در حال بارگذاری ...
کارگردان نمایش در گفت‌وگو با ایران تئاتر:

«شیرین» آغازگر پروژه شاهنامه تصویری افغانستان است

محمد آیریک ضمن پایین دانستن میزان مطالعه مردم در افغانستان از اجرای پروژه‌ای برای آشنا کردن مردم این کشور با ادبیات افغانستان کشور خبر داد

جمعه و شنبه؛ پنجم و ششم شهریورماه و هم‌زمان با دو روز پایانی شانزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهران- مبارک نمایش «شیرین» اثر محمد آیریک که توسط گروه «میم» از کشور افغانستان تولید شده بود، در دو نوبت در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان روی صحنه رفت.  به همین بهانه با محمد آیریک؛ نویسنده و کارگردان این نمایش درباره «شیرین» و شرایط تئاتر افغانستان گفت‌وگو کرده‌ایم.

یکی از نکات جذاب نمایش «شیرین» استفاده شما از موسیقی به‌جای دیالوگ است. در این اثر، لحن موسیقی بنا بر منش شخصیت‌ها تعیین شده است. چه شد تصمیم گرفتید این کار دشوار را انجام دهید و از موسیقی به‌جای دیالوگ استفاده کنید؟

وقتی برای نشان دادن فضای وهم و حماسی نمایش، سبک تئاتر سایه را انتخاب کردیم، تردید داشتیم که این اثر را با دیالوگ اجرا کنیم یا بدون آن. از دوره عبدالرحمان خان نسل‌کشی هزاره‌ها در افغانستان آغاز می‌شود و در مرکز افغانستان به یک زندان جغرافیایی شکل می‌گیرد، یعنی مردم با خارج از محدوده مرکز افغانستان ارتباط نداشتند و از لحاظ اقتصادی ضعیف شده بودند و ... تصمیم گرفتیم تمام این اتفاق‌ها را با زبان دمبوره یا همان تنبوره که وسیله موسیقی محلی هزاره است و مردم هزاره تمام افسانه‌ها و داستان‌های خود را با این ساز بیان می‌کنند، تعریف کنیم. تنها چیزی که مردم هزاره را زنده نگاه داشته، ساز دمبوره است؛ مردم با این ساز شادی و یا گریه کرده‌اند و دردها و غصه‌های خود را با آن گفته‌اند. چون دمبوره راوی دردهای ما بوده است، از این ساز برای دیالوگ‌های نمایش استفاده کردیم تا این درد را پر رنگ‌تر روایت کنی. خود دمبوره قصه را روایت می‌کند و ما دیالوگ را حذف کنیم چون در تمام دنیا زبان موسیقی را می‌شناسند و دمبوره هم می‌تواند درد را به مخاطب منتقل کند.

«شیرین» دردها و مشکلاتی که بر افغانستان را روایت می‌کند اما کاملا مشخص است که افسانه‌هایی با این تم تلفیق شده‌اند و «شیرین» را ساخته‌اند. در این مورد توضیح دهید.

تمام داستان‌هایی که در هزاره روایت می‌شوند، نوعی افسانه هستند. تمام داستان‌هایی که مادرها برای کودکان خود می‌گویند، افسانه هستند و یا زمستان‌ها که مردها کشاورزی نمی‌کنند و در شب‌نشینی‌ها می‌نشینند، افسانه می‌گویند. این افسانه‌ها خلق می‌شوند. درواقع داستان‌ها به یک روایتی می‌رسند که در پایان روایت، دمبوره حضور دارد و قصه را بیان می‌کند. اصل داستان ما یک روایت تاریخی از یک واقعه تاریخی است که به افسانه تبدیل می‌شود. افسانه «چهل دخترون» که این نمایش بر اساسا آن تولید شده است، به دلیل اعتقادی که مردم به آن دارند، به افسانه تبدیل شده است و این افسانه به‌قدری قوی است که در سراسر ولایت افغانستان، کابل، قندهار و ... مکانی به نام «چهل دخترون» وجود دارد. این افسانه در سراسر افغانستان جاری است البته در برخی از جزئیات، با یکدیگر متفاوت هستند.

