شهرام گیلآبادی در گفتوگو با ایران تئاتر عنوان کرد:
از سماع مخاطب تا حضور کارتون خوابها در «سپنج رنج و شکنج فرخنده»
شهرام گیلآبادی از نمایش اینتراکتیو غیرقابلپیشبینی خود که این روز ها در پلاتو اجرا مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است میگوید
نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» نوشته محمود استادمحمد و با کارگردانی شهرام گیلآبادی که در قالب دومین یادمان محمود استادمحمد در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر اجرا شده بود، از هشتم شهریورماه اجرای عمومی خود را در همین سالن آغاز کرده است. این نمایش که همواره با تغییراتی در شیوه اجرا روی صحنه میرود؛ تا چهارشنبه؛ 31 شهریورماه در این نمایش روی صحنه میماند. به همین بهانه با کارگردان این نمایش گفتوگو کردهایم
آقای گیلآبادی نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» نسبت به اجرای قبلی آن در دومین یادمان محمود استادمحمد، تغییراتی کرده است. البته این تغییرات در هر اجرا اتفاق میافتند و بهنوعی مخاطب در هر اجرا با نمایشی متفاوت مواجه میشود. کمی دراینباره توضیح دهید.
«سپنج رنج و شکنج فرخنده»، یک نمایش اینتراکتیو؛ یعنی تعاملی است وقتی تاریخ تئاتر را مرور میکنیم، متوجه میشویم با فصلهای متعددی مواجه بودهایم که تئاتر نسبت به زمان خودش را تغییر داده است. باید به یاد داشته باشیم که اگر مقابل تغییر مقاومت کنیم، روزی ناچار میشویم که تغییر کنیم. در دنیا تمام هنرها نسبت به باقی هنرها خود را بازتعریف میکنند و خودشان را بهگونهای که با زمان متناسب باشد، هماهنگ میکنند. تئاتر هم تحت تاثیر بسیاری هنرها همچون نقاشی، گرافیک، هنرهای اعتراضی و ... قرار گرفته است. نمونه آن اجرای گرافیتی بود که در اجرای روز یکشنبه؛ 14 شهریورماه ما اتفاق افتاد یا اجرای نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» در روز سهشنبه؛ 16 شهریورماه که یکی از مخاطبان ما تمایل داشت که سماع کند.
درواقع بهنوعی میتوان گفت مخاطب میتواند بارها نمایش را ببیند و هر بار اجرا برای او جدید باشد.
شما هر روز، با یک اجرای متفاوت، بدیع و از پیش تعیین نشده مواجه هستید که در آن تنها درام، شاکله کار را تشکیل میدهد اما اتفاقهای درون آن نسبت به تپش معنایی فضا است که خودش را تولید میکند. با توجه به کنشی که دارد، اجرا را شکل میدهد. انتهای اجرای «سپنج رنج و شکنج فرخنده» هر بار به شکلی بسته میشود اما این انتها، بستگی کامل با هدف گروه ما از اجرا دارد. همچنین خود اجرا از زمانی که یک همزادپنداری اولیه بین تماشاگر و اجرا صورت میگیرد، برای مخاطب این امکان را پدید میآورد که تماشاگر کنشگری باشد که نظراتش در روند اجرا موثر باشد. البته اینتراکتیو بودن نمایش، به این مسئله ختم نمیشود؛ افرادی هستند که در روز نخست به تماشای اثر مینشینند و روز دوم با ساز خود به سالن میآید و ساز مینوازد؛ تماشاگرانی هستند که در اجرای دومی که حضور دارند، آواز میخوانند، دیگری برای بار دوم که به سالن میآید، چند نفر دیگر را نیز با خود همراه میکند که افرادی بسیار خاص هستند؛ مثلا شبی یک تماشاگر که خواننده معروفی در حوزه موسیقی پاپ است، در اجرای بعدی با دو «فرخنده» به سالن آمد؛ فرخندههایی که با خود آورد، 15 سال است که برای رهانیدن محکومان به اعدام فعالیت میکنند. این خواننده احساس کرده بود جای این افراد اینجاست و باید در این سالن حرف خود را بزنند. تماشاگر دیگری نمایش را دید و بار بعد که به سالن آمد، 30 کارتنخواب را در یک شب با خود آورد. کارتون خوابها حرفهای عجیبی برای گفتن داشتند. تماشاگر دیگر ما گرافیتیکار بود و نظرات اعتراضی خود را روی آینهای که در صحنه نمایش بود، کار کرد. هر اجرا، با اجرایی دیگر متفاوت است چون تماشاگر ما متفاوت است. هر اجرایی در چهارچوب معنایی خود که در آن تبیین شده است، فرم را به سمتی که خلاقیت تماشاگر اجازه میدهد، میبرد و هر اجرایی بهگونهای شکل میگیرد که اجرایی بدیع باشد و تماشاگری که ارتباط برقرار میکند، دوست دارد اجراهای بعدی را هم ببیند.
