در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش دایره نوشته و کار الکا هدایت

رها شدن از یک دایرۀ بسته

رضا آشفته: دایره یک تئاتر خلاق است که با هدف پرورش کودکان با مقولۀ آفرینشگری در یک مهدکودک شکل گرفته است و در آن خردسالان هنرنمایی می کنند و در زمینۀ بازی و نوازندگی موسیقی و آوازخوانی هنرشان را ارائه می کنند و این یکی از زیباترین تولیدات جشنوارۀ شانزدهم است که می تواند تبدیل به الگوی تعمیم پذیر در همۀ مهدکودکها و پیش دبستانی ها بشود که این گونه با شیوۀ بازی در بازی در زمینه رشد خلاقه و پرورش تخیل و فعال کردن نیم کرۀ راست مغز که محل و منشا خلاقیت است، گامهای اساسی برداشته شود.

دایره در این نمایش کارکرد درستی می یابد و اگر دایره را باید و نباید یا همان قواعد و قوانین دست و پا بسته والدین، مدرسه و اجتماع بدانیم، شکستن این دایره بنابر ضابطۀ کودکانه زیستن و رهایی از هر نوع وابستگی به قوانین خشک و دست و پاگیر درست در آستانۀ رشد و شکوفایی قرار گرفتن است. کودکان از ذخیره شدن اطلاعات بیزارند و حق با آنان است چون دورۀ کودکی چندان میانه ای با عقل و منطق ندارد و در این دوره بیشتر نیم کرۀ راست مغز که دربرگیرندۀ تخیل و فانتزی است فعال خواهد بود و تنها راه ارتباط صحیح با این نیم کره نیز از طریق بازی، نمایش و طنز (شوخی) خواهد بود و باید که کودکان تا رسیدن به سن بلوغ و فعال شدن نیم کرۀ چپ یا منطقی باید که همواره به بازی و تماشا مشغول باشند و آنچه باید از طریق همین بازی ها و ترانه خوانی ها و نمایش در آوردن ها و لطیفه گفتن ها به شکل شیرین و نامیرا در وجودشان ته نشین و به بهترین نحو ممکن در درازای زندگی شکل کاربردی به خود خواهد گرفت. جهان امروز، به دنبال خلاقیت در همۀ امور زندگی است و باید یک مدیر و نظامی نیز همچون یک هنرمند خلاق باشند و هیچ کاری امروز بدون خلاقیت نتیجۀ درست نخواهد یافت و چه بهتر که در سنین کودکی به کودکانمان بیاموزانیم پرورش خلاقه را.

نمایش دایره از یک قرار شروع می شود. راوی یا مادر دور دخترش خط می کشد و از او می خواهد که تا آمدنش از بیرون، نباید پایش را از این دایره بیرون بگذارد. دختر هم پذیرندۀ امر مادر است اما مادر دوست ندارد که دخترش مثل خودش ترسو بار بیاید... دختر مشغول نقاشی کشیدن است و عاشق زرافه است و حالا سر و گردن این زرافه از دایره بیرون می زند. دختر نگران که مادرش او را الان دیده چون گفته است من مثل دوربین کارهایت را از دور خواهم دید. زرافه ازش می خواهد که از دایره بیرون بروند و او در جای دیگر دایره ای مثل دایرۀ مادرش بکشد اما دختر نمی تواند مثل همان را بکشد. بعد با هم می روند که در جای دیگری یک دایره شبیه همان دایره را پیدا کنند.

این همان سلوک و رفتار عارفانه ای است که بنابر تخیل مسیر درست را پیش روی هر انسانی قرار می دهد. در کودکی نیز همواره همه چیز رنگ و بوی شهودی خواهد داشت؛ رفتار یک کودک همانند یک عارف است چون در سفر یا سلوک همه نشانه های کشف شده باعث حیرت و شگفتی خواهد شد. در اینجا نیز باید که در رودررویی با دیگران و حتا موانع بشود همچنان به سفر با همان انگیزۀ یافتن یک دایره ادامه داد.