بی دیالوگ بودن «شیرین»، به نوعی نمایش را جهانی کرده است و این اثر می‌تواند حرف خود را با موسیقی به تمام مخاطبان برساند. چه برنامه‌ای برای آینده «شیرین» دارید؟

این نمایش را در کابل سه بار نمایش را اجرا کردیم. یک گروه نیز در ولایت بامیان افغانستان به‌صورت فشرده و در یک ماه، نمایش را آماده کردند و «شیرین» یک اجرا در این ولایت داشت. پیش از آمدن به ایران نیز یک بار دیگر نمایش را در کابل اجرا کردیم که بتوانیم هزینه آمدنمان به ایران را تأمین کنیم. قصد داریم این اثر را به جشنواره‌های مختلفی بفرستیم.

چه شد که تصمیم گرفتید از یک افسانه قدیمی برای اجرای نمایش استفاده کنید و اساسا افسانه‌های افغانستان چه میزان قابلیت دارند که به نمایش تبدیل شوند؟

متاسفانه سرانه مطالعه در افغانستان یک دقیقه در سال است! این مسئله برای جامعه‌ای که می‌خواهد از جنگ رها شود، فاجعه است چون بدون مطالعه نمی‌شود از این معضلات رها شد. به همین دلیل گروه «میم» بر روی یک پروژه‌ای با عنوان شاهنامه تصویری افغانستان کار می‌کنیم و «شیرین» آغازگر یک کار بزرگ است. فکر کردیم که افسانه‌ها، داستان‌ها و روایت‌های فرهنگ مردم افغانستان را به‌نوعی تصویری کنیم. البته بنا بر ظرفیت این داستان‌ها، شیوه‌های مختلف را برای این منظور در نظر گرفته‌ایم؛ برخی را با تئاتر، برخی دیگر را با مدیوم سینما و بعضی از داستان‌ها را از طریق انیمیشن به مخاطبان ارائه می‌کنیم. متاسفانه این ایده را با دولت در میان گذاشتیم و دولت ما هیچ اشتیاقی برای این کار نشان نداد و حمایتی از ما نکرد. متاسفانه از گروه‌های هنری مستقل حمایتی نمی‌شود. حتی سفیر ما برای دیدن نمایش «شیرین» به سالن نیامد. ما برای سفارت ایمیل فرستادیم که قرار است در سالن استاد انتظامی تئاتر اجرا کنیم اما ایمیل ما جواب ندادند. وقتی دلیل این اتفاق را جویا شدیم، گفتند که ایمیل ما نرسیده است و باید برای این منظور، دعوت‌نامه رسمی چاپ کنید و به سفارت بیاورید تا اگر سفیر وقت آزاد داشت به تماشای نمایش شما بیاید! حتی سفیر هلند برای دیدن نمایش کشور خود، بلیت خریده است اما گنجایش سالن پر شده است و سفیر این کشور بیرون سالن منتظر ایستاده که اگر در اجرای دوم امکان داشت، برای دیدن نمایش به سالن برود.

در صحبت‌های خود به این نکته اشاره کردید که گروه «میم» علاوه‌بر تئاتر در حوزه تصویر نیز فعالیت می‌کند. کمی در این مورد توضیح دهید.

بله ما در حوزه فیلم‌سازی نیز فعالیت می‌کنیم. دو فیلم داستانی ساخته‌ایم که در جشنواره‌های مختلف حضور داشته‌اند و جوایز زیادی دریافت کرده‌اند. یک فیلم مستند درباره مسائل افغانستان ساخته‌ایم و فیلم مستند دیگرمان نیز در مرحله فیلم‌برداری قرار دارد.

گروه «میم» بیشتر در حوزه تئاتر خیابانی کار می‌کند. امکانات سخت‌افزاری تئاتر، از قبیل سالن و امکانات آن در افغانستان در چه حد است؟