پس میتوان گفت مخاطبان به این نوع اجراها و مشارکت داشتن در اجرا، علاقهمند هستند.
تماشاگرانی که به تئاتر کلاسیک عادت دارند تا زمانیکه با کار آشنا شود، با آن رفاقت برقرار کند و در نهایت برای مشارکت در تئاتر خود را رها کند، کمی کار داریم و مرحله حسآمیزی ما است. اگر این مرحله درست شکل گیرد، هر کسی تمایل دارد که حرف بزند. بسیاری از پیامهایی که در گروه تلگرامی ما از سوی مخاطبان نوشته میشود، در این مورد است که دوست داشتهاند صحبت کنند اما حرف نزدهاند. پیام دادهاند که چون نتوانستهاند حرف بزنند، دوباره میآیند و اجرای دیگری را از شما میبینند اما آنها میدانند که ممکن است نتوانند حرفی که امروز در ذهنشان است را بزنند چون ممکن است اجرای جدید، محمل گفتن این حرف نباشد و حرف دیگری شکل بگیرد. درنتیجه تماشاگر میآید که حرف بزند و این بار جرئت حرف زدن را نیز پیدا کرده است و جرئت مشارکت داشتن را در وجود خود ایجاد کرده است. به نظر من ظرفیتسازی برای مشارکت مخاطب، مهمترین اقدامی است که این گروه انجام میدهد.
بهنوعی میتوانیم «سپنج رنج و شکنج» فرخنده را نمایشی بدانیم که مخاطب را آموزش میدهد تا خودش هم به اجرا ورود کند؟
به طور طبیعی این نمایش، یک آموزش را نیز در خود دارد و اساسا یکی از وجوه این نوع تئاتر، آموزش است.
میزان استقبال از نمایش به چه صورت بوده است؟
با توجه به محدودیت تماشاگری که در پلاتو اجرا داریم و قرار بود در هر اجرا پذیرای 35 مخاطب باشیم، میان 117 الی 120 تماشاگر را در سالن داریم. تماشاگران از اجرا خوششان آمده است، امیدوارم بتوانیم زاویه جدیدی که در تئاتر ایران وجود دارد را به شکلی حرفهای نهادینه کنیم و بتوانیم از آن برای بیشتر احترام گذاشتن به مخاطب و اندیشهها و معیارهای او استفاده کنیم و او را وارد این فضا کنیم.
چه شد که تصمیم گرفتید اینگونه نمایش را اجرا کردید و لزوم تولید چنین اجراهایی را احساس کردید؟
در تاریخ تئاتر، نسبت به فضاهای هنرهای دیگر و همچنین نسبت به موقعیتهای دیگر همچون اجتماع و فضاهایی از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... که در آن وجود دارد، دورههای تئاتری مختلفی را شاهد بودیم؛ در ابتدا تئاتر بورژوایی را شاهد بودیم، همینطور که جلوتر میآییم، تئاترهای دیگر شکل میگیرند تا اینکه میرسیم به قرن بیستم که تئاتر محیطی شکل میگیرد و پس از آن، نوبت به تئاتر شورایی میرسد و بعد از اینها، به تئاتر اینتراکتیو میرسیم که این تئاتر کاملا تئاتری تازه است. تاثیر ارتباطات؛ یعنی بین رشتهایها، تاثیر فلسفه و ارتباطات روی تئاتر به شکل دائم باعث شده است که تئاتر یک سوی فکری و ارتباطی ویژه بگیرد. با توجه به مطالعاتی که درباره تئاتر و فلسفه داشتم، اورلبی را میان ارتباطات و تئاتر ایجاد کردهام. درنتیجه به سمت تئاتر اینتراکتیو رفتیم.
تئاتر اینتراکتیو، ویژگیهای خاص خود را دارد؛ یکی از این ویژگیها این است که سوی پرفورمنس؛ یعنی فضایی اجرایی که از پیش تعیین شده نباشد؛ را به خود نمیگیرد اما درعینحال سوی تئاتر محیطی و شورایی را نیز به خود نمیگیرد که از پیش تعیین شده حرکات تماشاگر را توسط یک دیالوگ شکل دهد. تئاتر اینتراکتیو درعینحال از ویژگیهای تئاتر شورایی، تئاتر کلاسیک، تئاتر محیطی نیز بهره میگیرد. ویژگی تئاتر اینتراکتیو این است که مدل ارتباطیاش مدل ارتباطی آیینی است، دیگر ویژگی این نوع تئاتر این است که همبستگی و پیوستگی ایجاد میکند و مردم در آیین میتوانند به ارجاعات فکری خود دست یابند و بخشی از نمایش در ذهن مخاطب شکل میگیرد؛ درنتیجه مخاطب باید مخاطبی فعال باشد. مخاطب فعال بدون سوال از اجرا خارج نمیشود و هر بار که نمایش را میبیند.
