در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش دوشیزگان باغ لیمو نوشته علی محمد رادمنش و کارگردانی فاطمه رادمنش

براساس نویسی و چالش اقتباس از آثار لورکا

سید علی تدین صدوقی:در سال‌های اخیر بر اساس نویسی ،اقتباس ، برداشت ، نگاه ، نیم‌نگاه و... از آثار بزرگ و معروف نویسندگان بنام و مشهور در بین هنرمندان تئاتر بسیار باب شده است در این مقال سر آن را نداریم که در خصوص درست یا غلط بودن این موارد و فی نفسه باب‌شدنش حرفی بزنیم چراکه خود مجال مفصل‌تری را می‌طلبد.

نمایش دوشیزگان باغ لیمو که در خانه نمایش اجرا شد برداشتی از نمایش خانه برنادوالبا نوشته فدریکو گارسیا لورکاست. در سال‌های اخیر بر اساس نویسی ،اقتباس ، برداشت ، نگاه ، نیم‌نگاه و... از آثار بزرگ و معروف نویسندگان بنام و مشهور در بین هنرمندان تئاتر بسیار باب شده است در این مقال سر آن را نداریم که در خصوص درست یا غلط بودن ، خوب یا بد بودن ، قوی یا ضعیف بودن این موارد و یا اینکه اصولاً وفی نفسه باب‌شدنش درست است یا نه‌حرفی بزنیم چراکه خود مجال مفصل‌تری را می‌طلبد.

اما مختصراً باید پرسید چرا آن‌قدر بر اساس نویسی باب شده است و این از چه چیز  سرچشمه گرفته  و بر چه چیز حکایت می‌کند . نمایشنامه‌نویسی به معنای واقعی کلمه در کشور ما در چه سطحی قرار دارد .آیا به هر نوشته‌ای که چاپ یا اجرا می‌شود می‌توان گفت نمایشنامه ؟ آیا بر اساس نویسی به‌نوعی خبر از ضعف در نمایشنامه‌نویسی ما نمی‌دهد چیزی که مهروموم‌هاست مشکل تئاتر و هنرهای نمایشی ما بوده و هنوز هم هست ؟ آیا اصولاً نمایشنامه‌ای که توسط نویسنده‌ای غیربومی برای کشور خودش بافرهنگ ،هنر و مسائل اجتماعی مبتلابه آن کشور که ذاتی آن است و در موقعیت خاص جغرافیایی و تاریخی و مکانی و زمانی خاص آن کشور نگاشته شده و معنی می‌دهد برای مردمی دیگر و کشوری دیگر بافرهنگ و هنر و آداب و سنن و شرایط اجتماعی متفاوت و... مناسب است یا خیر ؟این شاید اولین و مهم‌ترین پرسشی است که به ذهن می‌رسد .دودیگر آنکه رواج اپیدمی  به بر اساس نویسی و ضعف در نوشتن و نویسندگی توسط هنرمندان و نویسندگان خودمان تا کجا می‌خواهد ادامه پیدا کند ؟ اصولاً این آدابتاسیون چه اندازه می‌تواند بافرهنگ و هنر و روند اجتماعی و آداب و سنن و باورها و نوع روابط اجتماعی و مسائل و.. ما منطبق و همسو و درنهایت قابل‌درک است و مخاطب ما می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند . این‌ها و پرسش‌های اساسی دیگر می‌تواند سرلوحه مباحثی باشد که جهت  آسیب‌شناسی و درنهایت پیشبرد نمایشنامه‌نویسی در کشورمان بسیار حیاتی و مهم است.

