نقد نمایش مکعب به کارگردانی محمد اله دادی
پرفورمنسی گروتسک
سید علی تدین صدوقی:نمایش مکعب در خصوص خواب و رؤیا است .اینکه خوابها و رؤیاهای ما دنیایی عجیب و رازآلود دارند و برای انسانها هماره جالب ، پر کشش و اعجابانگیز بودهاند . و گاه پیشآمده است که دنیای واقعی با دنیای خواب و رؤیا عجین شدهاند و انسان نتوانسته این دو را از هم تفکیک کرده و تشخیص دهد . اینکه گاه رندگی امان تحت تأثیر خوابهایمان قرار میگیرد . کارگردان در بروشور چنین نوشته است : "مکعب پرسهای است کوچک در دنیای عجیب و پیچیده خواب ،مروری است بر خوابهایی که دیدهایم و یا شاید ببینیم".
خب حالا چرا نام مکعب برای این نمایش انتخابشده است . شاید برای اینکه مکعب شکلی چندوجهی دارد و بهنوعی رازآلود مینماید . شاید برای اینکه درونی خالی دارد و حجمی است با شکلی فضایی که تو را یاد شناوری و معلق بودن در فضا میاندازد و... اما از اینها که بگذریم باید گفت مکعب نماد ثبات و پایداری است و البته تکیهگاه ایمان . هرچند که بهعنوان تکیهگاه تاریخ نیز از مکعب یادشده است .
اما چنانچه مکعب را نماد ثبات و پایداری بدانیم " آن چنانکه اینگونه دانستهاند "آنگاه نوعی تناقض با خواب که ثبات و پایداری چندانی ندارد و ایضاً وابسته به مسائل جانبی بسیاری است پیدا میکند . یعنی اینکه باید برای این نمایش نشانهای ملموستر و نزدیکتر به مفهوم اثر انتخاب میشد . مثلاً برای برآورده شدن این منظور کره مناسبتر مینماید چراکه کره بهنوعی نماد و نشانه ناپایداری است بخصوص در مواجه با بخت و اقبال .
حالا اینگونه دیگر مکعب کارایی نمادینش را در این نمایش از دست میدهد . همین مطلب میتواند شروعی بر تناقضها و ضعفهای دیگر نیز باشد .
متن بهگونهای در فضایی سورئالیستی و درجاهایی اکسپرسیونیستی بهپیش میرود .
که بهنوعی با ترس و وحشت و رمز آلودگی همراه است. چراکه انسان ازهر آنچه نشناسد و برایش رمزآلود و وهمانگیز باشد میترسد ترس ما از ناشناختهها و نادانستههایمان سرچشمه میگیرد . هرآن چیز را که نشناسیم بهگونهای از آن هراس هم خواهیم داشت . هرچند که در بعضی از مواقع خوابهایمان میتوانند خندهدار نیز باشند . این هم به ماجرایی که در خواب میبینیم بستگی دارد .هم به ترسمان از وهم آلودگی خوابهایمان و یا ماجراهای ترسناکی که در خواب میبینیم . پیشآمده است زمانی که از خواب میپریم و یا بلند میشویم وقتی به ترسمان در خواب فکر میکنیم خنده امان میگیرد که چگونه از چیزی غیرواقعی ترسیدهایم . شاید یکی از دلایلی که اجرا
بهگونهای با حرکات طنز و کمدی شروع میشود به همین خاطر است . هرچند که این به هوشیاری نویسندگان و کارگردان نیز برمیگردد . ازاینرو نمایش به شیوه گروتسک نوشته و اجراشده است . و میدانیم که گروتسک طنز و کمدی ایست که با نوعی هراس و وهم و کاریکاتور همراه است که همان تلفیقی است از سورئال و اکسپرسیون و کمدی و طنز که البته در پس خود به واقعیاتی محتوم اشاره میکند که ذاتی انسان است درواقع نقاب از چهره ما و یا ماجراهای مبتلابه ما برمیاندازد و انسان را با واقعیتی که در پس این نقاب پنهان کرده است و یا پنهانشده است بیپرده روبرو میکند و این است که هراس دارد و به همین دلیل خنده گروتسک نه قهقهه بلکه زهرخندهای است از سر فهمیدن و پی بردن به واقعیاتی که از آن گریز داریم و یا نمیخواهیم که به آنها اشکال را وبی واسطه پی ببریم و آنها را ببینیم . و خواب البته میتواند یکی از آن واقعیات باشد چراکه ما هماره از تعبیر خوابهایمان بهنوعی هراس داریم . هرچند که شاید مشتاق شنیدن تعبیر آن نیز باشیم ،اما هماره در دل آرزو داریم که تعبیر خوب و بهاصطلاح سعدی از خوابهایمان بشود. و در اکثر مواقع به دلیل هراس از تعبیر نامطلوب یا نحس از خوابهایمان در پی باز دانستن و یا تعبیر صدر صد آن نیستیم و یا نمیخواهیم که بدانیم خوابمان چه معنی و مفهوم و تعبیری دارد.