این اتفاقهایی که در اجرا رخ میدهند، بداهه هستند یا گروه از پیش در جریان امور قرار میگیرند؟
گروه در جریان بسیاری از مسائل نیست چون مثلا ما نمیدانیم یکی از خوانندههای مشهور پاپ در جمع است، وقتی نور میآید این خواننده بلند میشود و آواز میخواند و مشخص میشود در جمع ما حضور داشته است.
این اتفاق نیاز دارد که بازیگران نمایش بهقدری مهارت داشته باشند که بتوانند تمام این بداههپردازیها را به نمایش و اجرای خود بیفزایند.
کاملا درست است. درعینحال یادتان باشد ما باید در جریان اجرا از بداهههایی که داریم استفاده کنیم؛ یعنی در جریان شکل دادن درامی که روی صحنه است باید شکل گیرد. نکته جالبی در این میان وجود دارد؛ ما گروهی تلگرامی داریم که افرادی که قرار است شب به تماشای نمایش بنشینند، در آن عضو میشوند.
بازیگران «سپنج رنج و شکنج فرخنده» از رادیو نمایش آمدهاند و بسیاری از آنها سالها بود که صحنه تئاتر را تجربه نکرده بودند. با علم به اینکه بازیگران نمایش بسیار خوب در اجرا ظاهر شدند و اساس اجرای نمایش تعاملی بسیار دشوار است، چطور شد که تصمیم گرفتید از اهالی تئاتر رادیویی استفاده کنید و آیا به این حجم از موفقیت این بازیگران اطمینان داشتید؟
بازیگران نمایش؛ نوشین حسنزاده، رویا فلاحی، نازنین مهیمنی، شمسی صادقی و فریدون محرابی بینظر هستند. این بازیگران تعمدا انتخاب شدهاند. میتوانستم بازیگران چهره را انتخاب کنم اما من چهرههایی را انتخاب کردم که به درد این کار بخورند. به نظر من در تئاتر ایران بازیگران خوب بسیار زیادی وجود دارند، مهم این است که این بازیگران، کشف شوند. من سالها با این بازیگران کار کردهام و با روحیات و خلقوخوی آنها آشنا هستم؛ مهربانی و گروهگرایی در خلقوخوی آنها موج میزند؛ ما در گروه به کار جمعی گرایش داریم و کسی نمیخواهد فردیت خود را به ظهور برساند. نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» نیاز به یک کار گروهی جدی دارد. ما در دایره گروهمان، کاری را میکنیم که بسیار جدی است. به قول یکی از اساتید این نمایش، یک اثر اینتراکتیو حرفهای با بازیگرانی که کار خود را بلد هستند، انعطاف لازم برای این نوع کار دارند است. ما باید این نوع کار را ادامه دهیم تا بتوانیم آن را بهغایت برسانیم. این بازیگران، از نظر صدا بینظیر هستند، از نظر حرکت فوقالعاده هستند و آمادگی ارائه حسی که من از آنها خواستهام را دارند. من از آنها میخواهم با تماشاگر حرف بزنند نه اینکه نقشی را بازی کنند ما نمیخواهیم کسی را در این اجرا اغوا کنیم؛ نیاز به تماشاگر فعال داریم که بتواند در فرایند اینتراکتیو بده بستان مناسبی با بازیگر ما داشته باشد. از بازیگران راضی هستم و آنها روزبهروز نمایش را به قوام بیشتری میرسانند.
در اجراهای «سپنج رنج و شکنج فرخنده» برخی هنرمندان حاضر میشوند و بهنوعی نقش فرخنده را ایفا میکنند. آیا این اتفاق نیز کاملا بداهه اتفاق میافتد یا مهمانان از این اتفاق آگاهاند؟
ما مهمانان ویژهای داریم که به آنها میگوییم احتمالا در بخشی از نمایش از شما میخواهیم چند کلام حرف بزنید. چون این افراد در فرایند کار قرار میگیرند، برخی دوست دارند فرخنده باشند و ما هم جلوی آنها را نمیگیریم. همهچیز در جلوی چشم مخاطب اتفاق میافتد و داستان پنهانی در این نمایش وجود ندارد.
گفتوگو: مینا صفار