در حال بارگذاری ...
نقدی جامعه نگر بر نمایش سیه نامه باستان نوشته و کار هادی حوری

در رد دروغ

رضا آشفته:سیه نامه باستان نمایشی ایرانی است که با نگاهی پارودیک (نقیضه نما) به حماسه ی رستم و سهراب از شاهنامه فردوسی شکل گرفته است.

اینکه بشود با فرهنگ گذشته و آنچه اسطوره است شوخی کرد، و اگر این شوخی خارج از عرف نباشد، نه تنها بد نیست که یک راه حل اساسی برای ارجاع به اسطوره هاست که با یادآوری آنها بشود درنگی را برای درک و فهم بهتر آنها ایجاد کرد. متاسفانه در زمانه حاضر ابرمردهای ایرانی ناشناخته هستند در میان نسل تازه ای که در گرداب رسانه ها و ابزار تکنولوژ‍‍یک گرفتار شده اند و نمی دانند اهمیت رستم و سهراب یا اسفندیار و کیخسرو و سیاوش به چیست؟! در حالی هر یک از این نام آوران اسطوره ای دلالت آشکار بر وجوهی از هویت ملی، تاریخ و فرهنگ این مملکت می کنند که درواقع مختصات زیستن بهتر را به ما یادآوری می کنند. چنانچه رستم، پهلوان خوش نام و شکست ناپذیری است که با عِرق ملی بسیار برای دوام و بقای وطن و برای دور ماندنش از تصاحب بیگانه، هر اقدامی را می کند. سیاوش نمونه پاکی و بی گناهی انسان است که دچار خطا و وسوسه های زمینی نخواهد شد و سهراب دلاور رشیدی است که برای بازیابی هویتش به جنگ با خود می رود. این با خود درواقع به دلیل حمله ور شدنش به ایران است تااینکه بخواهد و بتواند پدرش رستم را بیابد اما بداقبالی گریبانش را می گیرد و ابتدا با ه‍ژیر پهلوان می جنگد و شکستش می دهد اما در فریبکاری گردآفرید بازمی ماند و سرآخر هر دو لشکر رستم را از سهراب دور نگه می دارند و او به جنگ پهلوان پیری می رود که نمی داند پدرش کیست و پدر نیز نمی پندارد پسرش باشد چون او را کوچکتر از آن می پندارد که یلی شده باشد و بخواهد با پهلوانان بزرگ شانه به شانه بشود و چه به آنکه بخواهد نبرد بکند. بار اول اتفاقا پشت رستم را به خاک می مالد اما به دروغ رستم جلویش را می گیرد که رسم نیست، بار اول رقیب شکست خورده را بکشند و باید بار دوم این اتفاق بیفتد. و بار دوم، رستم سهراب را به خاک می مالد و خونین او را از پای درمی آورد اما نشانی که همان بازوبند است که به تهمینه سپرده است، بر بازوی جوان می درخشد و بعد هم که نوشداروی پس از مرگ سهراب است و مرگ پهلوان جوان و زاری و بیزاری از خویشتن و...

سهراب حوری نمی خواهد وفادار به متن فردوسی باشد و حق هم دارد، به دو دلیل؛ اول اینکه باید درام بنویسد و اجرا کند و دوم اینکه زمانه فرق می کند با هزار سال پیش که فردوسی چنین متنی را بر اساس اساطیر و فرهنگ و تاریخ ایران زمین در گستره پیش از خود آفریده است. اگر در آن موعد زبان و هویت ایرانی ملاک نوشتن است، حالا باید بازنگری هویت ایرانی، البته با نیم نگاهی جامعه شناسانه درآمیزد چنانچه در بروشور هم این نمایشنامه نویس یادآوری می کند:«آنچه تاریخ را می سازد جنگ هاست، و آنچه جنگها را باعث می شود بی اخلاقی ها، و آنچه بی اخلاقی ها را آغاز می کند، گسترش می دهد و انجامش را ساده می کند، "دروغ" است اما آن چیزی که تمام این تاریخ را تبدیل به طنزی می تواند کرد تا زیستن را برای صاحبان اندیشه آسوده کند باور این نظریه ارسطوست که تمامی تاریخ دروغی است که قبول عام یافته و در باور اکثریت جامعه چون اعتقادی رسوخ کرده است. این حرف به معنای نفی تاریخ نیست، که نقدی است بر آنچه به نام تاریخ برای هر ملتی دیکته و نوشته می شود.»