در مسیر کودکانی را می بیند که هر کدام به دلیل رفتارها و آموزشهای اشتباه والدین دچار مشکلات خاصی شده اند. اول یک پسر دراز را می بیند که از بس بین پدر و مادرش که از هم جدا زندگی می کنند، کشاکش برای جذب این پسر بوده است، حالا او دراز شده است. پسر وقتی داستان این پدر و مادر و عشق خود به آن دو را ابراز می کند، به حالت عادی برمی گردد. دوم، یک پسر را می بینند که نصفه است چون مادرش گفته بودن یک بچه با نیمۀ خوب بهتر از یک بچۀ کامل خوب و بد است و وقتی بچه از بدی های والدین اش می گوید، نیمۀ دوم خودش را به دست می آورد. سوم یک دختر را می بیند که ده نفر شده و مدام سر کلاس های مختلف است و اصلا حوصلۀ بازی هم ندارد، او هم وقتی دوست انتخاب می کند و بازی می کند به یک نفر تبدیل می شود. یک دختر را هم می بینند که باید نجیب باشد و با صدای آرام حرف بزند و او یک گربۀ قشنگ دارد و نباید با دیگران بازی کنند. اما با اصرار بچه ها گربه اش را میان جمع می آورد و خودش هم از آن حالت بیرون می آید و صدای آرامش تبدیل به صدای گرم و رسایی خواهد شد. بعد یک دختر چاق و لاغر را می بینند که لاغری اش به خاطر این است که پدرش دست پخت مادرش را دوست ندارد و از بیرون غذا می گیرد برای خوردن و نیمۀ چاقش هم به این دلیل است که خودش عاشق دست پخت مادرش است و وقتی دوباره از دست پخت مادرش و غذاهای لذیذش برای بچه ها تعریف می کند و آنها را به خانه یشان برای چشیدن یک پیتزای بزرگ دعوت می کند، خودش هم چاق و تپل می شود.

رفته رفته دختر متوجه می شود که کلی دوست پیدا کرده که دور یک دایره حلقه زده اند و با اشیا و عروسکهای کوچک دارند بازی می کنند. آنها دارند یک نمایش بازی می کنند و درست همانی شده که مادرش انتظار داشته است؛ یعنی دختر دیگر ترسی برای مواجهه با دیگران را ندارد و حتا فراتر از این با آنها بازی می کند، آواز گروهی باران باران را می خواند و از همه مهمتر در یک تالار رسمی و جشنوارۀ بین المللی تئاتر عروسکی دارند یک نمایش عروسکی با درجۀ ممتاز را اجرا می کنند.

الکا هدایت کار بلد است چون هم می داند راوی چه نقش موثری در جذب بچه ها دارد و از همان ابتدا قرار داد می بندد که خوراکی نخورند و  با صدای بلند هم با والدین شان حرف نزنند. بچه ها پیرو قراردادها هستند و می دانند که با یک نمایش که بسیار دوست دارند مواجه خواهند شد و مهمتر اینکه بازیگران و نوازندگان هم سن و سالهای خودشان هستند و دیدن این نمایش فرصتی است برای گریز از ترس پنهان در وجودشان که بتوانند با اعتماد به نفس بر حضورشان در زندگی و ارائه کارهای هنری و خلاقه تاکید کنند.

نمایش بر اساس همان روایت گری ها و حضور زنده و بازی با اشیا و عروسکها و پخش تصاویر بر پردۀ بزرگتر ویدئو پروجکشن شکل می گیرد. بچه ها حضور موثر و گرمی دارند و با ضرباهنگ گیرا و حس و حالت جذاب لحظه لحظه درام روایتی را پیش خواهند برد. الکا ما را با تئاتر خلاقی مواجه می کند که در هر جایی می تواند حرکت سازنده و آینده دار به شمار آید چون این ضرورت روزگار ماست که تئاتر به دادش خواهد رسید و این خود بهترین زمینه ساز است.




نظرات کاربران