاتمی کیا در تئاتر ، سینما و تلویزیون همکاری داشته است و در نمایش هایی نظیر به مناسبت ورود اشکان ،ماضی استمراری ، هملت ، فیل ، خانه کاغذی؛ الیورتویست و لیرشاه به بازی پرداخته است .

شهراز در نمایش سفر به نهایت دور در نقش یک پدر نامتعارف بازی متفاوت و استلیزه ای از خودش ارائه می کند .نمایش سفربه نهایت دوربه کارگردانی محمد میر علی اکبری با بازی مجید آقاکریمی، آرش فلاحت‌پیشه، محمدرضا مالکی، مسیح کاظمی، مهدی نصرتی، بهناز نادری، کامبیز مُنصف، لادن نازی از تیرماه در سالن چهارسو مجموعه‌ی تئاترشهر به روی صحنه

 

بیشتر در قالب نقش های رئالیستی بازی کرده اید. نقش های سوررئال و نامتعارفی از جنس پدر نمایش سفر به دور دست برایتان چه ویژگی هایی دارد؟

 

اساسا دوست دارم در نقش های متفاوتی بازی کنم . نقش هایی که چند وجهی باشند .هیچ وقت به دنبال بازی در نقش های ساده نبودم .حتی اگردر نقش کوچکی برای بازی پیش رو داشته باشم تلاش می کنم چیزی به آن بیافزایم تا ازسادگی و موتون بودن دور شود .چالش حین ایفای نقش هم برایم لذت بخش است .هر نمایشی که بازی می کنم تا آخر زمان اجرا به دنبال اضافه کردن ریزکاری های به نقشم هستم تا کارم بهتر وکامل تر بشود و یک کلنجار ذهنی هم برایم حین ایفای نقش به وجود می آید. نقش پدر نمایش سفر به دور دست برایم تجربه خاصی بود و تلاش کردم با شیوه جدیدی ایفایش را روی صحنه تجربه کنم. در اغلب کارهای رئالیستیم بنا به خواسته کارگردان باز هایم استلیزه و کنترل شده است.جذاب بودن نقش پدر این نمایش گاهی مواقع اذیتم هم می کرد. پدری که خصوصیات خاصی داشت و باوراعمال و رفتارش برای من سخت بود .

 

این قابل باور نبودن در قالب یک پدر ایرانی به خوبی به لحاظ شخصیت شناسی قابل بحث است؟

 

پدری که دخترش را رها و آزاد ول کرده تا هر کاری که دوست دارد انجام بدهد و البته این رویه ماحصل چهان بینیش است که در زندگی به اصول خاصی پایبند نیست. بنابراین با دشواری رفتم به سمت ایفایش و با چلنج و چالش بازیش کردم که در انتها برایم فوق العاده لذت بخش شد. این نقش وادرم کرد بسیار و بسیار به خصوصیاتش توجه کنم و رفتم مطالعات زیادی روی فلسفه، مسائل و فجایع جوامع مدرن بشری هم انجام دادم.

 

ایفای این نقش پدر در ظاهر ساده به نظر می رسد. اما رسیدن به معماری درست از آن در بازی کار بسیار دشواری است؟

 

در تمرینات با توجه به صحبت هایی که با کارگردان ونویسنده ودراماتورژ نمایش داشتم . قرار شد جنس بازیم رئالیستی نباشد و بازی استلیزه و موجزی داشته باشم. مینی مالیست ها شعار معروفی دارند . " کوتاه ترین ، بهترین" و سختی ایفای این نقش به خوبی برایم درحین کار مشخص شد.

 

در این جنس بازی نشانی از بروز احساسات وجود ندارد؟

 

بله، اگر هم اکت و واکنشی در بازی وجود داشت باید ملوو کوتاه باشد و درکنارش باید در بستری از رئال هم حرکت می کردیم.

 

 آیا پدر به لحاظ شخصیتی ، کاراکتری منفی دارد؟

 

من هیچگاه هچ شخصیتی را نه مثبت صرف و نه منفی صرف می بینم و همه چیز خاکستری است.ذات این نوع شخصیتها مثل عقرب است و ذات عقرب بد نیست و نیش از سرکین نیست، بلکه  اقتضای طبیعتش است. این پدر هم همینگونه است. تلاش کردم منفی بازیش نکنم . در اجتماع ما اینطور آدم ها زیاد داریم. که ظاهرباکلاس ،متشخص و موقری دارند، اما در خفا کارهایی انجام می دهند که نمی توانید تصورش را بکنید.

 

آیا کارگردان قصد داشت جمشید را شخصیتی روشنفکر نشان بدهد؟

 

 من جمشید را آدم با کلاس، باسواد، روشنفکرومرتبی می بینم.

 

 آدمی است که برای زندگیش فلسفه دارد؟

 

بله، جمشید آدم پرت و لمپنی نیست که یک مواد فروش و مصرف کننده بی ارزش وحقیر باشد.

 

 به نظر می رسد با توجه به جهان ناآشوبی که جمشید و آدمها را درگیر خودش کرده است، او برای دوری از چنین فضایی خودش را بی خیالی و مصرف افیون کریده است؟

 

نکته درستی اشاره کردید .در اصل جشمید نمی خواهد هوشیار باشد و با مسائل دور و برش درگیر بشود . دنیای خودش را منحصر به خانه ، دختر و دوست و آشنایانش کرده است.

 

 جمشید به در لحظه زندگی کردن هم اعتقاد دارد ؟

 

در شرایط سیاه و تباهی که محط پیرامون جمشید بابت بروز جنگ و کشت وکشتار فرار گرفته ، او می خواهد از همان لحظه ای که در آن قرار دارد لذت ببرد وخوشی داشته باشد. در اصل جمشید با استفاده از افیون والکل می خواهد از شرایط فرار روبه جلو داشته باشد و محصور جهان شخصیش باشد. متاسفانه در زندگی رئال وعادی خیلی ها برای فرار از مشکلات و چالش های زندگی به سمت افیون و مواد مخدر می روند و البته سرنوشتی به جز تباهی انتظارشان را نمی کشد . در نمایش هم کارگردان و نویسنده با هوشمندی دست روی این مشکل بزرگ اجتماعی قرار داده اند و خیلی از جوانها درگیر این مواد مخدر که شکل و سیاق با مواد افیونی قدیمی تفاوت دارد شده اند و انگاری در خواب هستند . از منظر سورئال در چنین شرایطی درگیر دنیای غیر واقعی می شویم و انگاری در یک خواب و کابوس احاطه می شویم و در این شرایط تعیین مرز بین واقعیت و خواب و رویا کار سخت و دشواری است . خیلی ها برای گرفتن در مرز هوشیاری و نیمه هوشیاری و یا به عبارتی خواب و رویا به سراغ مواد افیونی می روند و باید جامعه شناسان در این مورد تحقیق و پژوهش  داشته باشند . تا بیش از این نوع معضلات رشد و گسترش پیدا نکند.

 

گفت وگو از احمد محمد اسماعیلی

 




نظرات کاربران