به هر تقدیر او در دراماتورژی انجام شده بر آن است که نسبت به دروغ یا مصحلت که در آن باز هم دروغ در میان است و در دو حالت نیز ضرر و زیانش خیلی بیشتر از سودش خواهد بود، موضعگیری اش را معلوم کند و اتفاقا برای تاکید بیشتر هم تورانی و هم ایرانی را دروغگو فرض می کند و در این وضعیت دو جانبه است که سهراب ساده دل و ساده اندیش از هر دو گروه می خورد و پیامدش جان بخشی در راه دروغ است. این طنز بسیار تلخ است و حتا تلختر از آن حالت تراژیکی که می خواهد به گونه ای ما را متوجه ابعاد تلخ وجودی مان گرداند. در این حالت مد نظر سهراب حوری، می خندیم و می دانیم این خنده چندان هم شیرین نیست و باید که بر این وضعیت گریست.

سهراب حوری برای بیان بهتر و تماشایی شدن وضعیت از هر تکنیک و شیوه ای بهره می برد که نگاه تازه اش فقط معطوف به اندیشه منتقدانه اش نباشد بلکه شکل و شمایل کار نیز طوری باشد که آن درنگ طلایی برای یافتن آنچه باید متاثرش کند، در شکل کار مشهود باشد. اول آنکه در تلفیق پرده خوانی و میکروتئاتر بر آن است که در صفحه ویدئو آنچه باید را نمایان کند که هر لحظه یک تابلوی کوبنده و منتقد باشد از آنچه که این رابطه پدر و پسری را تحت الشعاع خود قرار دهد. باید که در پرده به تماشای لحظاتی درنگ کنیم که سهراب و رستم می خواهند برایمان روایتی باشد تصویری از آنچه در شاهنامه آمده اما با حس و لحن دیگری روایتش خواهند کرد. یعنی نوعی بازنمایی و بازنگری در روایت هم اتفاق می افتد که پیرو همان نگاه آوانگاردی است که می خواهد از سر دلتنگی آن گذشته را بهانه کند برای این روزهایمان که هنوز هم سیاست می کنیم که مصلحت این است که دروغ بگوییم آن هم در سرزمینی که مولد پیامبری است که جوهره ی وجودی اش در گفتار، پندار و کردار راستین است و این همان نقطه ضعفی است که درون مان را بر ما متجلی می سازد که در طول تاریخ علیه خویشتن قد برافراشته ایم و باید که همچنان منتقد وضع موجود باشیم مگر از منظری دیگر بتوانیم در چانه زنی با خویش، رنگ حقیقی و راستین به خود بگیریم و از این همه نیرنگ و دروغ دست برداریم. البته این یک تلنگر است برای پا نهادن به وضعی که انسان در تدارکش خواهد بود که بتواند مسیر را به درستی بیابد.

دوم اینکه، روایتگری هم اصل و اساس است اما با لحن غیر جدی و طنز که بشود با شوخی و مطایبه هم حوصله بیشتری ایجاد کرد و هم ضرباهنگ را تندتر و هم فضا را شیرین تر کرد چون تلخی دروغ و جان سپاری سهراب دردی است جانکاه و نافراموش که به این سادگی ها هم نمی شود از کنارش عبور کرد. این همان بزنگاهی است که تاریخ را به صلابه می کشد و هم در کشاکش با خویشتن ما را به بیزاری از این دروغ دعوت می کند، و این همان کارکرد طنز تلخ است که در بیداری مخاطبانش بسیار موفق است چون نمی شود علیل و نزار ماند و در این واماندگی و دهان باز بی نتیجه، باید که از دهن کجی به خویشتن درس گرفت. یک درس بزرگ که در تئاتر می شود این آینه تمام قد را برافراشت که ایول ما این بودیم و کلاه بر سرمان می نهادیم و دلخوش بودیم و هزار و اندی سال فرهنگ داریم که بدون شک باید که دوباره آن ِ راستین اش را فراخواند و از این همه نقاط ضعفش چشم پوشانید وگرنه این بلاهت محض است آدم به دروغ و نیرنگهایش بی توجه بماند و از آن سو خود را افضل موجودات و فراتراز آن، بهترین در میان جماعت انسان در چهار گوشه عالم فرض کند. فرضی که بی ریشه است و توهمی بیش نخواهد بود. چون انسان در هر جایی با دیگران در جاهای دیگر برابر است.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نظرات کاربران (1)