در مواقعی اما پیش میآید که افرادی به لحاظ کثرت در خواب دیدن ، خواب و رؤیا و واقعیت را نمیتوانند از یکدیگر تفکیک کرده و یا تشخیص دهند . که این البته به چندگانگی شخصیت و چند هویتی و حتی چندقطبی بودن میانجامد که خود در رده بیماریهای روان دستهبندی میشود . هرچند که ما در این مقال سر آن را نداریم که در خصوص خوابها و رؤیاها و کابوسها و ایضاً بیماریهای روانی و عصبی ناشی از آن صحبت کنیم که این خود مقالی دیگر و تخصصی دیگر را میطلبد . اما به لحاظ دراماتیک باید گفت که نویسندگان و کارگردان موضوعی که وجوه دراماتیک و تئاتری را دارا است انتخاب کرده وبر روی آن کارکردهاند و این خود به لحاظ موضوعی قابلتأمل است .اما اینکه چگونه این موضوع و مسائل و ماجراهای مبتلابه آن را به صحنه بکشیم و آن را تبدیل به درام نمایم خود جای بحث دارد .
هرچند که این نمایش بیشتر برتم و موضوع اصلی استوار است و نمایشی حرکت محور است که سعی گردیده در آن از پرحرفی و کلام محوری پرهیز شده و به اصل موضوع که خوابها و تأثیر آن بر روند زندگی است پرداخته شود .به همین دلیل ازنظر حرکتی میتوان نوعی پرفرمنس را نیز در کار دید .اما باید گفت که حرکت هم میتواند شامل پرحرفی و زیادهگویی گردد . البته موضوع انتخابشده برای اینکه مخاطبان را با خود همراه کرده و درکشان را از نمایش و مسائل مطروحه در آن بیشتر کند شاید نیاز به توضیح دارد لیکن باید گفت که مخاطبان نیز درک و فهم خویش را دارا هستند بخصوص تماشاکنان تئاتر که اکثراً با این مقوله یعنی تفکر و اندیشه و...آشنا هستند و بهنوعی برای همین به تئاتر میآیند .پس توضیح واضحات پیرامون مسائلی که در نمایش مطرحشده ونشان داده میشود و درک بیشتر و عمیقتر آن در نزد مخاطبان محلی از اعراب ندارد چراکه به ورطه زیادهگویی درمیافتد و به تکرار در حرکات میانجامد . توگویی که کارگردان هراسی ناخودآگاه از عدم درک و ارتباط مخاطبان داشته است ازاینرو به تکرار حرکات و توضیح بیشازاندازه پرداخته است .این البته به پرداخت موضوعی و موضعی نیز برمیگردد . چراکه تعدد موضع نیز میتواند موجب این مسئله گردد .مثلاً اگر بخواهیم که مسخشدگی و یا الینه شدن و...را نیز نشان دهیم آنگاه خود مجال دیگری را میطلبد ازاینرو مجبور میشویم برای انتقال این مفاهیم ، حرکات تکراری و گاه بیربط وبی معنی به اجرا اضافه کنیم حالآنکه مخاطبان موضوع اصلی را در همان چهل الی پنجاه دقیقه ابتدای نمایش درک کردهاند و دیگر ادامه و تکرار آن تبدیل به کلیشه شده و علاوه برافتادن ریتم و بالا بردن زمان نمایش حوصله تماشاکنان را نیز بدر خواهد کرد . از سویی باید گفت با حرکات و فضاسازی مطلوبی که انجامشده است دیگر نیازی به مثلاً استفاده مکرر از بخار یخ احساس نمیشود .چراکه در فضای بسته سالن تعدد استفاده از بخار یخ در مراحل مختلف نمایش تماشاکنان را میآزارد چون بعضیها اصولاً به بخار یخ حساسیت داشته و ازنظر تنفسی دچار مشکل شده و یا سردرد میگیرند و این خود موجب عدم تمرکز آنان را فراهم کرده و درنهایت به کار لطمه میزند .