 از نمایش دوشیزگان باغ لیمو در نگاه اول می‌توان  عدم ارتباط و همخوانی صد درصد موضوع و روابط و فرهنگ مطروحه در آن را با مسائل ، فرهنگ و روابط اجتماعی ما خواند . اما شاید بتوانیم از این موضوع درگذریم و آن را در درجه چندم اهمیت قرار دهیم . مهم‌تر از این موضوع انست که بدانیم چرا لورکا در سال آخر حیاتش این نمایشنامه را نوشته است . و اصولاً از نگارش  آنچه منظوری داشته . اگر این را دریابیم می‌توانیم با نمایشنامه ارتباط بهتر و پویاتر و موشکافانه‌تری پیدا کنیم و آنگاه خواهیم فهمید که این بر اساس نویسی که به‌نوعی خلاصه هم شده تا چه اندازه به ما مسائل اکنون جامعه ما ربط پیدا می‌کند و اصولاً تا چه اندازه توانسته هسته اصلی و چرایی روابط و اتفاقات نمایش را حفظ کند .

می‌دانیم که لورکا توسط دیکتاتور اسپانیا یعنی فرانکو در سن 38 سالگی و در اوج شهرتش به جوخه اعدام سپرده شد و فاشیست‌ها جسدش را در یک گور دسته‌جمعی دفن کردند که تاکنون پیدا نشده .هرچند که تلاش‌هایی در سال‌های اخیر برای یافتن جسد لورکا صورت پذیرفته است . در آخرین کاوش توسط ماهواره گور دسته‌جمعی‌ای یافته‌اند که می‌گویند شاید جسد لورکا در بین اجساد آن گور دسته‌جمعی باشد . درهرحال لورکا مخالف فاشیست‌ها و کلیسای کاتولیک حامی فالانژها و فاشیست‌ها و ثروتمندان بود آثار او تا بعد از مرگ دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا ممنوع بود ازاین‌رو او را در کشورهای دیگر چون آرژانتین و کشورهای اروپایی و آمریکایی  بیشتر می‌شناختند به چاپ می‌رسید. درهرصورت هرچند که در آثار لورکا شعر حرف اول را می‌زند و نمایشنامه‌هایش نیز به‌گونه‌ای شاعرانه است اما همواره تأثیر فرهنگ ، هنر و آداب و سنن اندلسی و روستایی اسپانیا بخصوص گراندا محل تولد او را می‌توان دید . او جز گروه معروف به 27 است گروهی که بهترین شاعران و نویسندگان و هنرمندان اول قرن بیستم جز آن هستند . لورکا گروه تئاتری را به نام با کارا را تشکیل داد که از بازیگران غیرحرفه‌ای و کولی‌های دوره‌گرد تشکیل‌شده بود و به دورافتاده‌ترین روستاهای اسپانیا می‌رفت و تئاتر اجرا می‌کرد و اشعارش را می‌خواند .او همواره مخالف دیکتاتوری  و کلیسای کاتولیک بود کلیسایی که سردمدارانش از فاشیست‌ها و فالانژها و ثروتمندان حمایت می‌کردند . شاید به توان از طریق طراحی‌ها لورکا به کنه افکارش پی برد. آثاری که در زمان خودش مجال عرضه را کمتر پیدا کردند. در اکثر آثار لورکا می‌توان سوگنامه‌ای بر اوضاع اسپانیای دیکتاتور زده را دید. و امید برای رسیدن به اسپانیایی آزاد و رها از یوغ فاشیست و تعصب مذهبی و دیکتاتوری .