ما چند نمایش را برای اجرا در سالن آماده کرده بودیم اما متاسفانه وقتی به دولت مراجعه می‌کنیم تا از آن‌ها سالن بگیریم، با مشکل مواجه می‌شویم. ما درمورد معضلات مواد مخدر تئاتر آماده کرده بودیم اما دولت با ما همکاری نکرد. به ما گفت که شما اجاره سالن را پرداخت کنید تا بتوانیم سالن را به شما بدهیم. اساسا دولت سالن را در اختیار گروه‌های تئاتر مستقل قرار نمی‌دهد. از سویی دیگر گروه‌های تئاتر دولتی اصلا تئاتر اجرا نمی‌کنند. مثلاً تئاتر ملی افغانستان سالانه یک نمایش را نیز روی صحنه نمی‌برند. سالن ما بسیار مجهز است اما خاک می‌خورد؛ گروه‌های دولتی کار نمی‌کنند و به گروه‌های خصوصی نیز سالن نمی‌دهند تا کم‌کاری گروه‌های تئاتر دولتی به چشم نیاید. به همین دلیل بیشتر نمایش‌ها را به خیابان‌ها و مکاتب بردیم؛ مثلاً سال 2013 نمایش «شاهزاده کوچولو» که نخستین نمایش پانتومیم در افغانستان بود را در چند مکتب اجرا کردیم که در هر اجرا، بین سیصد الی شش‌صد دانش‌آموز نمایش را دیده بودند. مردم افغانستان تئاتر دوست دارند. گاهی از اوقات که ازنظر امینتی امکان اجرا پیش می‌آید و خطری مردم را تهدید نمی‌کند، تئاتر خیابانی اجرا می‌کنیم. این اجراها با استقبال بسیار خوب مردم مواجه می‌شود. همین نمایش «شیرین» را در کابل شب در فضای باز اجرا کردیم و استقبال مخاطبان عجیب بود و هزینه سفرمان تأمین شد. از ما می‌پرسند که کدام سالن اجرا داریم که بیایند و تئاتر ببینند اما ما امکان این کار را نداریم.

آیا از سالن اجرای نمایش «شیرین» راضی بودید، این سالن مختصات لازم برای اجرای تئاتر شما را داشت؟

سالن خوبی است. من به خانه هنرمندان ایران علاقه‌مند هستم و اینجا را دوست دارم چون در این مکان بود که تئاتر آموختم. با اجرای نمایش در این سالن، خاطرات بسیار خوبی در ذهن من زنده شد. حدود 10 سال پیش که بهروز غریب‌پور رییس خانه هنرمندان بود، در تهران انجمنی متشکل از دانشجویان دانشگاه هنر داشتیم. در خانه هنرمندان پلاتویی را در اختیارمان قرار داده بودند و پنج‌شنبه‌ها در آن جلسه برگزار می‌کردیم. در این مکان آموخته‌ایم و الان باید در همین مکان تئاتر اجرا کنیم.

بازخورد اجراهایتان در ایران چگونه بود. آیا از استقبال مخاطبان راضی بودید؟

در این دوره از جشنواره کمی سالن استاد انتظامی مهجور مانده است اما استقبال مخاطبان از نمایش ما خوب بود. پس از اجرای نخستمان در این سالن، یکی از تماشاگران که اهل افغانستان بود، پیش من آمد، بغلم کرد و زارزار گریه کرد! حدود 10 دقیقه او را بغل کرده بودم و او گریه می‌کرد. وقتی می‌بینم دوستان ایرانیم هم داستان را متوجه شدند و درموردش با من صحبت می‌کردند و از چند و چون کار می‌پرسیدند، سیار خشنود شدم چون کار تئاتر همین است که برای مخاطب سوال به وجود بیاورد. نباید همه‌چیز را شسته‌ورفته به مخاطب بدهد.

در پایان اجرا، نمایش را به داوود رشیدی تقدیم کردید.

حضور در جشنواره تئاتر عروسکی برای من خاطره‌ای خوش بود اما اتفاقی تلخ افتاد که در ذهن من باقی خواهد ماند؛ از دست دادن داوود رشیدی که گروه ما از فیلم‌ها و تئاترهایش خاطرات بسیاری دارد. به همین دلیل این نمایش را به داوود رشیدی تقدیم کردم. امیدوارم باز هم داوود رشیدی‌ها در هنر کشورهای فارسی‌زبان به وجود آید.

گفت‌وگو از مینا صفار




مطالب مرتبط

در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» مطرح شد

یلدا می‌گوید امید در پس ناامیدی متولد می‌شود
در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» مطرح شد

یلدا می‌گوید امید در پس ناامیدی متولد می‌شود

احمد محیط طباطبایی، رییس ایکوم در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» که به مناسبت شب یلدا و آغاز فصل زمستان در خانه هنرمندان برگزار شد، گفت یلدا مطابق همه آن چیزی بوده که در فرهنگ ایران بوده است و آن این‌که تاریکی به‌روشنی رسیده؛ شب به‌روز ختم شده و امید در پس ناامیدی متولد ...

|

نظرات کاربران