اما اینکه یک فرد مشخص به صورتهای مختلف در خواب چند نفر پیدایش شود وب ه خواب چند نفر بیاید خود موضوع جالب و دراماتیکی است که جای تأمل و تمرکز و کار را دارد . اینکه آیا ما بجایی رسیدهایم که همگی یک موارد مشابه ای را در خوابهایمان میبینیم و این شاید بستن بال خیال رؤیا و خواب باشد و یا برعکس رسیدن بهنوعی وحدت و یکپارچگی اینکه شاید اکثر به یک میاندیشند وهمان را در خوابهایشان میبینند . اینکه همه بهگونهای در تنهایی خود اسیر و سرگردان شدهاند و یک فرد آنان را میرهاند ؟ مردی که سری طاس دارد و ابروهایی پهن ؟ و یا شاید اینها همه از هراسی است که از آینده در دل داریم ؟ از این بیهویتی و مسخشدگی و ازخودبیگانگی که دچارش شدهایم . نکتهای که درجایی از نمایش گفته میشود و خیلی مهم است به دنبال خود بودن در حال است .یعنی حال و زمان حال را از دست ندادن اینکه در پی حسرت گذشته و ایکاش آینده حال را ازدستدادهایم که نباید اینگونه شود . میباید حال را دریابیم و خویش را در حال پیدا کنیم این انسان را یاد آن جمله نقض مولا علی (ع) میاندازد که میفرمایند " حال را دریابید و آن را درک کنید و لحظهها را از دست ندهید " باید گفت این نکته مهم نمایش است که باید آن را دریافت و نه در خواب بلکه در بیداری به دنبالش بود و آن را درک نموده و به دست آورد . باید بابت این بنمایه تفکری به نویسندگان و کارگردان تبریک گفت هرچند که باز متذکر میشوم که تمامی این مفاهیم در انسجام و ایجاز و به دست آمدن ریتم دراماتیک است که محقق میشود
میباید گفت تعدد و بهاصطلاح فوران تصاویری که ساختهوپرداخته میشود تا از طریق این تصاویر و حرکات مفاهیم به مخاطبان انتقال داده شود درجاهایی نتیجه عکس داده و خود تبدیل به مانعی میگردند که درنهایت قطع ارتباط مخاطبان را در پی خواهد داشت . پس موجز بودن و انسجام این حرکات و تصاویر از تعدد آن بسیار مهم تراست . و این البته به تفسیر و تحلیل دراماتیک از متن و اجرا و طراحی حرکات در راستای مفاهیم زیر متنی توسط کارگردان و طراح حرکات بازمیگردد . در آخر باید از گروه موسیقی یادکرد که بهصورت زنده فضایی هماهنگ و همسو با مفاهیم و خواست متن و اجرا را در ذهنمان میگستراند و این نسبتاً هارمونی دراماتیکی رابین بازیگران و حرکاتی که انجام میداند ایجاد کرده بود . تا اینگونه به ارتباط مخاطب بیشتر کمک کند اما این هم باز درجاهایی زیاده مینمود .استفاده از دف در مراحلی بجا بوده و فضایی پرشور و هیجان را باز میشناساند .که بهنوعی حاکی از بیداری و به خود آمدن بود و البته به اصل خویش بازگشتن که همان باورها و سنتهای ماست تا اینگونه در حال بودن را به تجربه بنشینیم . اگر البته خوابهای پریش بگذارند .
درنهایت باید گفت گروه بازیگران از حرکات بدنی خوبی برخوردار بودند و بدنشان انعطافپذیر بود البته نه همه آنها بلکه به نسبت و ایضاً هارمونی نسبتاً مطلوبی در حرکات فردی داشتند .اما میباید از حرکات بداهه و اضافه و بداهههای بدنی و تصویری بپرهیزند تا به یک پالایش و انسجام حرکتی و تصویری در راستای ایجاد پرفورمنسی گروتسک دست یابند . به نویسندگان و کارگردان و گروه خسته نباشید میگویم و خاطرنشان میشوم که این تجربه را باز آزمودن و تجربه کردن باید تا در حد یک کار دانشجویی نماند و فراتر رود . که گروه و اندیشههای نهفته در پس آن این استعداد را بالقوه در خو دارند .