خانه برناردو البا درواقع آینه تمام نمای اسپانیای زمان لورکاست . اسپانیایی که به‌اصطلاح  سرپرست و حکومتی مردمی و پدری دلسوز ندارد. مادر خودکامه و متعصب خانه البا  نماد کلیسای کاتولیک و افکار آن است و پنج دختری که وابسته به مردی هستند نماد مردم اسپانیا. مرد نمادی از جمهوری نوپای کشورش اسپانیاست و پنج دختر هم نمادی از گروه‌های عجول و بی‌تجربه و جوان و نوپای وطنش ، گروه‌هایی ناهماهنگ و ناهمگون و ناهم‌سو و عدم تعامل آن‌ها با جمهوری نوپای اسپانیا که درنهایت دیکتاتوری فجیع ، دهشتناک و طولانی فرانکو را موجب شدند که عصر تاریکی را برای اسپانیا رقم زد. و با بی‌رحمی بر مردم مسلط شد و پنج دختر که همان مردم مصیبت‌زده اسپانیا هستند آواره شدند و اسیر فاشیست و دیکتاتوری و استبداد. حال باید دید بر اساس نویسی که انجام داده‌ایم تا چه اندازه توانسته مفاهیم متن و زیر متن نمایش اصلی را در خود حفظ کرده و منتقل نماید . و یا اینکه ما فقط توانسته‌ایم ظاهر ماجرا را به صحنه بکشیم. در نمایش فوق به‌ظاهر روابط چند خواهر و حسادت‌هایشان و مسائلشان و دغدغه‌هایشان و...را شاهد هستیم . می‌دانیم که بروز ظهور مفاهیم متن و زیر متن به چگونگی کار کردن نمایش به لحاظ طراحی صحنه ، حرکات و میزان ، حس و حال و کنش و واکنش و حضور صحنه‌ای بازیگران و درک و تحلیل درست از متن ، شیوه و سبک و سیاقی که متن در آن نوشته‌شده و همسویی و انتخاب شیوه کارگردانی و نوع بیان و اکسان گذاری‌ها ، بیان بدنی و به‌اصطلاح بادی لنگوئیچ، نشانه‌شناسی و نمادگرایی نهفته در متن که باید به‌نوعی شناخت‌شناسی بیانجامد ، و ایضاً کاراکتر شناسی و تحلیل و درک شخصیت‌ها و کاراکترشان و... بستگی صدر صد دارد . شاید بتوان گفت که خانه نمایش برای اجرای دوشیزگان باغ لیمو سالن مناسبی نبوده و نیست . و خلاقیت کارگردان اینجا بروز و ظهور می‌نماید که توانسته در تالار نامناسب چنین نمایشی را اجرا کند چه به لحاظ طراحی ساده و کاربردی صحنه و چه به لحاظ حرکات و میزان البته در سطح کاری که انجام داده است .در این میان بازی‌ها اما نسبتاً روان صورت پذیرفته بود .اما باید توجه کرد که شخصیت‌پردازی‌ها در متن لورکا با کاراکترشناسی خاص او صورت  گرفته و ایرانیزه کردن آن ممتنع  می‌نماید و به همین جهت در سطح می‌ماند  . مانند بازی مرجان زارعی در نقش اشرف هرچند که روان است اما درجاهایی بیش‌ازحد اغراق‌آمیز است و طنزی که نشان می‌دهد در بخش‌هایی ضرورت شخصیتی و اجرایی ندارد. اما بااین‌حال او درجاهایی نیز بازی روان و مؤثری را ایفا کرده همین‌گونه است بازی‌های سحر ببران در نقش بهار ، میترا مقدمی در نقش ریحان و فاطمه رادمنش در نقش مادربزرگ . اما همان‌طور که گفته شد علیرغم تلاش بازیگران ، بازی‌ها به‌نوعی در سطح مانده است و این علاوه بر عدم  تحلیل همسو و اصولی بازیگران از مفاهیم متن و شخصیت‌ها و.. به کارگردانی و هدایت او و ایضاً  تحلیل و درک صحیح و دراماتیکش از متن و زیر متن و.. بازمی‌گردد .

ریتم نمایش مطلوب است و موسیقی و نورپردازی نیز بافکر صورت پذیرفته. خانم فاطمه رادمنش در مقام کارگردان سعی کرده است که تا جاهایی به متن اصلی نزدیک شود اما به لحاظ همان مواردی که گفته شد و شخصیت‌پردازی‌های نه‌چندان عمیق و همسو به لحاظ موضوعی و موضعی و.. متن حاضر که بر اساس متن اصلی توسط علی‌محمد رادمنش نوشته‌شده. توانسته بر اساس متن حاضر نمایشی  نسبتاً قابل‌قبول را کارگردانی کند.




نظرات کاربران